بخش نخست

این نامه در سال ۱۳۲۲ نوشته شده است*

حسن تقی‌زاده از رجال نامدار اواخر دوره قاجاریه و پهلوی اول بود که سرنوشت عجیب و پرماجرایی داشت. او در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ وزیر مختار و سپس سفیر کبیر ایران در انگلستان بود و از لندن نامه‌هایی به مقام‌های اصلی کشور شامل وزیر امورخارجه، وزیر دارایی و همچنین وزیر دربار نوشته است. شادروان ایرج افشار در «مجموعه تاریخ» انتشارات فروزان، نامه‌های وی را با عنوان‌ نامه‌های لندن چاپ کرده است که خواندن آنها برای شناخت بیشتر سال‌های یادشده جذاب است.

بسیار افسوس دارم که به واسطه ناامین بودن پست راجع به امور سیاسی و جریان کارها کمتر می‌توانم کتبا مصدع گردم و غالب مطالب به وسیله تلگرافات مبادله می‌گردد. ولی معذلک از گاهی به گاهی لازم می‌دانم که بعضی مطالب را باز تا حدی که ممکن است کتبا شرح بدهم و امیدوارم در آتیه بتوانم بیشتر بنویسم.

۱- از اوضاع بین‌المللی و جریان جنگ یقین است کاملا مستحضر هستید و لازم به شرح مطالب جاری نیست جز آنکه توجه به این نکته مطلوب است که در این اواخر نهضت و جنبش زیادی در محافل دول محارب برای طرح نقشه مربوط به اوضاع دنیا بعد از جنگ مشاهده می‌شود و همه دول از صغیر و کبیر فعالیت زیادی در این امر دارند و برای فراهم آوردن وسایل اطمینان از آتیه خود مجاهدت می‌کنند؛ به‌طوری که انسان تصور می‌کند که جنگ به آخر رسیده و کشمکش برد و باخت و چانه زدن برای پیش بردن نظر و مقاصد هریک از شرکا شروع شده است.

دول انگلیس، آمریکا و روسیه می‌خواهند برای خود نقشه تسلطی در امور بین‌المللی ترتیب بدهند و در امور ممالک دیگر حاکم گردند. چون هر دولتی در فکر آتیه است؛ البته ما هم باید بیشتر از جریان فعلی و وضع کنونی امور که چندان تغییرپذیر نیست تا حدی که ممکن است فکر صحیحی برای آتیه بکنیم.دولت آلمان و متحدین او هر وقت امید پیشرفتشان زیاد می‌شود نسبت به نقشه آتیه که می‌خواهند در دنیا به موقع اجرا بگذارند کم و‌بیش اظهاراتی می‌کنند و هر وقت کار انگلیس و روس و متحدین آنها اندکی پیشرفت حاصل می‌کند، صحبت‌های ترتیب کارها بعد از جنگ چه در داخله و چه در همه دنیا و گرفتن امور عالم به دست و طرح نقشه دائمی برای هفتاد سال دیگر درمی‌گیرد و کمیسیون‌ها برای تحقیق و ترتیب جزئیات این امور برپا کرده و می‌کنند.

آنچه فهمیده شده ممالک و ملل عالم در نظر این دول بزرگ که خود را قیم و صاحب‌الامر دنیا می‌شمارند به چندین طبقه یا درجه تقسیم می‌شوند و البته برحسب رشد و قوت ذاتی و عدد و مخصوصا قوت اخلاقی و رگ حیات و میزان مقاومت آنها مورد اعتنا و ملاحظه می‌شوند و در واقع به نظر می‌رسد که به جز ملل خیلی کوچک که در عدد نفوس غیرمعتد به (مثلا کمتر از چهار پنج میلیون) باشند و از جنس و نژاد آنها هم عده زیاد دیگر در خارج از خاک آنها وجود نداشته باشد (چنانکه عراق اگرچه نفوسش کم است ولی قریب پنجاه میلیون عرب‌زبان از شط‌العرب تا ساحل آتلانتیک یعنی مراکش و صحرا وجود دارد) نصیب سایر ملل از حق حیات یا مورد اعتنا بودن و رعایت حقوق استقلال سیاسی و اقتصادی متناسب با درجه رشد و استحکام اخلاقی و متانت و سرسختی و عدم تمکین به زبونی و اسیری در دست دیگران و مبارزه متعصبانه و فداکارانه برای عزت و حیثیت و شرافت خود یا سستی و ضعف اخلاق و مخصوصا عدم اتحاد و نفاق داخلی و در هم افتادن با یکدیگر و تمکین به خارجه و تنافس دائمی و نداشتن عقل سیاسی و رشد ملی است.

در صورت اخیر اگر ملتی صد میلیون هم نفوس داشته باشد از هم متلاشی و زبون دیگران و مورد تحقیر و نفرت خارجیان و بی‌اعتنایی می‌شود و بالاخره اخلاق کثیف یعنی معکوس آن قسمتی از اخلاق که برای متانت ملی و اتحاد سیاسی و قومی و یگانگی در مقابل خارجه و سازش با همدیگر و حفظ اسرار داخلی و شجاعت روحی لازم است، شیرازه ملت را گسیخته می‌سازد و با اختلافات داخلی و غلبه جنبه انتقاد و طعن بر یکدیگر و مخصوصا بر کسانی که سر کار هستند به جنبه سازش عاقلانه و مدارا و متانت تشکیل حکومتی را از هر طبقه چه خوب چه بد ممتنع و متعذر می‌سازد.مثال بارز این دو صفت از حیث حکومت ملی فنلاند و ایرلند از یک طرف و هندوستان پنجاه سال قبل از طرف دیگر است که قوم اولی با کمی عده در شدت و رخاء و سراء و ضراء اتحاد داخلی و ملی خود را حفظ نموده و رشته را از دست ندادند و چون در اعلا درجه رشد و تربیت هستند مخذول و مجذوب ملل عظیمه مجاور نشدند و حتی پس از شکست عظیم بنیان‌برانداز و خانمانسوز و دادن قسمتی بزرگ از مملکت از دست، در سه سال قبل باز نه تغییر حکومتی واقع شد و نه زبان انتقاد باز بلکه دور هم گرد آمدند و به جبران صدمات پرداختند و مورد همدردی همه دنیا واقع شدند.همچنین قوم ایرلندی پس از آنکه قرن‌ها مورد سلطه خارجی بودند به‌طور خارق‌العاده وحدت ملی و اتحاد داخلی و اتصال و اتفاق افراد ملت را مانند یک فامیل نگاه داشته و مبارزه نمودند و در مجلس‌ها و تبعیدگاه‌ها جان دادند و محکم ایستادند و عاقبت زنده شدند و متانت خود را مانند بنیان مرصوص حفظ نمودند.

ولی هندی‌ها مخصوصا در گذشته با وجود کثرت عدد از اختلافات داخلی و کشمکش مذهبی و پستی فطرت بعضی افراد که نتیجه جهل و بی‌رشدی و بی‌علمی بود غلام و حیوان باربر قومی کوچک دوردست شدند و هزاران جاسوس و مفتش تامینات بر ضد خودی برای آنها مهیا نمودند و حتی حالا که قسمت عمده از این ملت که شاید قریب سیصد میلیون باشند بیدار شده و اتحاد نموده راه راست را پیدا کرده و تابع قائدین وطن‌پرست خود شده اطاعت کامل از آنها می‌کنند و مردمان بی‌شرف و بی‌حیثیت را از میان خود دور کرده انتقاد مفرط و تنافس را تا حدی کنار گذاشته‌اند و آثار رشد سیاسی بروز داده‌اند باز به واسطه اینکه گروهی دیگر از هندی‌ها بر اثر خیالات دیگری با آنها مخالفت می‌کنند ملت هند نمی‌تواند به حق خود برسد. ولی همین اتحاد و ایمان راسخ و رشد اخلاقی با آنکه در علم و معرفت هنوز به درجه مطلوب نرسیده‌اند، زود یا دیر آنها را به جایی می‌رساند.

منظور بنده از این شرح طویل که می‌ترسم مثل مقالات ادبی به نظر آید عمده آن بود که البته ملت و خاصه ارباب حل و عقد امور مملکت ما هم در همین موقع یعنی در زمان جنگ باید افکار خود را تهیه و به قدری که مقدور است در خیال نقشه آتیه باشند. ورنه زنگ صلح ممکن است روزی بغتتا بزند و مردم دنیا دست به کار اجرای نقشه‌های مهیا شده و خیالات پخته شده و طرح‌های ریخته و بحث شده و قرار یافته خود بزنند و ما حیران و معطل تابع جریان حوادث باشیم.

جنگ فعلی نه‌تنها در اوضاع بین‌المللی و حقوق و روابط ممالک تغییرات عظیمی ممکن است به عمل بیاورد، بلکه در اوضاع داخلی مدنی و اجتماعی ممالک هم تاثیر کلی خواهد داشت.

از مطالعه راپرت معروف به «بوریج» که به اسم رییس کمیسیون مربوط معروف شده ملاحظه خواهید فرمود که چه مدتی از طرف چه عده اشخاص صرف اوقات برای مطالعه جامع و تحقیق دقیق با احاطه و کامل کل و جزء امور اجتماعی به عمل آمده و چگونه نقشه اصلاحات وسیعه [را] که بعضی از آنها نزدیک به اصلاح اساسی است طرح ریخته‌اند.

در ممالک دیگر مثل آمریکا و چین فعالیت مهمی برای نقشه بعد از جنگ در کار است و حتی دولت‌های به غربت افتاده و جلای وطن کرده مانند لهستان و چک‌اسلواکی و هلند و بلژیک نیز در دارالغربه و پناهگاه خارجی خود کمیسیون‌ها برای این امور یعنی نقشه اصلاحات داخلی و انجام مقاصد ملی و بین‌المللی خود ترتیب داده[اند] و کار می‌کنند.

به نظر اینجانب اگرچه مملکت ما بدبختانه در مایه علمی زیاد توانگر نیست، باز باید فکر آتیه و بعد از جنگ را از امور لازم شمرده و در فکر آن باشد. در خود ایران البته مردمان عاقلی که قدری از جار و جنجال سیاست جاری کنار باشند، کم و بیش پیدا می‌شود که بتوان آنها را مامور مطالعه در این امور نمود.

اگر اینجانب به شرح بعضی نکات می‌پردازم در واقع محض ادای وظیفه فردی است که برای هرکسی اظهار آنچه به خاطرش می‌رسد و تصور فایده‌ای برای بهبودی حال مملکت در آن می‌کند، بدون ادعای قطع به صواب بوده اجتهادات خود یا اصراری در آن باب مجاز باید باشد.

اگرچه نمی‌دانم اصلا ادنی فایده‌ای در عرض این مطالب هست یا نه. چه واضح است که خود اولیای دولت و مخصوصا شخص آقای وزیر امور خارجه کاملا به این نکات متوجه و واقف هستند و شاید در نظر ایشان بدیهی است و برای بعضی دیگر از مردم داخل در سیاست هم اگر احتمال فایده از رسیدن این شرح به نظر آنان برود، دسترسی به این مراسلات رسمی نخواهد بود و لذا شاید عرض این مطالب که حکم حسب حال را خواهد داشت اصلا و ابدا مصدر فایده‌ای نباشد. لکن معذلک چنانکه عرض شد محض ادای تکلیف ملی و نه از باب واجب کفایی (که‌البته من به الکفایه در محافل عالیه دولت قطعا وجود دارد) بلکه از باب واجب عینی که فریضه هر فردی است و باید هرکسی آنچه به عقل خود احتمال فایده در آن تصور می‌کند، از اظهار خودداری ننماید.

آنچه از این نقطه دور به نظر می‌رسد این است که بدون اتحاد و اتفاق کلمه صلاح و فلاحی برای مملکت میسر نخواهد بود و در این موقع تا جنگ دنیا مداومت دارد برای نگاه‌داری کشتی مملکت روی آب و حفظ آن از گرداب و تحصیل فرصتی برای پخته نمودن خیالات اصلاحات آینده و نقشه آن اصلاحات چاره‌ای جز اتحاد و متانت و مماشات و مدارا و احتراز از اختلافات و نفاق و مبارزات و مشاجرات کوته‌نظرانه نیست و هر نوع تندی چه از طرف سردسته‌های ملت و چه از طرف اولیای امور و مصادر قوه اجرائیه موجب لطمه به سلامت مملکت و یاس از رسیدن به ساحل نجات می‌شود. هر نوع تمایل شدید شاقول به راست و چپ و افراط و تفریط موجب هلاکت تواند شد.

سوء استعمال آزادی و افراط در حملات و مبارزات سیاسی و انتقادات و بلکه هتاکی و تجاوزات زبانی و قلمی موجب انحلال قوای حکومت و پاشیدگی شیرازه مملکت می‌شود و سلب آزادی و افراط در تسلط دولت و زیاده‌روی در قدرت‌نمایی و مداخله غیرلازم در امور مردم و جلوگیری کلی از نمو افکار و بروز عقاید نیز قطعا منجر به استبداد و ظلم و کشتن روح ملت و عنان دادن به مامورین متنفذ و ستمکار و در واقع گشادن سگ و بستن سنگ می‌گردد. ولی دولت قوی و عادلی که بخواهد اعتدال را نگاه دارد و اندکی کج دارد ولی نریزد این معما را چگونه می‌تواند حل نماید. این کار ظاهرا جز با همراه نمودن عده کافی متحدی از طبقات ملت؛ یعنی از مردم کشوری صورت‌پذیر نتواند شد.

حکومت منظم و عادل مقتدر و آزادی‌پرور در هر مملکتی در خطر دائمی استبداد نظامی و قوای انحلالی استفاده‌کنندگان از افراط‌های در آزادی و بی‌اعتدالی بوده و خواهد بود و مثل جسم سالم معتدل جوان صحیح‌المزاجی که هر آن در معرض افراط صفرا و سودا و طغیان فشار خون یا کم‌خونی و قلت فشار از حد طبیعی واقع است و فقط با احتیاط و مراقبت عاقلانه دائمی و حفظ اعتدال و احتراز از افراط و تفریط سلامت خود را حفظ تواند کرد، حکومت عادل عاقل نیز محتاج به کمال بیداری و احتراز از افراط‌ها است و دائما باید سیاست‌بازان بی‌قید و بی‌متانت و خالی از حس مسوولیت از طرفی در نظم و اعتدال نگاه دارد و از طرف دیگر قشون را از مداخله در امور مملکت و طمع و سودای تسلط بر مردم و مملکت جلوگیری نماید و این البته کار آسانی نیست و جز با حفظ اعتدال و نزهت اخلاقی و وسعت صدر و مدارای سیاسی و متانت و عقل و حکمت مدیران امور مملکت میسر نمی‌شود.

۲- راجع به کارهای بین ایران و انگلیس خاطر شریف مستحضر است و در این اواخر امید موافقت و معاونت بیشتر شده و کارها از این حیث به مجرای بهتری افتاده است و امید است بهتر بشود. گمان می‌رود تفاهم و مماشات با این مردم نسبتا سهل‌تر از معامله و رفتار با بعضی از دول دوست و دشمن دیگر باشد و اگر دوره جنگ به شکلی بی‌حادثه و غائله به پایان برسد و ضمنا برای آتیه همفکری مناسب متضمن بعضی اصلاحات اساسی داخلی و دوستی با آمریکا و چین و ترکیه بشود و استبداد نظامی در مملکت پیدا نشود، ممکن است ما هم سر و سامانی پیدا کرده و از تجارب آنها استفاده کنیم. معذلک طالع کار بیشتر بسته به طرز خاتمه جنگ است و در صورت فیروزی دسته انگلوساکسون و روس باز فرق کلی در غلبه کلی وزن روس یا آمریکا یا انگلیس خواهد بود. همین حالا بعضی از دوستان این دسته، بعضی نگرانی‌ها نسبت به احتمال استیلای عظیم و کلی روس و چربیدن وزن و نفوذ او بر دیگران اظهار می‌کنند.

روابط سفارت با مقامات دولتی بد نیست و برخلاف دوره‌های قدیم حالا بسیار نزاکت و ادب را رعایت می‌کنند و مذاکرات در مطالب فیمابین هم تا حدی بی‌اثر نبوده و به لطف و خوشی گوش به حرف می‌دهند و تا حدی سعی در رفع اشکالات می‌نمایند. ولی البته میزان مساعدت نسبت مستقیم دارد به استحکام و انتظام وضع داخلی خودمان و کشمکش‌ها و اختلافات و تزلزل اثر اقدامات را کمتر می‌سازد.

* نامه به‌وزارت امورخارجه