تاریخ ایران- خاطرات یحیی دولتآبادی از کمیته آهن تا قرارداد وثوقالدوله-۳
زمینهسازی رضاخان برای سلطنت
دولتآبادی در بخش دیگری از خاطرات خود به بیان تلاشها و سیاستورزیهای رضاخان برای به دست آوردن سلطنت پرداخته است.
احمد شاه آخرین پادشاه قاجار
دولتآبادی در بخش دیگری از خاطرات خود به بیان تلاشها و سیاستورزیهای رضاخان برای به دست آوردن سلطنت پرداخته است. در عین خستگیناپذیری سردار سپه در وزارت جنگ و در ریاست حکومت نظامی وی در زیر پرده نازکی میکوشد دست خود را به اریکه سلطنت کیانی برساند.کهنگی و پوسیدگی درخت یکصد و پنجاه ساله پادشاهی قجر به ضمیمه بیحالی ذاتی و منفعتپرستی و عیاشی سلطاناحمدشاه هم مشکلات این کار را برای او آسان میکند.
سردار سپه به این پادشاه و برادرش ولیعهد اعتنایی ندارد و تنها برای گذرانیدن وقت و حاضر شدن اسباب با آنها مدارا میکند وگرنه از دیدارشان بیزار است؛ مخصوصا از دیدار ولیعهد؛ زیرا او به قدر برادرش به سردار سپه اعتنا نمیکند و به واسطه بیتمولی جرات مخالفت کردنش با او از شاه متمول علاقهمند به دارایی خویش، افزون است.
ولیعهد که مدتی است از مرکز حکمرانی خود که آذربایجان است دور مانده، یک حکومت نظامی قوی در آن ایالت به جای او حکمران گشته است میخواهد از ریاست دولت داشتن بیمعنای مشیرالدولهها و مستوفیالممالکها که به مصلحت روی کار آمدهاند، بیآنکه مختصر قدرتی داشته باشند استفاده کرده باز خود را به آذربایجان بیندازد و شاید تصور میکند در آنجا خواهند توانست با روسای عشایر که با وی سابقه خصوصیت و اطاعت دارند بست و بند کرده با اشخاص ناراضی از عملیات نظامیان همداستان شده حوزهای تشکیل بدهد و از بیاعتنایی سردار سپه به خود بکاهد. بدیهی است سردار سپه راضی نخواهد شد ولیعهد به این مقصود برسد یکی به ملاحظه خیالات باطنی خود که میخواهد به سلطنت قاجاریه خاتمه بدهد و دیگر آنکه میداند میان ولیعهد و امیرلشگر آذربایجان اختلاف کلمه حاصل میشود و موجب اختلال امور آن ایالت میگردد این است که هر وقت در هیات وزرا به سمت وزارت جنگ حاضر است و این صحبت به میان میآید روی قبول نشان نداده از داخل شدن در این مذاکره خودداری میکند. از طرف دیگر ولیعهد به شاه فشار میآورد و شاه به رییسالوزرا میگوید بیاطلاع سردار سپه فرمان حکومت آذربایجان ولیعهد را صادر کنند. فرمان صادر میشود و به امضای شاه میرسد و وزیر داخله به آذربایجان تلگراف میکند و ولیعهد آماده مسافرت شده بلکه نقل مکان نموده در شرف حرکت است که ورق برمیگردد.
ماه محرم رسیده است و در اداره قشونی روضهخوانی میکنند شاه به ملاحظه سردار سپه به مجلس روضهخوانی نظامیان آمده است و در غرفهای روی صندلی نشسته در کنار همین غرفه چند تن از روحانیان نشستهاند سردار سپه هم با مشیرالدوله رییسالوزرا اندکی دورتر. نگارنده به کرسی شاه از همه نزدیکتر است میشنود شاه پیشخدمتی را طلبیده به او میگوید به ولیعهد تلفن کن اتومبیل من کار نمیکند. برای اینکه بیایم به دیدن تو باید اتومبیل خودت را بفرستی پیداست وعده کرده است در مکان نقل شده ولیعهد برای رفتن به آذربایجان از او دیدن نماید و هرگز تصور نمیکند این کار بر هم بخورد و از روی خست میخواهد این راه را با اتومبیل ولیعهد رفته و برگشته باشد. اتومبیل ولیعهد حاضر میشود سردار سپه از پشت ستون برخاسته جامه نظامی خود را مرتب میکند و به حاضرین میگوید اعلیحضرت را راه بیندازیم تشریف ببرند بعد بنشینیم صحبت بداریم. شاه باجثه کوچک خود در کسوت نظامی روی صندلی نشسته سردار سپه را با آن قامت برازنده در برابر خود میبیند ایستاده سلام میدهد و میگوید اتومبیل حاضر است بیدرنگ جواب سلام داده از جای جسته روانه میشود و سردار سپه و رییس دولت او را راه میاندازند و برمیگردند با حاضرین به صحبت میپردازند.
بدیهی است سردار سپه میداند شاه کجا میرود و برای چه میرود اما هیچ به روی خود نمیآورد و خودداری میکند که مساله تا دم آخر سیر خود را کرده بر هم خوردنش بیشتر بر او قدرت و عظمت تولید کند و برای شاه و ولیعهد و رییس دولت خواری و خفت.
سردار سپه بعد از سنجیدن اطراف کار و اطمینان یافتن از هر کجا که لازم باشد در آن دم آخر که ولیعهد میخواهد روانه شود هیات دولت را تهدید کرد نارضایی خود را به مسافرت او به شاه و به وزرا میرساند و کوشش بسیار شاه و ولیعهد و هیات دولت در اجرای فرمان و فرستادن ولیعهد به کلی بینتیجه مانده و ولیعهد با نهایت خفت از منزل نقل مکان کرده به خانه خود برمیگردد و کدورت باطنی میان سردار سپه و ولیعهد به ملالت ظاهری میرسد. شاه بعد از این از سردار سپه گله میکند (چنانکه نگارنده خود از سردار سپه شنیده است) و میگوید شما ولیعهد را از رفتن به آذربایجان منع کردید سردار سپه جواب میدهد: اعلیحضرت هم در صدور فرمان حکومت آذربایجان ولیعهد با من مشورت نکردید و الا عرض میکردم صلاح نیست.
موفقیت سردار سپه به جلوگیری از مسافرت ولیعهد به او جرات میدهد که بتواند در مخالفت کردن با شاه و ولیعهد بیش از پیش جلو برود و هم بر بیاعتنایی او به رییس دولت افزوده میشود تا آنکه به شرح ذیل او را به استعفا دادن واداشته خود رییس دولت میگردد.
سردار سپه از شاه تقاضا میکند او را رییسالوزرا نماید شاه که در قضیه ولیعهد کمال دلتنگی را دارد و خود را محبوس محترمی در چنگال وزیر جنگ مشاهده میکند، تقاضای او را با یک شرط میپذیرد و آن این است که بیفاصله اسباب مسافرت وی را به فرنگ فراهم نماید. سردار سپه این شرط را مطابق آرزوی خود دیده آن را پذیرفته رییس دولت میشود و فورا اسباب حرکت شاه را فراهم کرده او را روانه میکند و تا بندرانزلی مشایعت مینماید و برمیگردد و با ولیعهد نایبالسلطنه صورتسازی میکند به ظاهر دولتی تشکیل میدهد و برای اسکات روسها یکی دو نفر وزیر سوسیالیست هم داخل کابینه مینماید و در باطن اختیار تمام امور کشوری و لشگری را در دست خود میگیرد.
نمایشگاه امتعه وطنی
اینجا باید به شمهای از احوال خود اشاره نمایم. در این ایام میخواهم از امنیتی که حاصل شده است استفاده کرده به اقتصادیات مملکت خدمتی نموده باشم از دولت اجازه تاسیس نمایشگاه امتعه وطنی را تحصیل کرده با حسن توجه سردار سپه میخواهم شروع نمایم. خبردار میشوم میرزاحسن خان محتشمالسلطنه که مکرر در این کتاب نامبرده شده نیز در این اندیشه بوده است این است که با او شرکت کرده انجمنی از اشخاص مناسب این کار چه از رجال دولت وچه از تجار و کسبه تشکیل داده به فراهم آوردن مقدمات کار میکوشیم و با حسن موافقت دولت مخصوصا شخص سردار سپه کار ما به سرعت پیش میرود برای محل نمایشگاه عمارت تکیه دولت در نظر گرفته میشود.تکیه دولت اتصال دارد به باغ گلستان طهران و دربار دولت این بنا برای تعزیهخوانی در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ساخته شد، صحن وسیع آن فلکه و اطرافش سه طبقه غرفه و طاقش از آهن مشبک است که در ایام تعزیهخوانی به روی آن آهنها چادر کشیده طاق مزبور را میپوشانیدند و تغزیهخوانی ناصرالدین شاه در این تکیه و تجملاتی که در آن نموده میشد و تعیشهایی را که به نام عزاداری مذهبی دربرداشت، شرحش کتابی مخصوص لازم دارد.تکیه دولت در سه طبقه بنا شده بود و بعد از مدت معلوم شد به ملاحظه سنگینی طاق یک طبقهاش باید برداشته شود این است که اکنون دو طبقه مانده است به همان طاق آهنین.بعد از کشته شدن ناصرالدینشاه دیگر تکیه دولت اعتبار و تجملهای اولی را به خود ندید و اگر در زمان سلطنت مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه گاهی تعزیهای در آنجا برپا میشده است جلال و عظمت پیش را نداشته. بعد از مشروطیت و در انقلابات سیاسی این موسسه بیبودجه مانده به کلی متروک و در شرف خرابی و ویرانی بود. در این وقت مرمت میشود و پوش آنکه در انبار داشت میپوسید در میآید و اصلاح میشود و طاق تکیه را میپوشاند و برای دفع باران پوش مشمعی بر آن افزوده میگردد. غرفههای تکیه دولت میان ولایتها و ایالتهای ایران وتجار و اصناف طهران تقسیم شده به زودی پر از اجناس نفیس شده مزین میگردد.تاسیس نمایشگاه امتعه وطنی برای اول دفعه هیجان غریبی در ولایتها و مراکز تولید کرده نمونه بهترین امتعه ایران برای نمایش دادن حاضر میشود.گر چه نمایشگاه به واسطه انقلابات جوی بیش از یک ماه و نیم طول نمیکشد اما به قدری فکر توسعه دایره اقتصادیات مملکت را قوت میدهد که میتوان گفت سنگ اول بنای توسعه اقتصادیات و تکمیل نقایص امتعه وطنی به واسطه این نمایشگاه گذارده شده است و از یک یا دو اندیشه هزارها فکر و اندیشه تولید گشته است به طوری که میتوان امیدوار بود در بستهای به روی مملکت گشوده شد.نمایشگاه امتعه وطنی با حضور محمدحسین میرزا ولیعهد به نیابت شاه غایب و سردار سپه رییس دولت و وزرا و رجال اولی مملکت و هیات نمایندگان دول اجنبی افتتاح شد سردار سپه ناچار است در این مجلس پشت سر ولیعهد بایستد با کمال کراهت که دارد این است که در موقع عکس برداشتن سرخود را حرکت میدهد که شناخته نگردد.
بالجمله چون هنوز اختلاط زن و مرد به طور آزادی در مجامع عمومی رسم نشده است و زنها در میان مردان باید روبسته باشند از صبح تا ظهر ورود نمایشگاه به خانمها اختصاص داده میشود و از بعدازظهر تا نیمه شب به آقایان و با اینکه عملجات مردانه و صاحبان غرفهها مشغول کار خود و پذیرایی از واردین هستند، خانمها در ورود به نمایشگاه و گردش درآن حتی در قسمتهای تفریحی تقریبا رو گشوده میباشند و اخلاق و رفتاری از خود بروز میدهند که از عالم نسوان یک ملت پیش افتاده انتظار میرفته است و بالجمله رفتار خانمهای طهران در اول نمایشگاه امتعه وطنی ما را امیدوار میکند به آینده شرافت و سعادتمندی که پردهنشینان این ملت دیر یا زود سر از این چادر و نقاب سیاه معمول یا روبند سفید متروک درآورده جامعه تاریک ما را روشن خواهند کرد.نظمیه جوان طهران هم در حسن انتظام نمایشگاه هنرمندی قابل تقدیر از خود بروز میدهد.نمایشگاه امتعه وطنی کلیه امتعه داخلی را ترویج کرد، مخصوصا پارچههای پشمی و ابریشمی کرمان و یزد و کاشان و قلمکارهای پردهای و رومیزی کار اصفهان و نقرهساز و قلمزنیهای آن شهر و دیگر شهرها را چینی و کاشیسازی شیراز و نطنز و قم موجب توجه گشت و قسمت جنگل و چوبهای قیمتی و محصولات و گلها و میوهها که به دست یک آلمانی مستخدم ایران مرتب شده بود، نظرها را جلب میکرد.در این نمایشگاه از امتعه خارجی چیزی دیده نمیشد مگر ماشینآلات زراعتی و غیره کوشش بسیار نمایندگان روس که بعضی از مالالتجارههای خود را هم آنجا نمایش بدهند بینتیجه ماند و نمایشگاه حدود نظامنامه خود را نگاهداری کرد.با اینکه حق ورود مختصر بود عایدات و مخارج به ضمیمه مساعدتی که از طرف دولت شده بود با هم تکافو کرد و مقرر شد که بعد از چند سال مکرر گردد.
ارسال نظر