دکترفرضیپور،مدیرموسسه بهاردراولین مجمع جهانی مدیران MBA
MBA دانشکسب وکار در هزاره سوم
MBA مبتنی بر این مفهوم است که بهترین راه پیش بینی آینده ، ساختن آن است؛ در این صورت ما دیگر نیازی به پیش بینی آینده نداریم و دیگران باید آیندهای را پیش بینی کنند که ما آن را ساختهایم . MBA افراد را از حالت کارمندان حقوق بگیر به سمت کارآفرین هدایت میکند. MBA نیاز به تغییر وتوانایی تغییر رابه ما آموزش میدهد تا در دنیایی که همه چیز آن در حال تغییر است وتغییر نه یک استثناء ، بلکه تبدیل به قاعده شده است، بتوانیم به بقای خود ادامه داده وشرایط لازم را برای نوآوری وتوسعه سازمانی فراهم کنیم. MBA به ما آموزش میدهد که همه چیز تغییر مییابد، مگر تغییر و درجریان این تغییر، الزاماً نیرومندترین گونهها نیستند که باقی میمانند، بلکه کسانی میتوانند به زندگی ادامه دهند که با تغبیرات محیطی سازگار شوند.
در دوره. MBA ما می آموزیم برای پیشرفت در کار، بیشتر از مهارتهای فنی، به توانایی کار با دیگران و فنون ارتباط و مذاکره نیاز داریم و نهایتاً به توانایی و مهارتهایی برای ساختن آینده نیاز داریم. در این دوره متوجه می شویم: کشف واقعی، نه در یافتن سرزمینهای جدید، بلکه در دیدن با چشمانی جدید است.
درمطلبی که پیش رو دارید، دکتررحیم فرضی پور، مدرس دانشگاه و مدیر گروه MBA بهار ، نگاه تازهای دارد به این دانش نوپا و جدید در ایران و به بررسی چالشهای موجود و امکانات رشد و گسترش آن در کشور پرداخته است. این سخنرانی، ماه گذشته در اولین مجمع جهانی مدیران ایراد شده است.
دکتر فرضی پور با اشاره به سابقه علم آموزی در ایران میگوید: از چند دهه پیش، پارادایم غالب، یادگیری و سواد آموزی بود، اما یادگیری، سواد آموزی و علمآموزی به شکل عمومی دنبال میشد و رویکرد خاصی نداشت. این در حالی بود که همزمان با بحث توسعه صنعتی، بحث مهندسی و رشته مهندسی در کانون توجه قرار گرفت. ازسوی دیگر، طی دهههای قبل شاهد بودیم که اغلب نخبگان جامعه به رشته مهندسی گرایش داشتند. اما بعد از یکی دو دهه نخبگان اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متوجه شدند که رشته مهندسی به تنهایی جوابگوی نیازهای پیچیده سازمانها و کسب و کارها نیست و لازم بود برای پاسخگویی به این نیازها، مباحث جدیدی از جنس علوم انسانی و علوم اجتماعی مطرح شود.
به اعتقاد او، در دهه ۶۰ بود که بحث مدیریت در ایران بسیار پر رنگ شد و مورد توجه قرار گرفت، اما با رویکردی که بیشتر تئوریک و آکادمیک بود، و نتوانست نیاز سازمانها و کسب و کارهای گوناگون را در حوزه مدیریت برآورده کند. این در حالی بود که بحث اجرایی و MBA چندان تفاوتی با مدیریت نداشت، اما رویکرد آن نسبت به مسائل مدیریتی جدیدتر، اجراییتر و کاربردیتر بود.
دکتر فرضی پور در این مورد خاطرهای نقل میکند و میگوید : خاطرم هست که حدود یک دهه پیش شاید -سال ۸۰ و ۸۱ -در کنفرانسی بودم و دانشجویی که متقاضی دوره MBA بود پرسید :« آینده مدیریت MBA را در ایران چگونه میبینید ؟» آن موقع پیشبینی کردم که شاید در ۱۰ سال آینده، پیش از ۲۰ هزار نفر متقاضی این رشته در سال داشته باشیم؛ و سال گذشته آن چنان که آمارها نشان میداد، برای دورههای MBA از طریق کنکور سراسری، دانشگاه آزاد، پیام نور و مراکز آزاد، یکصد هزار نفر متقاضی داشتیم.
او در ادامه این سئوال را مطرح می کند که MBA چگونه توانست در ایران به چنین جایگاهی دست پیدا کند و مورد پذیرش قرار گیرد؟ آن هم در وضعیتی که علوم زیادی در رشتههای مختلف -که درخارج بسیار مطرح و مورد استفاده بودند- در ورود به ایران، آن چنان مورد پذیرش قرار نگرفتند و با شرایط بومی ایران سازگار نبودند؟
اما چطور بود که شرکت MBA با این چالش مواجه شد؟
سؤال مهم این است که آیا MBA توانایی بومی شدن بیشتری داشت؟
آیا MBA بافرهنگ ما تطبیق بیشتری داشت؟
به گمان من شاید مهمترین پاسخ این است که کشور ما خیلی هم با مفاهیمی که در دوره MBA ارائه میشد، بیگانه نبود .
وقتی که مسیر پیشرفت کسب و کارهای بزرگ در کشورمان را بررسی میکنیم و یا موفقیتهای مدیران کسب و کار را در دهههای گذشته مورد بررسی قرار میدهیم، میبینیم روش و راهی که اینها رفتهاند، راهی نبوده جز آنچه که در دوره MBA میخواهند به مابیاموزند. طرز تفکر، نگاه و بینششان نسبت به مسائل، غیر از چیزی نیست که MBA میخواهد در ما ایجاد کند. در واقع اینها ذاتاً MBA ای بودهاند. قبل از اینکه علم MBA را خوانده باشند وقتی که با مدیران برجسته مصاحبه می کنید متوجه می شوید که مدلها و روشهای اینها با جدیدترین روشهای مدیریتی تطبیق داشته، تفکر سیستمی داشتهاند و مسائل را از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار میدادند؛ علاوه بر نقاط قوت و ضعف سازمان، فرصتها و تهدیدهای محیطی راخوب میشناختند، تعامل مناسب و انسانی با کارکنانشان داشتند و تعامل سیاسی و استراتژیک با محیطشان و مهمتر از همه در سازمانشان، اعتماد و برای سازمان اعتبار ایجاد میکردند.
ما در بررسی آماری از ۸۰۰ نفر از دانشآموختگان دوره MBA به نکات جالبی رسیدیم که به بعضی از آنها اشاره میکنم.
یکی از نکاتی که ما متوجه شدیم این است که مجموع کسانی که با رشته مهندسی وارد دوره شده بودند، درمجموع ۵۰ درصد از متقاضیان دوره MBA را تشکیل میدهند. این پدیده، نشان از استقبال و علاقه بسیار بالای مهندسان از دورههای MBA دارد.
او دلیل عمده این علاقه و توجه را در این میداند که بیشتر مدیران ما مهندس هستند و ادامه میدهد: در دهههای گذشته، بالاترین اعتبار نزد دورههای مهندسی بود و مهندسان، کسب و کارهای تازهای ایجاد کردند. اما با گذشت زمان، احساس کردند که علاوه بر مهارتهای مهندسی، به مهارتهای انسانی و مدیریتی هم نیاز دارند. نتیجه دیگری که به دست آمد این بود که فقط ۱۰ درصد متقاضیان ما مدیریت خواندهاند و ۹۰ درصد دیگر، از رشتههای مختلف به MBA روی آوردهاند. پراکندگی دانشجویی MBA، چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان، نسبت به تمام رشتهها متفاوت و منحصر به فرد است. شما در یک دوره کلاس MBA ده ها رشته مختلف، با دهها نفراز کسب و کارهای مختلف میبینید.
دکتر فرضی پور، آیتم دیگر مورد بررسی را میزان تحصیلات ذکر کرده و میگوید: همانطور که انتظار میرفت، حدود ۸۰ درصد متقاضیان دورههای MBA کارشناسان هستند. اما نقطه قابل توجه این بود که درصد چشمگیری از متقاضیان دارای مدرک فوق لیسانس، دکترا و یا پزشک بودند. این نشان دهنده این است که بحث مدیریت MBA فراتر از بحث فوق لیسانس مدیریت است. به بیان دیگر، کسانی هم که مدرک بالاتر دارند، باز تمایل به شرکت در دوره MBA دارند. به همین دلیل است که امروزه با شکل جدیدی از MBA در جهان روبرو هستیم که میگوید: «MBA بیش از اینکه یک مدرک باشد، یک مهارت است».
آیتم دیگری که بررسی کردیم، جنسیت بود. بر اساس این تحقیق، ۷۰ درصد شرکت کنندگان در دورههای MBA را مردان و ۳۰ درصد زنان تشکیل میدادند. این بررسی با ranking جهانی فایننشال تایمزکه شامل ۳۵ درصد زنان و ۶۵ درصد مردان است، بسیار نزدیک است. این نشان می دهد، آمار شرکت کنندگان خانم در ایران در دورههای MBA نزدیک به آمار جهانی است. دیگر آن که، هر چند تعداد زنها نسبت به مردها کمتر است، ولی درصد آن نسبت به یک دهه پیش بسیار افزایش پیدا کرده است.
او سپس به مورد میانگین سنی شرکت کنندگان اشاره می کند و خاطر نشان می سازد : همانطور که میبینید بیش از ۷۵ درصد متقاضیان ما بین ۲۵ تا ۴۰ سال سن دارند و بیش از ۲۰ درصد آنان بالای ۴۰ سال و فقط ۵ درصد زیر ۲۵ سال هستند. این قضیه گویای آن است که ظاهراً در ایران، نیاز انباشته شدهای وجود داشته و برای همین است که افراد در سنین بالاتر به دوره MBA مراجعه میکنند. در مقایسه بخشهای خصوصی و دولتی هم باید گفت که بخش غیر دولتی۸۰ درصد و بخش دولتی۲۰ درصد از مراجعان را تشکیل دادهاند که البته در یکی دو سال گذشته، درصد دولتیها بیشتر شده است.
فرضی پور، در این مورد به گفتهای از «دراکر» استناد کرد که میگوید: «بخش دولتی، نیاز بیشتری به دورههای MBA دارد، زیرا سازمانهای دولتی و عمومی، سازمانهای بزرگتری هستند و مدیریتشان پیچیدهتر است». او برای همین پیشنهاد میکند: « به جای بیزینس اسکول که نشان دهنده کسب و کار بیشتر است، از SCHOOL OF MANAGEMENT به معنی مدرسه مدیریت استفاده کنیم. بدین ترتیب، فقط بحث مدیریت، متمرکز در BUSINESS نیست.»
مدیر گروه MBA بهار ادامه میدهد: آخرین بررسی که انجام دادیم، در خصوص دلایل شرکت در دوره MBA و در واقع، نشان دهنده فواید آن بود. مهمترین آیتمی که در اینجا دیدیم، تغییر نگرش بود. اساتید و دانشجویان در تحلیل نگرشی شریک بودند که بعد از اینکه افراد وارد دوره MBA میشوند، دیده شد.
این مدرس دانشگاه ، در پایان سخنان خویش، سه پیشنهاد به مجریان دورههای MBA یا متقاضیان این دورهها ارایه میکند:
۱- دورههای MBA در دنیا، بیشتر برای سازمانهای بزرگ طراحی شده و مورد حمایت این سازمانها قرار گرفت. اما الان بحث ما در خصوص سازمانهای کوچک است. در ایران، بیشترین بخش اقتصاد را سازمانهای کوچک، یعنی سازمانهای فامیلی تشکیل میدهند که باید چارهای برای آنها اندیشیده و دورههای خاصی برای کسب و کارهای کوچک طراحی شود.
۲- پیشنهاد دوم، MBA با رویکرد خدمات است زیرا MBA بیشتر با رویکرد تولید طراحی شده است. در دو دهه ۶۰ و ۷۰ که عصر توسعه MBA بود، بیشترین سهم اقتصاد و بازار بر دوش تولید بود. امروزه این روش تغییر پیدا کرده است. در دهههای آینده نیز، قطعاً سهم خدمات بسیار بیشتر از تولید خواهد شد. بنابراین لازم است حتماً رویکرد جدیدی نسبت به MBA داشته باشیم و تغییراتی در سرفصلهای آن بدهیم. مهمتر از همه، مثالها و Caseهایی که باید مطرح کنیم و به سمت بحثهای خدماتی ببریم.
۳- سرانجام اینکه، اگر MBA برای ما یک مزیت رقابتی است، این مساله کوتاه مدت خواهد بود. زیرا تعداد کسانی که دوره مدیریت را میگذرانند و MBA میخوانند، روز به روز بیشتر میشود. این تا جای محدودی میتواند برای ما مزیت رقابتی باشد. بنابراین، لازم است مطالعه کنیم و دورههای مختلفی را بشناسیم و در آنها شرکت کنیم. هیچ مزیت رقابتی برای همیشه پایدار نیست. به اعتقادمن، MBA بیش از اینکه یک مقصد باشد، یک سفر است. سفر خود را زمانی زیباتر و با ارزشتر میکنید که هرگز توقف نکنید.
ارسال نظر