خــاطــرات - خاطرات ناظمالاسلام کرمانی از انجمن سری -۱۱
امروز اگر نوز عزل شود فردا نوبت عینالدوله است
آنچه میخوانید، یادداشت و برداشت ناظمالاسلام کرمانی از نشستهای انجمن سری در سالهای پیش از مشروطیت است که نشان میدهد در آن سالها چه مسائلی در جامعه مطرح بوده است. جلسه ششم
روز دوازدهم محرمالحرام ۱۳۲۳ روسای انجمن در خانه نگارنده حاضر شده، راپورت کارهای خود و اصلاح خواهان را مذاکره کردند.
وقایع این ایام از این قرار است:
جناب آقای سید عبدالله بهبهانی در خانه خودش به منبر صعود نموده و پس از حمد خدا و ثنای بر رسول و اولاد آن حضرت صلیالله علیه و علیهم اجمعین فرمود: ای مردم در چندی قبل تجار اطراف متظلم و شاکی بودند که پادشاه ما اعلیحضرت مظفرالدین شاه گمرک را واگذار فرموده به مسیو نوز، مستخدم بلژیکی.
او هم تعرفه بر گمرک بست و کتابچه طبع کرده و نشر داد که گمرک اجناس را، از صادر و وارد بر طبق آن کتابچه بگیرند. لیکن در این مدت طبق آن کتابچه احدی از عمال او عمل ننمودهاند. هرکس هرچه توانسته است از مردم و مالالتجاره گرفتهاند.
حتی آنکه از یک نفر که برحسب تعرفه گمرک یک قران میبایست بگیرند، دو تومان و پنج هزار گرفتهاند و در سر حدات خیلی مسلمانان را اذیت میکنند. از آن جمله زوار حضرت سیدالشهدا علیهالسلام را در سر حدات،خصوص سرحد کرمانشاه گرفته و سرگردان داشتهاند. حتی آنکه در زیر چادرها شلوارهای زنان را تفحص کردهاند. لکن این ایام امری تازه اتفاق افتاده است که کمر اسلام و مسلمانان را شکسته است و مسلمین را خوار و ضعیف نموده است و آن این است که؛ عکسی از نوز منتشر شده است و در حالتی عکس برداشته است که لباس مذهبی یا رسمی ما را پوشیده است.
یعنی عمامه به سر گذارده و عبا به دوش افکنده است. با این توهین و این کار، کارهای دیگر هم نموده است. مثل آنکه در گمرک و پستخانه و اداره صندوق مسلمانانی را که در این ادارات مشغول خدمت و زحمت بودند و سالها از این طریق معاش خود را تحصیل مینمودند خارج نموده و به جای آنها رعیت خارجه و یهود را منصوب داشته... باید از اعلیحضرت پادشاه استدعا نماییم که نوز را به واسطه این اهانتی که وارد آورده است و این خیانتهایی که کرده و میکند از کار خلع بلکه او را اخراج نمایند.
طلاب و سایرین و سادات و حاضرین در مجلس به واسطه استماع فرمایشات وملاحظه نتایج وخیمه، صدا را به گریه و زاری بلند کردند. طلاب که مهیا و مستعد بودند عمامهها را از سر انداخته و یقه پیراهنها را پاره نموده، هیاهوی غریبی در شهر افتاد. بعضی از آقایان از قبیل جناب صدرالعلما و جناب حاج شیخ مرتضی و جناب آقای سید احمد طباطبایی و جناب آقا شیخ محمدرضای قمی و بعضی دیگر از علما و ائمه مساجد با جناب آقا سید عبدالله همراهی نموده، لکن جمعی دیگر از آقایان همراهی ننموده گفتند: کافر لباس مسلمان را بپوشد، کاشف از اهانت و قصد توهین نیست، بر فرض اینکه قصدش توهین باشد بر کفرش که افزوده نخواهد گردید.دیگر آنکه یهود و مجوس هم ردا میپوشند. به واسطه این اختلاف شاهزاده عینالدوله که صدراعظم و داماد شاه هم بود، بر استبدادش افزوده اعتنایی به این هیاهو نکرد. بلکه بر اعتبارات و استقلال نوز افزود و گفت چون نوز را میرزاعلی اصغرخان امینالسلطان که صدراعظم سابق بود بر سر این کار گذاشته بود، خیال داشتم او را از کار خلع نمایم. حال که یک قشر خاص از اوعقب کردهاند من باید برخلاف آنها از او همراهی کنم.پس از قرائت این راپورتها و مذاکرات دیگر اهالی انجمن مذکور داشتند این اقدام آقای آقاسید عبدالله اگر سبب آن شخصی نبود و نوعیت داشت خوب بود برای مقاصد اصلاحخواهان.نگارنده گفت: در چند روز قبل از این راپورتی به انجمن رسید که مقدماتی فراهم آمده است ولی طریق آن طولانی است شاید این اقدام آقا نتیجه آن مقدمات باشد.
آقا سید برهان گفت: این مساله چه ربطی به مقصد ما دارد بر فرض که نوز را عزل کنند دیگر صداها خاموش میشود و دردهای بیدرمانی که مملکت را احاطه کرده اصلاح و علاج نخواهد شد.ذوالریاستین گفت: امروز که نوز عزل شد فردا عینالدوله از صدارت معزول خواهد شد. ادیب بهبهانی گفت: بر فرض که عینالدوله هم معزول شد آیا کسی دیگر را دارند که به جای او منصوب کنند؟
ارسال نظر