دیدگاه
تاریخ و اقتصاد؛ علوم مکمل
علم اقتصاد به عنوان یکی از دقیقترین و کمیترین علوم اجتماعی در یکصد سال اخیر پیشرفتهای شگرفی را تجربه کرده است، در عین حال این شاخه از دانش یکی از مساعدترین رشتههای علوم اجتماعی از نظر ظرفیت رشد است. رشد عظیم علم اقتصاد در قرن بیستم مرهون بهکارگیری گسترده ابزارهای تحلیلی ریاضی و آماری در این رشته و نیز بسط این ابزارها در جهت نیازهای تحلیلی علم اقتصاد بوده است. اقتصاد یگانه رشته از علوم اجتماعی است که سرآمدان علمی آن در کنار سایر برندگان جایزه نوبل موفق به دریافت جایزه میشوند. با وجود همه اینها، با پیچیده، درهم تنیده و یکپارچه شدن سریع زندگی بشر امروزی، روز به روز از توانایی علمی علم اقتصاد در جهت کنترل روندها و فرآیندهای اقتصادی و پیشبینی بحرانها و مدیریت بازارها و هدایت سرمایهها کاسته میشود. اقتصاددانان امروز همانند اسلاف خود در صد سال پیش همچنان نمیتوانند نرخ ارز یا قیمت نفت را در بازارهای فردا به دقت پیشبینی کنند. آیا این همه پیشرفت علمی نباید اندکی توانایی پیشبینی ما را در حوادث در پیش رو بهبود میبخشید؟ اشکال کار در کجاست؟ چرا با وجود توسعه سریع رشتهها و دانشکدهها و پژوهشکدههای اقتصاد در سراسر جهان هنوز ما نمیتوانیم سقوط یک بورس را با سرعت و دقت کافی پیشبینی کنیم؟
در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که علم اقتصاد به موازات توسعه کمی خود و بهرغم توانایی ذاتی خود نتوانسته است از ظرفیتهای تحلیلی سایر رشتهها و در راس آنها تاریخ و جامعهشناسی بهره گیرد. تحلیلهای اقتصادی اصولا نسبت به تحولات تاریخی خنثی هستند و اقتصاد از تاریخ چیزی جز سریهای زمانی آماری نمیشناسد. عالمان اقتصاد،تاریخ را تنها به نفوذ تک بعدی (خطی و آماری) در زمان گذشته فروکاستهاند و مفاهیم جاندار و زمانمند اقتصادی نظیر سودجویی، رقابت، رفاه، دستمزد، رشد و حتی توسعه یا عقلانیت را عمدتا در آینه آمار مشاهده میکنند. مگر نه این است که این مفاهیم از جنس مفاهیم اجتماعیاند و همانگونه که مفاهیم اجتماعی در طول زمان سیال و تحولپذیرند، این مفاهیم نیز ثابت نیستند؛ بنابراین یک واحد رفاه یا یک نرخ رشد معین در زمانهای مختلف مفاهیم متفاوتی دارد؟ اما روشهای امروزین حاکم در پژوهشهای اقتصادی همه این نکات را نادیده میگیرد.
به این ترتیب میتوان گفت تاریخ و اقتصاد «علوم مکمل» هستند و نه «علوم جانشین». به بیان دیگر از یک سو اقتصاددانان برای واقعی کردن مفاهیم کمی اقتصادی و کیفیت بخشیدن به آنها، نیازمند پژوهشهای تاریخی هستند و از سوی دیگر عالمان تاریخ برای داشتن سوالات و فرضیههای روشن و مشخص در برخورد با انبوه پدیدههای تاریخی نیازمند همکاری و همفکری اقتصاددانان هستند. در واقع اگر «تاریخ» چیزی فراتر از تاریخنگاری است و میکوشد تا به تولید تحلیل و نظریه برای تبیین تحولات گذشته نیز بپردازد، برای داشتن فرضیههای مشخص جهت شروع پژوهش خویش نیازمند علوم اجتماعی و به طور خاص در حوزه تحلیلهای تاریخی اقتصادی نیازمند یاری علم اقتصاد است. همچنین اگر اقتصاد بخواهد به عرصهای فراتر از تحلیل آماری صرف از وقایع اقتصادی عبور کند، برای این عبور نیازمند دست یاری تاریخ است. با این همکاری یکی از این علوم داده میآفریند و دیگری آزمون میکند و نهایتا هر دو علم از پرتو این همکاری متقابل فربهتر از گذشته میشوند.
محسن رنانی- دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان
منبع: مجموعه مقالات همایش تاریخ و همکاریهای میان رشتهای
ارسال نظر