تاریخ ایران- بازخوانی کودتای ۲۸ مرداد
میخواستند مصدق، فاطمی و ریاحی را اعدام کنند
گروه تاریخ اقتصاد - صبح روز بیست و پنجم مرداد یک هزار و سیصد و سی و دو، بسیاری از مردم بیخبر از هر جا سر سفره صبحانه پیچ رادیوهایشان را چرخاندند. یک روز تازه در پایتخت آغاز شده بود، اما بسیاری نمیدانستند در اولین ساعات همین روز کودتایی نظامی اتفاق افتاده است. خبر توطئه باید به اطلاع بیخبران میرسید، همین بود که از آغاز برنامه صبح رادیو تهران هر چند دقیقه یکبار گوینده رادیو نوید میداد که «هموطنان عزیز توجه فرمایید، توجه فرمایید! در ساعت هفت صبح اعلامیه دولت به اطلاع عموم خواهد رسید» و سپس برنامه عادی ادامه مییافت. این اخطار تا ساعت موعود چند بار تکرار شد و هر کس به رادیو گوش میداد با بیتابی منتظر فرا رسیدن ساعت ۷ بود. شهر همیشه در آغاز روز شلوغ بود و پر از جنب و جوش اما آن روز خاص هشدارهای چند دقیقه یکبار رادیو، ولولهای در میان مردم به راه انداخته بود. بازار حدس و گمانها درباره اعلامیه دولت داغ بود. برخی علاقهمندان به بحثهای سیاسی تلفنی از دوستان صاحب نفوذشان ماجرا را میپرسیدند. کمتر کسی مطلع بود که بامداد آن روز چه اتفاقی افتاده است. همه مشغول تبادل نظر درباره مضمون احتمالی اعلامیه دولت بودند. این اوضاع تا ساعت هفت ادامه داشت. برنامه موسیقی صبحگاهی که تمام شد موسیقی آغاز برنامه رادیو تهران پخش شد. برخلاف معمول که چند لحظه بیشتر طول نمیکشید، این بار چند دقیقه به طول انجامید. انتظار مردم را کلافه کرده بود. لحظاتی بعد انتظار به سر آمد و همه شنوندگان صدای بشیر فرهمند، سرپرست اداره کل تبلیغات را شنیدند. . فرهمند بیمقدمه اعلامیه دولت را به این شرح قرائت کرد: «ساعت یازده و نیم دیشب یک کودتای نظامی به وسیله افسران و افراد گارد شاهنشاهی به مرحله اجرا گذارده شد. به این ترتیب که ابتدا از ساعت مذکور نفرات نظامی مسلح به شصتتیر و اسلحه دستی [دکتر حسین فاطمی] وزیر امور خارجه و [مهندس جهانگیر حقشناس] وزیر راه و [مهندس احمد زیرکزاده] از موسسین جبهه ملی و عضو ارشد حزب ایران را در شمیران توقیف کردند و برای توقیف رییس ستاد ارتش نیز به منزلشان مراجعه کرده ولی چون تیمسار ریاحی در ستاد ارتش مشغول به کار بود موفق به دستگیری ایشان نشدند.
در ساعت یک بعد از نیمه شب نیز سرهنگ نصیری رییس گارد شاهنشاهی با چهار کامیون نظامی مسلح و دو جیپ ارتشی و یک زرهپوش به منزل آقای نخستوزیر آمده به عنوان اینکه میخواهد نامهای بدهد قصد اشغال خانه را داشته است ولی چون محافظین منزل آقای نخستوزیر مراقب کار خود بودند بلافاصله سرهنگ مزبور را توقیف کردند. توطئهکنندگان قبل از توقیف اشخاص تلفنهای منازل آنان را قطع کردند. همچنین ارتباط تلفنی ستاد ارتش را با پادگان گارد شاهنشاهی باغشاه قطع و تلفنخانه بازار را به وسیله سرهنگ آزموده و همراهان مسلحش اشغال کرده بودند و معاون ستاد ارتش را که برای سرکشی به باغشاه رفته بود در همان جا توقیف کردند.
وزیر خارجه و وزیر راه و مهندس زیرکزاده را از توقیفگاه سعدآباد به وسیله چهار کامیون مسلح به شهر آورده و به ستاد ارتش - به تصور اینکه همکارانش قبلا آنجا را اشغال کردهاند - بردند ولی چون در آنجا وضع را مساعد ندیدند آنان را مجددا به سعدآباد بردند و در توقیفگاه گارد شاهنشاهی تا ساعت پنج صبح نگاه داشتند. در این ساعت که نقشه کودتا بلااثر شده بود تیمسار سرتیپ کیانی معاون ستاد ارتش که از توقیف باغشاه رهایی یافته بود به سعدآباد رفته آنان را به منازلشان برگردانید. مامورین انتظامی از این ساعت ابتکار عملیات را به دست گرفتند و تاکنون چند تن از توطئهکنندگان را دستگیر کردهاند. جریان این واقعه به تفصیل بعدا به استحضار ملت ایران خواهد رسید».
این خبر که گروهی شبانه قصد داشتند دولت مصدق را ساقط کنند، به سرعت در شهر پخش شد و اعلامیه دولت نیز چندین بار از رادیو پخش شد و خبر آمد که علاوه بر نصیری و مامورانش گروه دیگری از افسران هم بازداشت شدهاند.
نشست خبری رییس ستاد ارتش؛ اگر از خانه نمیرفتم...
دو ساعت بعد از نخستین پخش اعلامیه، رییس ستاد ارتش در دفتر خود میزبان خبرنگاران داخلی و خارجی شد تا او نیز روایت خود را از ماجرا به سمع و نظر مردم و رسانهها برساند. سرتیپ ریاحی پشت تریبون که قرار گرفت، گفت: «ساعت ده دیشب بود که بدون قصد قبلی و اراده از منزلم که در شمیران است تصمیم گرفتم به ستاد ارتش بیایم، در صد قدمی منزل خود در جاده شمیران یک جیپ ارتش را دیدم که به طرف بالا میرفت. این جیپ همان جیپی بود که برای دستگیری بنده فرستاده شده بود. افرادی که در جیپ سوار بودهاند پس از آنکه به منزل بنده میرسند چون بنده را در منزل نمیبینند آقایان مهندس زیرکزاده و مهندس حقشناس را که با بنده هممنزل هستند دستگیر میکنند و گماشته منزل را هم به سختی کتک میزنند و مقداری از اوراق و نوشتههای موجود در منزل را هم میبرند.
مقارن ساعت ده و ربع شب بود که من به ستاد ارتش رسیدم و ساعت ۱۱ آقای سرتیپ کیانی معاون خود را برای سرکشی به باغشاه که پادگان گارد مستقل شاهنشاهی در آنجا است فرستادم. سرتیپ کیانی به محض اینکه وارد باغشاه میشود از طرف سرهنگ نصیری دستگیر میگردد.
چون مراجعه سرتیپ کیانی به ستاد ارتش به تاخیر افتاد بنده حدس زدم که باید اتفاقی افتاده باشد لذا با تلفن به سرهنگ ممتاز فرمانده تیپ دوم کوهستانی که دیشب در کلانتری یک ماموریت داشت و سرهنگ شاهرخ فرمانده تیپ زرهی دستور دادم که با نفرات خود به باغشاه برود و سرهنگ ممتاز هنگامی که به باغشاه میرفته با سرهنگ نصیری که به طرف منزل آقای نخستوزیر میرفته برخورد میکند و چون نفرات و تجهیزات سرهنگ ممتاز بیشتر بوده است موفق به تسلیم نمودن و خلع سلاح سرهنگ نصیری و افراد او میشود و او را دستگیر کرده به ستاد ارتش میآورد. سرهنگ نصیری در ستاد ارتش پس از بازجویی مختصری به زندان دژبان منتقل گردید و چهار کامیون سربازان گارد هم که همراه نصیری بودهاند طبق دستور به سعدآباد منتقل و به وسیله واحدهای پادگان مرکز خلع اسلحه شدند و به آنها ابلاغ گردید چون فرمانده آنها، سرهنگ نصیری، عمل خائنانهای انجام داده است این عمل درباره آنها صورت گرفته است. آنها هم بلافاصله اسلحه خود را تحویل سربازان پادگان مرکز دادند.»
ریاحی که پیوسته خروج خود از منزل را «بدون قصد قبلی» عنوان میکرد، گفت: «اگر از منزل خارج نمیشدم و افراد سرهنگ نصیری موفق به دستگیری من میشدند، احتمال زیاد میرفت که در کار خود موفق شوند.» همچنان که ریاحی گفته بود عوامل کودتا ناکام مانده بودند، اما شاید آنها پس از بلااثر شدن اقدامشان هم هنوز نمیدانستند که دولت از قبل اخباری مبنی بر شکلگیری توطئهای علیه خود داشته است. ریاحی برای اولین بار در نشستی که با خبرنگاران برگزار کرده بود از دیدار روز گذشته خود با دکتر مصدق نخستوزیر خبر داد و گفت: «آقای نخستوزیر قبلا اطلاعاتی از اینکه ممکن است عدهای از افسران کودتا نمایند به وسیله مامورین مخصوص کسب کرده بود. ساعت پنج بعدازظهر دیروز که بنده خدمت ایشان بودم اجمالی از موضوع را به بنده فرمودند و روی همین اطلاعات ما تقریبا آماده برای جلوگیری و خنثی نمودن اقدامات کودتاچیان بودیم. سابقا هم چندین مرتبه پیشبینی این عمل شده بود؛ ولی معلوم نیست که به چه جهاتی اقدام نکردند.»
همان طور که ریاحی به خبرنگاران گفته بود چند روز بود که شایعه بروز یک کودتا در محافل مختلف بر سر زبانها افتاده بود و هر کس سعی میکرد در اینباره اطلاعاتی به دست آورد و دریابد که این شایعه بر چه اساسی متکی است. رفته رفته گفتوگو درباره احتمال وقوع چنین اتفاقی از محافل خصوصی به صفحات برخی روزنامهها نیز سرایت کرد. روزنامه «باختر امروز» یک روز قبل در مطلبی با عنوان «دولت مراقب دسایس و تحریکاتی است که علیه امنیت عمومی به عمل میآید»، نوشته بود: «در این چند روز اخبار و شایعاتی در تهران منتشر شده بود که حکایت از این داشت عدهای دست به تحریکات زده و به توطئهچینی علیه حکومت ملی پرداختهاند. خبرنگار ما اطلاع میدهد رفت و آمدهایی که در خیابان زعفرانیه شمیران در این چند روز صورت میگرفته و همچنین اجتماعاتی که در چند نقطه شهر شب و روز تشکیل میگردیده اشخاص و شرکتکنندگان و محرکین اکنون شناخته شده و مامورین انتظامی از محل و نقشه و حرفهایی که به میان آمده اطلاع کامل به هم رسانیده و کشف شده است.»
بعدازظهر روزی که با کودتا آغاز شده بود، اوضاع شهر هنوز عادی نبود و گویی همه منتظر اتفاقی دیگر بودند. روزنامه اطلاعات به نقل از آسوشیتدپرس نوشته بود کودتاچیان قصد داشتهاند بعد از ساقط کردن دولت مصدق، دولتی نظامی بر سر کار بیاورند و برای این کار نیز فرمان نخستوزیری به نام سرلشکر فضلالله زاهدی صادر شده بود. تاریخ این فرمان نیز جالب بود؛ ۲۲ مرداد!
هرچند کودتا بلااثر شده بود و دولت همچنان بر سر کار بود اما نگرانیها همچنان ادامه داشت. شاید فضا را بتوان در بازخوانی تیتر اول روزنامه «باختر امروز» که دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه جسور دولت ملی آن را هدایت میکرد درک کرد. تیتری که آنچه را میتوانست ۲۵ مردادماه را به روزی دیگر تبدیل کند افشا میکرد: «قرار بود ساعت ۵ صبح امروز مصدق، فاطمی و ریاحی را اعدام کنند...»
ارسال نظر