آنچه می‌خوانید بررسی‌های یک جهانگرد انگلیسی از وضع جغرافیایی ایران به ویژه بندرهای تجاری است. در مورد بندرعباس و بندر لنگه زیاد نوشتم و در مورد بوشهر دیگر سخنی به میان نمی‌آورم. بوشهر برای انگلیسی‌ها شناخته‌شده‌تر است. اما به نظر می‌رسد که انگلیسی‌ها و حتی روس‌ها به بندر محمره بیشتر علاقه دارند تا بوشهر.

بد نیست بدانیم که هیچ سیاستمدار و روزنامه‌نگار انگلیسی به این فکر نیفتاده است که اهداف روس‌ها را در مورد این بندر جست‌وجو کند؛ اهدافی که مبتنی بر خرد عملی روس‌هاست. محمره بهترین بندری است که برای مقاصد روس‌ها در خلیج‌فارس مناسب تشخیص داده می‌شود. این بندر از نظر استراتژیک واجد همه مزیت‌های بندرعباس است؛ اما از نظر بازرگانی هزاران‌بار باارزش‌تر از بندرعباس می‌باشد.

اولین مزیت این است که برای رسیدن به محمره می‌توان از رودخانه‌ای استفاده کرد که قابلیت کشتیرانی هم دارد و نه مثل بندرعباس از کویری گذشت که برهوت و غیرقابل عبور است. طول راه رسیدن روس‌ها به محمره یک سوم راهی است که برای دستیابی به بندرعباس باید طی شود. ایجاد خط آهن به سمت اهواز به راحتی ممکن است. اگر چنین خط راه‌آهنی احداث شود از مناطق پرجمعیت و از غنی‌ترین بخش‌های ایران خواهد گذشت. آب و هوای این منطقه اگرچه گرم، اما سالم‌تر و بهتر از بندرعباس است.نکته مهم دیگر این حقیقت محض است که دولت انگلیس یا به دلیل جهالت یا به هر دلیل دیگر با اتخاذ سیاست کج‌دار و مریز و حفظ وضع موجود به روسیه کمک کرده تا منافع انگلیسی‌ها را در رودخانه کارون به نفع خود مورد بهره‌برداری قرار دهدو مقدار زیادی از سرمایه‌گذاری‌های انگلیسی در این منطقه تاکنون به باد رفته است. اهمیت سیاسی و بازرگانی ادامه کشتیرانی در رود کارون تا رسیدن به سطح سوددهی برای من بسیار روشن است. از نظر من وقتی آهنگ توسعه در ایران افزایش یابد این موفقیت حتمی است. اما نباید انتظار داشت که یک شرکت خصوصی همه دردسرها و هزینه‌های این طرح را برعهده گیرد و در صورتی هم که از سوی دولت متبوع خود حمایت نشود، همه دارایی خود را به باد دهد؛ چراکه برای میهن خود فداکاری کرده باشد.شرکت انگلیسی که در حال حاضر حمل‌ونقل روی رودخانه کارون را انجام می‌دهد با درک صحیح و سرمایه‌گذاری قابل توجه توانسته است راه کاروان‌رو موجود بین اصفهان و اهواز را تا رود کارون بهبود بخشد. دو پل معلق خوب روی کارون یکی در منطقه گدار بلوطک و دیگری در پل عمارت نصب شده است. بهبود این جاده کمک خوبی به کاروان‌ها کرده است. با این امکانات جدید حمل‌ونقل بار پس از انتقال به ساحل رودخانه از طریق آب بین اهواز و محمره بهتر انجام می‌شود. ابتدا یک کشتی به نام اس. اس. بلوس لینچ با ظرفیت ۲۵۰ تن برای حمل‌ونقل بار در نظر گرفته و اعزام شد. اما بعدا مشخص شد که این کشتی بسیار بزرگ است. اس. اس. مالامیر با ظرفیت ۱۲۰ تن اعزام شد. این کشتی اختصاصا برای استفاده در روی کارون ساخته شده است.در ابتدا همه چیز به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه مشکلات و موانعی بروز کرد. جاده برای مدت سه سال برای عبور و مرور باز بود. رفت‌وآمد خوبی برقرار شد. در سال دوم به دلیل قحطی در این منطقه از میزان رفت‌وآمد کاسته شد و دیگر انگیزه و عاملی برای ترغیب مردم به عبور از این جاده وجود نداشت. هزینه حمل بار از اصفهان به اهواز در مسیری به طول ۱۷ منزل (۲۷۷ مایل) از ۱۰۰ قران (دو پوند) برای هر محموله به ۱۱۰ قران (۴/۲ پوند) افزایش یافت. مردم ترجیح دادند مسیری طولانی با ۳۰ منزل (۵۱۰ مایل) را با هزینه ۷۰ قران (۹/۱ پوند) به سوی بوشهر انتخاب کنند. قافله‌داران و کاروان‌داران ایرانی انسان‌های پیچیده‌ای هستند و زمان زیادی می‌برد تا بتوان به ذهنیت آنها دست یافت.نشانه‌ها حاکی است که این جاده تا مدت پنج سال بعد از تاسیس سودآوری نداشته باشد و دولت انگلیس که ارزش این جاده را می‌داند موافقت کرده است با کمک دولت هند بخشی از خسارات وارده به این شرکت را برای دو سال اول تا سقف سه هزار پوند پرداخت کند. قرار است دو هزار پوند نیز بابت خسارات پنجساله پرداخت گردد. دولت هند به دلیل نامعلومی از تعهدات خود سرباز زده است. تعهد انجام شده به یک هزار پوند تقلیل یافت که آن هم از سوی دولت انگلیس پرداخت خواهد شد. در نتیجه کشتیرانی روی رودخانه کارون با ضرر زیادی همراه بوده است. اگر انگیزه‌های میهن‌پرستانه برادران لینچ در کار نبود و اگر دورنمای موفقیت احتمالی این طرح نبود، کشتیرانی روی کارون تا به حال متوقف شده بود.مهم‌ترین کالایی که در این حمل‌ونقل جابه‌جا می‌شود گندم است که در استان حاصل‌خیز خوزستان به وفور کشت می‌شود. اگر صادرات گندم در ایران آزاد باشد مقدار آن بسیار بیشتر از همه واردات ایران خواهد بود. اما متاسفانه دولت ایران صدور گندم را ممنوع اعلام کرده تا از قحطی جلوگیری کند. اما حکام محلی به صدور غیرمجاز آن اقدام می‌کنند. در نتیجه کشاورزان امکان فروش گندم را در بازار آزاد ندارند؛ چرا که تنها نیمی از قیمت واقعی آن دریافت می‌شود. به همین دلیل کاشت گندم در ایران با صرفه نیست. ظرف سه سالی که صادرات گندم در ایران آزاد اعلام شد زمین زیادی زیرکشت رفت و بازده خوبی عاید گردید. با اعلام ممنوعیت صادرات گندم که با زور اعمال گردید، تولید گندم به یک پنجم کاهش یافته است. در همین ایام یک خشکسالی بروز کرد و به دنبال آن قحطی پدیدار گشت.این احتمال زیاد است که دولت انگلیس هم از پرداخت خسارت یک هزار پوندی خودداری کند. این تصمیم فاجعه‌بار خواهد بود؛ زیرا نمی‌توان انتظار داشت که یک شرکت خصوصی با دادن چنین ضرر هنگفتی به کشتیرانی در کارون ادامه دهد. می‌توان حدس زد که این تصویر به کجا خواهد انجامید. اگر انگلیس دست از این کار بکشد روس‌ها پا به میان خواهند گذاشت؛ چرا که روسیه بیشتر از هرجای دیگر ایران به کارون چشم دارد. با ورود روس‌ها سود سرمایه‌گذاری‌ها و کارهای انجام شده به جیب روس‌ها خواهد رفت. روسیه نفوذ چندانی در خوزستان ندارد. اما نفوذ روسیه در بین بختیاری‌ها به شدت در حال افزایش است. توطئه روس‌ها در این منطقه در حال گسترش است. عوامل روسیه می‌کوشند عشایر را با دولت ایران درگیر کنند و تا حدی هم به مقصود خود رسیده‌اند.

اسپندیار خان، معروف به سردار اسعد، رییس ایل بختیاری است. برادرزاده‌اش سپهدار است. بین طوایف مختلف ایل اختلاف‌هایی وجود دارد که نهایتا به درگیری منجر می‌گردد. دو مرد فوق‌الذکر می‌کوشند ایل را متحد نگاه دارند، اما حاجی‌رضاقلی‌خان هنوز عامل اختلاف است.

وی عموی اسپند خان است و علت نارضایتی‌اش این است که از ریاست ایل محروم مانده‌ است. می‌گویند او به شدت زیر نفوذ روس‌ها قرار گرفته و هوادارانش را به شورش فراخوانده است. او که نمی‌خواهد نارضایتی‌ حقیقی خود را که ریشه در مسائل خانوادگی دارد برملا کند، همه اعتراضات خود را متوجه ساخت همین جاده کرده که به نظر او بر مناطق بختیاری تاثیر گذاشته است.

از واردات به محمره تنها یک پنجم آن به رودخانه کارون می‌رسد و از طریق این رودخانه حمل‌و‌نقل صورت می‌گیرد. مایه تاسف است که هیچ کالای وارداتی از انگلستان در این رودخانه جابه‌جا نمی‌شود. در سال ۱۹۰۰ تجارت ایران با هند فقط سی هزار و ۶۲ پوند ارزش داشته است.