گام‌های فولادین ژرمن‌ها

آهن:

بعد از زغال‌سنگ، ماده اولیه انقلاب صنعتی آهن بود که آلمان از آن مقدار بسیار کمتری داشت. آلمان یک صنعت آهن قدیمی داشت و در نیمه اول قرن نوزدهم مرکب از کارخانه‌های پراکنده‌ای بود که از زغال‌ چوب برای سوخت استفاده می‌کردند. خوشبختانه زغال منطقه روهر قابلیت کک‌سازی عالی داشت. تبدیل زغال به کک به سرعت بعد از ۱۸۶۰ روی داد و تا سال ۱۸۷۰ آلمان از نظر تولید آهن و فولاد از فرانسه پیش افتاده بود. انتقال منطقه لورن به آلمان در سال ۱۸۷۱ دارای پیامدهای بسیار زیاد بود، هر چند در آن موقع اهمیت اقتصادی آن قابل‌پیش‌بینی نبود. این منطقه که در سال ۱۸۶۹ چهار درصد آهن خام اروپا را تولید می‌کرد، در سال ۱۹۱۳ نصف تولید اروپا را در حجمی بسیار بزرگ‌تر به دست می‌داد.

سنگ‌آهن‌های فسفردار منطقه لورن در اثر کشف طرز تولید به اصطلاح پایه (غیراسید) توسط یک شیمیدان انگلیسی به نام توماس بسیار با ارزش شد. آلمان در سال ۱۸۸۱ حق به کار بردن روش توماس را خریداری کرد و به این ترتیب پایه‌های پیشتازی خود را در تولید آهن و فولاد در اروپا محکم ساخت.

از سال ۱۸۸۰ تولید فولاد آلمان هر دهه دو برابر شد و این امر تا جنگ جهانی اول ادامه یافت و طی چهار دهه از ۵/۱ میلیون تن به ۱/۱۳ میلیون تن در سال ۱۹۱۰ رسید. تولید چدن خام نیز به همین نسبت افزایش یافت - در دهه ۱۸۹۰ آلمان در تولید فولاد از انگلستان جلو افتاد و بزرگ‌ترین تولیدکننده در قاره اروپا و دومین تولیدکننده در جهان بعد از ایالات‌متحده شد.

فولاد:

چون تولید فولاد یکی از رشته‌های ذوب‌آهن است و ذوب‌آهن خود بخش عمده‌ای از مهندسی شیمی است، عالی بودن آلمان در شیمی، خود را در موفقیت آن کشور در صنعت فولاد نشان داد. موسسه کایزر ویلهلم با هدف انجام و تامین مالی تحقیقات در شیمی و فیزیک آهن، فولاد و زغال تاسیس گردید. لابراتوارهای صنعتی برای تحقیق و توسعه آلیاژهای آهن و فولاد در همه جا برپا گردید. کروپ یکی از تولیدکنندگان قدیمی فولاد، با تولید توپ‌های قوی‌تر که با کمک آنها پروس توانست فرانسه را در سال ۱۸۷۰ شکست دهد، به تشکیل امپراتوری کمک نمود. تحقیقات آلمان سبب کشف فولاد ضدزنگ شد که آلیاژی از نیکل و کرومیوم است. توسعه همزمان صنعت فولاد و آهن آلمان، به آن کشور اجازه داد که کارخانجات مدرن با ابعاد عظیم احداث نماید. تک‌تک کوره‌های ذوب در سال ۱۸۹۰ از نظر تولید از تک‌تک کوره‌های انگلستان بزرگ‌تر بود و تولید و بازده بیشتر برحسب هر کوره به معنی هزینه تولید واحد کمتر آهن و فولاد است.

شاید مهم‌ترین نشان عصر جدید، روشی بود که در آن طرز تولید مواد شیمیایی، استخراج زغال‌سنگ و صنعت آهن و فولاد و کک‌سازی و به‌کارگیری محصولات فرعی شیمیایی را در واحدهای مجموعه‌ای متمرکز ساخت. کک‌سازی که حد وسط بین استخراج زغال‌سنگ و تولید آهن است محصولاتی جانبی و فرعی‌ای به دست می‌دهد که خود ماده اولیه بسیاری از صنایع دیگر است. تولید گاز که برای روشنایی به کار می‌رود، مهم‌ترین محصول فرعی کارخانجات کک‌سازی است. کوره‌های کک، علاوه‌بر تولید گاز برای مصرف خود کارخانه محل تولید، گاز مازادی تولید می‌کنند که برای ایجاد روشنایی و نیروی محرکه به کار می‌رود و از طریق شبکه لوله‌کشی به سایر واحدهای صنعتی و خانه‌ها در منطقه جغرافیایی وسیعی توزیع می‌شود. از محصولات فرعی دیگر کوره‌های کک، آمونیاک است که بیشتر برای تولید کود نیتروژنه به کار می‌رود و قطران و هزاران مشتقات قطران و بسیاری از مواد شیمیایی دیگر که همراه تولید قطران در جریان تصفیه زغال‌سنگ کک‌ساز شکل می‌گیرد، به دست می‌آید.

یکی دیگر از محصولات پس‌مانده یا زائد کوره‌های فولادریزی توماس به مصرف خوبی رسید. فسفر موجود در سنگ‌آهن‌های منطقه لورن که قبل از اختراع روش توماس این سنگ‌ها را غیرقابل استفاده کرده بود، حالا فسفر با این روش جدید که در لایه‌های غیراسیدی مبدل‌‌ها جذب می‌شد. با استفاده از این روش آلمان‌ها کاملا به مفهومی، یک عامل منفی (فسفر موجود در سنگ‌آهن) را به صورت کود شیمیایی فسفاته به یک عامل مثبت یا دارایی تبدیل کردند و کود به مقدار زیاد هم برای کشاورزی داخلی و هم برای صادرات تولید می‌شد. این پس‌مانده در سرباره مبدل‌های توماس، به جای اینکه به صورت تلی در اطراف کارخانجات فولاد انباشته شود، برای تولید سیمان نیز مورد استفاده قرار می‌‌گرفت که خود برای احداث راه‌ها و سایر مصارف مولد از جمله کود شیمیایی به مصرف می‌رسید.

صنعت برق

اقتصاد فیزیک بهترین فرصت چالش خود را در صنعت برق به نمایش گذاشت که در کنار صنعت شیمی، بهترین خروجی برای استعدادهای علمی و سازمانی مردم آلمان بود.

پیشرفت در علم برق تنها نقطه آغاز بود. با شروع اکتشافات پایه توسط فیزیکدانان، صنعت برق در لابراتوارهای تحقیق و توسعه مورد توجه و تکامل قرار گرفت. تولیدات ابزار و لوازم برقی که باید آن را از تولید و فروش الکتریسیته متمایز دانست در دو موسسه عظیم متمرکز بود که از کنترل اختراعات و حقوق مالکیت معنوی ناشی می‌شد.