تاریخ نسوان
بانوان قاجاری که بانیان خیر شدند
درباره حضور زنان در یک صد ساله اخیر و در بحبوحه تحولات سیاسی و اجتماعی مقارن با آغاز قرن بیستم روایتهای مختلفی طرح شده است. اما بیش از هر نکته دیگری شاید لازم باشد که به زوایای تاثیرگذاری اجتماعی و فرهنگی زنان به ویژه زنانی که راهی به دربار داشتند و به هر شکل با لایههایی از قدرت سیاسی دوره قاجار در ارتباط بودند، اشاره کرد. این نکته از آن حیث حایز اهمیت است که در آن دوران هنوز بسترهای لازم برای تاثیرگذاری و مشارکت سیاسی زنان فراهم نیامده بود.
فخرالدوله، دختر مظفرالدینشاه
درباره حضور زنان در یک صد ساله اخیر و در بحبوحه تحولات سیاسی و اجتماعی مقارن با آغاز قرن بیستم روایتهای مختلفی طرح شده است. اما بیش از هر نکته دیگری شاید لازم باشد که به زوایای تاثیرگذاری اجتماعی و فرهنگی زنان به ویژه زنانی که راهی به دربار داشتند و به هر شکل با لایههایی از قدرت سیاسی دوره قاجار در ارتباط بودند، اشاره کرد. این نکته از آن حیث حایز اهمیت است که در آن دوران هنوز بسترهای لازم برای تاثیرگذاری و مشارکت سیاسی زنان فراهم نیامده بود. اما مهم این است که زنان در گوشههای دیگری از قدرت که لزوما سیاسی نبود، حضور پررنگی از خود نشان دادند. اگر مرور اسناد به جای مانده از اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی حکایت از این مساله دارد که چه بسیار زنانی که در کنار ایفای نقش مادری، مدیریت امور وقفی، عامالمنفعه و خیریه را نیز عهده دار بودهاند بیآنکه سودای کسب نام و آوازه داشته باشند، از خود یادگارهای ماندگاری در گوشه و کنار این سرزمین به جای گذاشتند. در این نوشتار روایتی کوتاه از فعالیتهای اجتماعی دو تن از این زنان موثر در حوزههای عامالمنفعه و فعال در بخشهای خدمترسانی به همنوع و البته از نزدیکان پادشاهان قاجار ارائه میشود که هر یک با انجام کارهای موثر خود توانستند مصدر خدماتی ارزشمند و یادگارهای خیریه ماندگار شوند، ضمن اینکه از خود نامی نیک بر جای گذاردند.اشرفالملوک فخرالدوله، دختر مظفرالدین شاه و سرورالسلطنه (حضرت علیا) از جمله زنانی است که به واسطه موقوفات و کارهای خیریهاش نامی بلند آوازه دارد. دیگری زهرا سلطان نظام مافی است که او نیز از زنان خیری است که به دلیل ورودش به عرصه کارهای عامالمنفعه و ساخت و سازهایی که برای کودکان بیسرپرست و معلول انجام داد، از وی به نیکی یاد میشود.فخرالدوله در سال ۱۳۰۴هـ. ق متولد شد. وی ابتدا نامزد پسر خاله خود دکتر محمد مصدق بود. اما به واسطه رقابتهای سیاسی وقت، صدراعظم مظفرالدین شاه یعنی میرزا علیخان امینالدوله تصمیم گرفت برای استحکام قدرت خود با خاندان سلطنتی وصلت کند. در نتیجه فخرالدوله را برای پسر خود میرزا محسنخان معینالملک (امینالدوله) که او نیز همسر داشت، خواستگاری کرد. فخرالدوله که از ازدواج با پسر خاله راضی نبود، قبول کرد. میرزا محسنخان نیز همسر خود را طلاق داد و پس از برگزاری جشنی باشکوه، عروس و داماد به خانه مشترک رفتند. از آن پس بین خانواده سرورالسلطنه و خواهر وی نجمالسلطنه - مادر محمد مصدق و بانی بیمارستان خیریه نجمیه در سال ۱۳۰۵ هـ. ش- نقاری عظیم افتاد که هیچگاه به مودت نینجامید.
بانوی خیر آسایشگاه کهریزک
فخرالدوله به عنوان بانویی مومن، با کفایت و نیکوکار مشهور است که از ثروت خانوادگی خود با چنگ و دندان محافظت کرد. او با تدبیر و کاردانی، خود و خانوادهاش را از آشفتگیهای مربوط به عزل پدر شوهر و غضب دربار، خلع برادرزادهاش احمدشاه از سلطنت، روی کار آمدن سلسله پهلوی و دیگر گرفتاریهای سیاسی رهانید. ضمن آنکه از ثروت خویش در امور خیریه به بهترین وجهی استفاده کرد. از جمله کارهای مهم او تاسیس آسایشگاه سالمندان در املاک موروثی واقع در کهریزک است که امروزه جزو عظیمترین موسسات یاریرسان به مصدومان از کار افتادگان و سالمندان به شمار میرود.
فخرالدوله در اواخر دوره قاجار و در بحبوحه اقدامات سردار سپه، در حدود ۷۸ دختر و پسر یتیم را تحت پوشش قرار داد و به همراه جمعی از زنان خیر در اطراف پرورشگاه که بعدها بنگاه خیریه بانوان نیکوکار نامیده شد، از دختران و پسران نگهداری میکرد. از جمله کسانی که او را در این کار یاری میدادند باید از جباره فرمانفرما، عزتالملوک فرمانفرما، هما فرمانفرما (اتحادیه)، همسر دکتر حسین علاء، قدسی عنایت دختر ظهیرالاسلام، نورافشار پایهگذار بیمارستان مسیح دانشوری، همدم نفیسی خواهر سعید نفیسی - که پس از تحصیل مامایی در فرانسه به ایران بازگشت، اما چون جو اجتماعی به گونهای نبود که بتواند مستقلا مطبی باز کند در این بنگاه به کارهای مربوط به رشته تحصیلی خود و انجام امور خیریه پرداخت و معصومه امینی (نفیسی) دختر فخرالدوله نام برد که بر اساس قوانینی که برای کار خود تدوین کرده بودند به کودکان بیسرپرستی که در چارچوب مقررات قرار داشتند، خدمت میکردند. طبق ضوابط و مقررات پرورشگاه، در صورتی که مادری خواهان نگهداری فرزند خود بود، ابتدا دو نفر از زنان همکار فخرالدوله به محل زندگی آن مادر رفته، پس از تهیه گزارشی در چارچوب عقاید هیاتمدیره و داشتن شرایط لازم از جمله فقدان پدر، بچه را تحویل میگرفتند. یکی از دختران تحت حمایت فخرالدوله به نام سکینه ابراهیمی - که امروزه خود صاحب چندین فرزند و نوه است - خاطراتش را از فخرالدوله و فعالیتهای موسسه چنین بازگو میکند: «در موسسهای که خانم فخرالدوله آن را اداره میکرد ضمن برقراری احساس محبت و آرامش، انضباط خاصی حکمفرما بود. ما ملزم بودیم علاوه بر یادگیری فنون خانهداری، خیاطی و موسیقی، ادامه تحصیل را از یاد نبریم. چنان که خود من تا پیش از ازدواج تا کلاس ششم درس خواندم. هنگام آمدورفت به مدرسه بر اساس انضباط خاصی که توسط مربیان اجرا میشد به محل تحصیل رفته و به خوابگاه خود باز میگشتیم.» خانم فخرالدوله در ۲۵ دیماه ۱۳۳۴ هـ. ش در ۷۳ سالگی در تهران درگذشت و در ابنبابویه شهر ری به خاک سپرده شد.
زهرا سلطان، بانوی واقف
زهرا سلطان عزتالسلطنه، دختر رضاقلیخان نظامالسلطنه و خدیجه سلطان خانم دختر میرزا رضا آشتیانی به سال ۱۳۱۲ هـ. ق متولد شد. وی در سال ۱۳۲۹ هـ. ق با پسر عبدالحسین میرزا فرمانفرما یعنی عباس میرزا سالار لشکر از بطن عزتالدوله دختر مظفرالدین شاه پیمان زناشویی بست. به هنگام طرح الغای سلطنت خاندان قاجار و اعلام سلطنت رضاخان، سالار لشکر و برادرش نصرتالدوله از جمله مخالفان این طرح بودند و به این حکم رای ندادند. به این ترتیب این دو طرد شده و به تدریج از عرصه کارهای حکومتی خارج شدند. از آن پس تا سال ۱۳۱۴ هـ. ش که سالار لشکر پس از تحمل مدتی بیماری در برلین درگذشت، زهرا سلطان با شش کودک روزگار میگذراند.
آنچه که پس از مرگ شوهر بر زهرا سلطان گذشت، زندگی آشفته و پررنجی بود که بخشی به واسطه قهر روزگار و بخشی نیز به واسطه ظلم رضاشاهی بر وی و فرزندانش رفت. با وجود همه سختیها و دشواریهای پیش رو و با اینکه او در ادامه کارهای انساندوستانه از زندگی مرفه خود جدا ماند، با جدیت و انگیزهای قویتر به افراد دردمند و بیسرپرست توجه کرد. وی در طول سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۹ هـ. ش، عده زیادی از اطفال مستمند و بیسرپرست و بیخانمان را تحت تکفل خود گرفت. پسرهایی را که قبول حضانت کرده بود پس از رسیدن به سن بلوغ و فراگرفتن کارهای فنی در بازار کار به شغلی واداشت و دختران را هم تشویق به یادگیری فنون خانهداری کرده و پس از تهیه جهیزیهای آبرومندانه آنها را راهی خانه بخت میکرد. اغلب این کودکان کسانی بودند که به خاطر وقوع زلزله خانمانسوز بوئینزهرا بییاور مانده بودند - هر چند تعدادی از آنها با مادرانشان نزد وی زندگی میکردند - تحت سرپرستی و مراقبت زهرا سلطان قرار گرفتند.علاوه بر نگهداری ایتام و بیسرپرستان، آنچه که نام زهرا سلطان نظام مافی را بلندآوازه کرد، اهتمام وی به ساختن مسجد، کتابخانه و مدارس مختلف در شهرهای متعدد، به ویژه ایجاد آموزشگاههای حرفهای بود. او این امور خیر را از محل درآمد املاک موروثی شخصی خود و با وجود سطح پایین اقتصاد خانوادگی پایهگذاری کرده و موقوفاتی را نیز بر آنها قرار داد. از جمله این موقوفات میتوان به احداث و اهدای یک باب دبستان در قریه قرهورن شهرستان میاندوآب به صورت بلاعوض و با مصالحه به اداره فرهنگ وقت آن شهرستان اشاره کرد. همچنین اهدای کمکهای مالی به منظور ساخت بیمارستان عباسی در شهرستان میاندوآب به سال ۱۳۳۳ هـ. ش و واگذاری پنج هزار متر مربع و دو میلیون ریال وجه نقد به وزارت فرهنگ وقت به سرپرستی دکتر مهران، به منظور تاسیس موسسهای تعلیماتی در سال ۱۳۳۸ هـ. ش در قریه مهرآباد تهران و احداث و وقف دبیرستان زهرا نظام مافی و تکمیل کلاسهای آن در سال۱۳۴۰ هـ. ش در ناحیه ۱۱ تهران از دیگر امور خیریهای است که از زهرا سلطان به یادگار مانده است. ایجاد و وقف مرکز بهداشتی و درمانی زهرا نظام مافی، وقف آموزشگاه حرفهای مخصوص ناشنوایان و لالها، تاسیس و وقف ورزشگاه ویژه معلولان و بانوان کشور با مساحتی بالغ بر ۴۸۲۳ متر مربع در سال ۱۳۴۴ هـ. ش در شهر تهران، تاسیس و وقف مسجد امیرالمؤمنین (ع) در زمینی به مساحت بالغ بر ۱۲۵۶ متر مربع، تاسیس و وقف مدرسه حرفهای دخترانه به سال ۱۳۴۶ هـ. ش در خیابان مهرآباد تهران نیز در کارنامه امور وقفی و خیریه زهرا سلطان قرار به چشم میخورد. ذکر همین دو نمونه کافی است تا دریابیم پشت پرده حرمسرای قاجار تنها حسادت و چشم و همچشمیهای زنانه نبوده و در این میان زنانی نیز بودهاند که با استفاده از جایگاه خانوادگی و قدرت اقتصادی و اجتماعی خود بانی خیر شده و اقداماتی ماندگار انجام دادهاند.
الهام ملکزاده، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
ارسال نظر