تجارت ایران- ایران و کمپانی هند شرقی-۳
پایان غمانگیز کتلار هلندی
هلندیها شاید در ورود به بنادر و جزایر واقع در خلیجفارس زودتر از سایر کشورها دستبهکار شدند، اما همانند انگلیسیها پایداری نشان ندادند. آنچه میخوانید، بخش دیگری از سرنوشت کمپانی هند شرقی هلندی است.
بخش سوم
هلندیها شاید در ورود به بنادر و جزایر واقع در خلیجفارس زودتر از سایر کشورها دستبهکار شدند، اما همانند انگلیسیها پایداری نشان ندادند. آنچه میخوانید، بخش دیگری از سرنوشت کمپانی هند شرقی هلندی است. هیاتمدیره کمپانی در لندن از خطر اعراب واقف بود و در آغاز سال ۱۷۰۵ به رییس آن در بمبئی اطلاع داد: «جنگ در اروپا مانع از آن است که سربازانی جهت پاک کردن اقیانوس هند از وجود دزدان دریایی یا تقویت پادگان بمبئی، بفرستند. بعد از استقرار صلح باید نهایت سعی و مجاهدت مبذول دارند که نه فقط پادگان مذکور قوی شود، بلکه کشتیهای مسلح برای از بین بردن اعراب مسقط ارسال گردد.»
با وجود آنکه اعراب کشتی ناخدا مرویل را ضبط کردند، چارلز لاکیر توانست سال بعد از مسقط بازدید کند (۱۷۰۶). شرحی که درباره این شهر و پادگان امام مینویسد در جای دیگر این کتاب نقل شده است.
اعراب مسقط اگرچه به عملیات خود علیه کشتیهای ایرانی و پرتغالی ادامه دادند، ولی ظاهرا از حمله به کشتیهای کمپانی انگلیسی هند شرقی خودداری میکردند و معلوم نیست که به کشتیهای هلندیها نیز حمله کرده باشند. گذشته از این، بعد از آن که در نتیجه عهدنامه اوترخت، با فرانسه صلح شد، هم انگلیسیها و هم هلندیها توانستند به تقویت کشتیهای خود در خلیج فارس و بحر عمان بپردازند. در سال ۱۷۱۶، کمپانی انگلیسی هند شرقی دو کشتی کوچک، به نام گرب، در سورات جهت حمل و نقل در خلیج فارس و نواحی مجاور ساخت.
یکی از آنها، به نام بریتانیا، دارای ۱۸ توپ بود و گنجایش ۱۴۰ نفر را داشت و دیگری به نام فیم، دارای ۱۶ توپ و به گنجایش ۱۲۰ نفر بود.
اکنون نظری به اوضاع کمپانی انگلیسی هند شرقی در ایران بیفکنیم. بعد از مرگ ادوارد اون و پرسکات، جان لاک به عنوان نماینده انتخاب شد. شخص اخیر توانست تا آغاز سال ۱۷۰۷ باقی سهام کمپانی گمبرون را از عواید گمرکی گمبرون به دست آورد. وی دریافت که تجارت پارچه کمپانی دستخوش حوادث گوناگون است؛ به این معنی که در سال ۱۷۰۶ از فروش این کالا ۱۶ درصد استفاده کرده بود در صورتی که سال بعد آن را با ضرر فروخت.
در ماه مه ۱۷۰۷، یک بازرگان انگلیسی، به نام اسکترگود، به همراه تاجر دیگری، موسم به پطر کورگن ون، از گمبرون به اصفهان رفت و چند ماهی در آنجا ماند و سپس به خلیج فارس بازگشت. اسکترگود در این مدت خاطرات روزانه خود را مینوشت، ولی نکته جالب توجهی را ضبط نکرده است. سر ویلیام فاستر در مقدمهای که بر کتاب خانواده اسکترگود و کمپانی هند شرقی نوشت، یادداشتهای روزانه این شخص را مبتذل دانست و متذکر شد که وی از مناظری که دیده و اشخاصی که ملاقات کرده و مخاطراتی که متحمل شده چیزی ننوشته و فقط به ذکر وقایع روزانه اکتفا کرده است.
باعث تاسف است که به استثنای ویلیام کاکل که اطلاعات ذیقیمتی درباره زندگی نادرشاه به جیمز فریزر اهل ریلیگ داد، هیچ کدام از اعضای کمپانی انگلیسی هند شرقی در ایران در اواخر قرن هفدهم و نیمه اول قرن هیجدهم درباره این کشور چیزی ننوشته و علاقهای به خوب یاد گرفتن زبان فارسی نشان ندادهاند. باید اعتراف کرد که کارمندان کمپانی هلندی هند شرقی بهتر در این زمینه کار کردند، مسلما بزرگترین دانشمندی که بین سنوات ۱۶۹۴ و ۱۷۳۰ در خدمت آن کمپانی کار میکرد، جان جوز و کتلار بود. مشارالیه زبان فارسی را نسبتا خوب یاد گرفت، ولی اهمیت کار او در این است که برای نخستین بار دستور زبان هندی را تالیف کرد و این کتاب را در حدود سی سال قبل از کتاب شولتز به پایان رسانید. معالوصف، بیست و پنج سال قبل از آغاز قرنی که مورد نظر ماست، شخص دیگری، به نام هربرت دویاگر، بهتر از کتلار کار کرد. شاردن که معاصر و دوست او بود مینویسد: «در سال ۱۶۶۲ در اصفهان با رییس کمپانی هلندیها بسیار دوست شدم. این شخص که مرد دانشمندی بود، هربرت دوباگر نام داشت. برای تعیین ارزش او کافی است، بگویم که گلیوس استاد معروف زبانهای شرقی او را شایستهترین شاگرد برای اشغال کرسی استادی بعد از خود میدانست.»
در اوایل ۱۷۰۶ به نمایندگان دو کمپانی انگلیسی و هلندی در اصفهان خبر رسید که نماینده فرانسه به نام جام باتیست فابر، وارد ایروان شده است، ولی مرگ او و همچنین عیاشی معشوقهاش به نام ماری پتی، به آنها فهماند که کوشش فرانسویها برای احیای تجارت با ایران جدی نیست، اما پس از آنکه پیرو ویکتور میشل از طرف فریول سفیر فرانسه در قسطنطنیه به ریاست هیات فرانسوی منصوب شد، قضیه رنگ دیگری به خود گرفت. نماینده جدید ماری پتی را به فرانسه فرستاد و در اصفهان برای انعقاد یک معاهده تجاری به مذاکرات پرداخت و با وجود اشکالتراشی انگلیسیها و هلندیها توانست در ۱۷۰۸ معاهدهای منعقد کند، ولی فرانسه تا چند سالی از شرایط مساعد آن معاهده استفاده نکرد.
پس از آنکه نمایندگان انگلیسی و هلندی در اصفهان از ورود اسرائیل اوری و همراهان بسیار او به شماخی آگاه شدند، به اتفاق میشل کوشیدند دولت ایران را وادارند که از پیشرفت این هیات روسی جلوگیری کند، ولی به عللی که گفتیم زحمات آنها بینتیجه ماند. اگرچه اوری به پایتخت رسید، ولی در تجارت ایران یا روسیه تغییری حاصل نشد، زیرا اوضاع آشفته نواحی شمال غربی ایران تا مدتی مانع توسعه تجاری بود.
از یک منبع فرانسوی برمیآید که انگلیسیها و هلندیها در اصفهان در سال ۱۷۱۲ گرفتار اشکالاتی بودند، به طوری که انگلیسیها مجبور شده بودند مبالغ گزافی به شاه و اشخاص دیگر بپردازند و برای این منظور از دلالان هندی قرض کرده بودند. هلندیها هم نمیتوانستند مبلغ ۱۴۰۰۰ تومانی را که «از راه بیاحتیاطی پرداخته بودند» به دست آورند. معلوم نیست که این دو کمپانی مبالغ مذکور را وصول کردند یا نه.تا مدتی درباره کمپانی انگلیسی هند شرقی اطلاعی نداریم، زیرا وقایعی که ضبط شده بسیار جزئی است. ولی درباره هلندیها اطلاعات بیشتری در دست است.
در بهار سال ۱۷۱۵ یک نماینده ایرانی به نام محمد جعفر بیگ با دستورهایی از طرف شاه برای اداره امور کمپانی در ایران به شهر باتاویا رسید. کمپانی از پذیرفتن آن دستورها امتناع کرد و چون به نظر میرسید که محمدجعفر بیگ اختیار تغییر دادن آنها را ندارد، تصمیم گرفته شد نمایندهای به اصفهان فرستاده شود. شخصی که برای این ماموریت معین شد جان جوزواکتلار بود که به فضایل او در فوق اشاره کردیم. کتلار که یکی از اعضای عالیرتبه کمپانی هلندی هند شرقی در هندوستان به شمار میرفت، در سه سال قبل مهارت و کاردانی خود را در مذاکرات با بهادرشاه نشان داده بود.
کتلار در اوایل اکتبر ۱۷۱۶ با عدهای از کارمندان کمپانی به گمبرون رسید. این هیات مدتی در گمبرون منتظر ورود شش فیلی شد که قرار بود به شاه تقدیم شود. در پنجم آوریل ۱۷۱۷ کتلار و سایر اعضای هیات عازم اصفهان شدند و گردشکنان در سیام مه به پایتخت رسیدند. ورود کتلار به این شهر در حالی که سربازان همراه او لباس سرخ و اعضای هیات او جامههای فاخر پوشیده بودند نظیر سفر مجلل و با شکوه او به لاهور بود. جان بل اهل انترمونی، که در آن وقت در اصفهان بود، مینویسد:
«مامور هلندی جناب فن کتلار فرستاده حکومت باتلاویا در دربار شاه رسما وارد اصفهان شد. در جلوی او شش فیلی که حاکم برای شاه تقدیم کرده بود حرکت میکردند. عده زیادی همراه او میآمدند و چند تن از محترمین نیز با او بودند. ورود او چنان با شکوه بود که گویی سفیری از یکی از دربارهای اروپا رسیده است. کتلار در محل کار کمپانی اقامت کرد. از قراری به من میگفت در کورلند متولد شده است و در جوانی به عنوان سرباز در خدمت کمپانی هلندی هند شرقی درآمده و در نتیجه استعداد و کفایت خارقالعاده خود توانسته خود را از آن شغل پست به مقام افتخارآمیزی که فعلا دارد برساند.»
در ۱۲ ژوئن کتلار با اعضای هیات اعزامی به حضور شاه رسید و هدایای کمپانی را تقدیم داشت. هنگامی که شش فیل مذکور را پیش آوردند، بزرگترین آنها به شاه تعظیم کرد. شاه در هفتم ژوئیه دوباره کتلار را به حضور پذیرفت. چهار روز بعدکتلار به مذاکرات پرداخت و او با اعتمادالدوله فتحعلیخان داغستانی و سپس با مستوفی خاصه وارد مباحثه شد. در این گفتوگوها، کتلار خواستار تجدید حقوق و امتیازاتی شد که هوگ کامر در شانزده سال قبل دریافت داشته بود، ولی فتحعلیخان پاسخ داد که حقوق و امتیازات مذکور به پایان رسیده است.
سپس بر سر دو مبلغ هنگفت که پطر مکاره، یکی از روسای سابق کمپانی، به شاه قرض داده بود اشکالاتی پیش آمد. در این مباحثات، مستوفی خاصه بیشتر از همه اظهار مخالفت میکرد.
با وجود این، در بیست و نهم اوت، کتلار موفق شد پنج فرمان به دست آورد که علاوه بر تفویض تمام امتیازات سابق به کمپانی، شرایط بدی را که محمد جعفر در باتاویا پیشنهاد کرده بود، کان لم یکن محسوب میداشت. کتلار قدردانی و تشکر خود را با تقدیم هدایا به فتحعلیخان داغستانی و مستوفی خاصه ابراز کرد.
در این مدت میان اعضای این هیات و اعضای هیات ولینسکی روابط دوستانه برقرار شد. قبل از آنکه هیات اعزامی روسی از اصفهان بیرون رود، شاه بزرگترین فیلی را که از هلندیها دریافت داشته بود، به عنوان هدیه به تزار، به ولینسکی سپرد.
کتلار اگرچه به مقصود اصلی خود رسیده بود، ولیکن منظور ایرانیها برآورده نشد. تقاضای آنها این بود که با کمک هلندیها به اعراب مسقط حمله برند. در این وقت اعراب مذکور بحرین را تصرف کرده بودند و گمبرون را تهدید میکردند. فتحعلیخان کتلار را احضار کرد و از او خواست که دو کشتی کمپانی را برای پس گرفتن بحرین ارسال دارد. کتلار به صراحت، ولی مودبانه پاسخ داد که اجازه چنین اقدامی را ندارد. اگرچه شاه در ۲۹ اکتبر به کتلار اجازه بازگشت داد، ولی فتحعلیخان دوباره او را در ۱۷ نوامبر به حضور طلبید و تقاضای سابق را تکرار کرد. کتلار که در این وقت حال خوشی نداشت در امتناع خود پافشاری کرد.
کتلار با وجود کشمکش بر سر مساله کمک به ایرانیها علیه اعراب مسقط و ضعف و ناتوانی خود، در اواخر نوامبر با اعضای هیات، عازم گمبرون شد. ضمن سفر به آنها خبر رسید که اعراب در جزیره هرمز پیاده شده به محاصره قلعه پرداختهاند و گذشته از این، بیم این بود که به گمبرون حمله کنند. کتلار، باوجود ناتوانی، به همراهی اعضای هیات اعزامی به گمبرون شتافت و در ۱۹ ژانویه ۱۷۱۸ به آنجا رسید. یکی از کشتیهای هلندی، به نام هرینگ توین، آماده شده بود که کتلار را به باتاویا ببرد ولی مقدر نبود که سفیر سوار کشتی شود. به مجرد ورود او فرمانده پادگان ایرانی خواهان استفاده کشتی علیه اعراب شد و وقتی که هلندیها با این تقاضا موافقت نکردند، ایرانیها محل کار آنان را در محاصره گرفتند و مانع ورود آذوقه و غیره به آنجا شدند. دو روز بعد کتلار دچار تب شدیدی شد و بعد از مدت کوتاهی درگذشت. وقتی خبر مرگ او منتشر شد، ایرانیها دست از محاصره محل کار هلندیها برداشتند و به آنها اجازه دادند که جنازه سفیر را در گورستان خارج از شهر به خاک بسپارند. مراسم تدفین با شکوه و جلال تمام انجام گرفت و سپس هرمی به ارتفاع سی ذراع بر سر آرامگاه او ساخته شد.
به این ترتیب ماموریتی که کتلار با نهایت موفقیت انجام داده بود به طور غمانگیزی به پایان رسید.
دولت ایران مسلما حق داشت از اوضاع خلیجفارس نگران باشد. در ۱۷۱۷ اعراب مسقط و متفقین جواسمی آنها قشم و لارک و جزایر بحرین را به تصرف درآورده، همچنان که گفتیم، قلعه هرمز را محاصره کرده بودند. اگرچه در جزایر دیگر به پیروزی رسیده بودند، ولی نتوانستند قلعه هرمز را باوجود هفت ماه محاصره تصرف کنند.
باوجود اوضاع آشفته در خلیج فارس و نواحی مجاور آن، بسیاری از کشتیهای هلندی و انگلیسی به گمبرون میآمدند و در سال ۱۷۲۰ در حدود هیجده تا بیست کشتی انگلیسی به این بندر وارد شد.در ایران، به طور کلی مرحله انحطاط بهتدریج تندتر میشد و وضع تجارت در این کشور نیز نامساعدتر میگردید. هنگامی که محمود غلجایی برای نخستین بار در اواخر ۱۷۱۹ به کرمان حمله کرد، انگلیسیها محل کار خود را در این شهر تخلیه کردند ولی بعد از بازگشت او به قندهار، در بهار بعد، دوباره بازگشتند.
ارسال نظر