نگاهی به روزهایی که بر نشر و ادبیات در سال ۸۶ گذشت
پایان یک سال سرد
سال گذشته، برای ادبیات ایران، سال میمونی نبود. سال از دست دادنها بود و ستیزها. از یک سو گلایه برگزارکنندگان جوایز ادبی از محدود بودن آثار چاپ شده در حوزه ادبیات، خطر برگزار نشدن اینگونه مراسم در سالهای بعد را یادآوری میکرد و از سوی دیگر، اتفاقاتی چون تغییر محل نمایشگاه کتاب، قطع یارانه کاغذ یا افزایش ممیزیها بود که اعتراض ناشرها را موجب شد.
[ لی لی اسلامی ]
سال گذشته، برای ادبیات ایران، سال میمونی نبود. سال از دست دادنها بود و ستیزها. از یک سو گلایه برگزارکنندگان جوایز ادبی از محدود بودن آثار چاپ شده در حوزه ادبیات، خطر برگزار نشدن اینگونه مراسم در سالهای بعد را یادآوری میکرد و از سوی دیگر، اتفاقاتی چون تغییر محل نمایشگاه کتاب، قطع یارانه کاغذ یا افزایش ممیزیها بود که اعتراض ناشرها را موجب شد. کافه کتابها که دیگر پاتوقی شده بود برای برگزاری جلسات ادبی تعطیل شد و بزرگانی چون قیصر امین پور، سید جعفر شهیدی و اکبر رادی، اهالی ادب را ترک گفتند.
اعتصاب ناشران زیر لوای اتحادیه
سالی که نکو بود با اعتصاب شروع شد. دعواها بر سر محل نمایشگاه بینالمللی کتاب بالاگرفت. از یک سو دولت بر آمدن نمایشگاه به مصلای تهران اصرار داشت و از سوی دیگر، حدود۳۰۰ ناشر با حمایت اتحادیه ناشران در اعتراض به این جابهجایی دست در دست هم دادند و نمایشگاه کتاب را تحریم کردند که البته رایزنیها با وزارت ارشاد در این زمینه به نتیجه رسید و با توافق هر دو گروه، اغلب ناشران در نمایشگاه حاضر شدند. توافقی که گرچه آسیب پیشبینی شده را به نمایشگاه کتاب وارد نکرد اما فاصله وزارت فرهنگ و ارشاد را با ناشران مستقل روز به روز بیشتر کرد. سیاست نظارتی و محدودیت حمایتها و تقاضای ناشرها در سالهای قبل به مذاق وزارت ارشاد خوش آمد و بنا به خواست اتحادیه ناشران، یارانه کاغذ قطع شد تا در فضایی برابر، بانیان نشر با هم به رقابت پردازند. اما این همه ماجرا نبود. نه تنها برای یارانه کاغذ در سال ۸۶ بودجهای در نظر گرفته نشد بلکه باقی مانده کاغذهایی که از محل بودجه سال قبل به صورت یارانهای به ناشرها واگذار میشد هم در وزارت ارشاد ماند تا تنها سهم نشرهای محدودی باشد در مسیر اشاعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی. گذشته از این، قطع حمایتهای دیگر وزارت ارشاد در مورد اغلب نشرها، اعتراض ناشران را بالا برد. وزارت ارشاد از بودجهای که در اختیارش بود، هر سال مبلغی را برای خرید کتاب از نشرهای مختلف برای کتاب خانههای کشور صرف میکرد و از این راه هم به کتاب خانههای دولتی رونقی میداد و هم ناشران را در فروش محصولاتشان یاری میکرد. اما در سال ۸۶، وزارت ارشاد، جواب های ناشران را، با هوی داد و بودجهاش را صرف خرید کتاب از تعداد محدودی از ناشران کرد. چنانکه برخی نشرها ادعا میکنند در سال ۸۶، وزارت ارشاد یک ریال هم برای خرید کتابهایشان به آنها پرداخت نکرده است. از این گذشته، نه تنها سختگیریها در خصوص ممیزی کتاب بیشتر شد، بلکه کتابهایی که به چاپ اول یا بالاتر رسیده بودند، پس از انتشار مورد نظارت قرار گرفتند و در برخی موارد، چون مثل «خاطرات دلبرکان غمگین من» اثر «مارکز»، دستور جمع نسخهها از بازار صادر شد و در مواردی هم حتی کتابهایی که جوایز ادبی بسیاری را به خود اختصاص داده بودند یا کاندیدای دریافت این جوایز بودند برای دریافت مجوز چاپ مجدد در وزارتخانه ماندند یا پس از دریافت مجوز، دستور آمد که در بازار پخش نشوند و راهی خمیر خانهها شوند.
ماجرای «آداب بی قراری» یعقوب یادعلی هم که با مجوز وزارت ارشاد چاپ شده بود، در سال ۸۶ بالا گرفت و دادگاه تجدید نظر در این سال، برای نویسنده به گناه نسبت دادن افعال ناروا به «قومیت لر» در بخشهایی از داستانش، او را به یک سال حبس و جریمههای دیگر محکوم کرد.
قهوه قجری روی پیشخوان کتاب فروشیها
چند سالی از تعطیلی اولین کافه کتاب تهران که بالای کتاب فروشی نشر چشمه برپا بود، میگذشت و کافه کتابهای نشر ثالث، انتشارات بدرقه جاویدان، نشر ویستار و چند کافه کتاب کوچک دیگر، با صندلیهای محدود و به قصد فراهم آوردن فضایی برای مطالعه در محل کتاب فروشیها یا برپایی مراسم ادبی، کتاب خوانها را دور هم جمع میکردند اما در سال ۸۶ اوضاع به شیوه معمولش پیش نرفت. طبیعی بودکه کافه کتابها هم چون سایر اماکن عمومی، مشمول طرح ممنوعیت استعمال دخانیات شوند اما کمتر کسی فکرش را میکرد که به همین سادگی، اداره اماکن بر صاحبان نشر پیروز شود و تنها به بهانه اختلاط مشاغل(کتاب فروشی و کافهداری) و با این ادعا که ایجاد کافه در محل کتاب فروشیها در هیچ قانونی پیش بینی نشده( و البته منع هم نشده بود)، پرونده این محافل را به پوشه زرد منتقل کند و پاتوق کوچک کتاب خوانها را محکوم به تعطیلی کند. مقاومت صاحبان نشر هم حاصلی نداشت جز پلمپ شدن چند روزه کتاب فروشیها. اما اوضاع برای فروشگاه نشر «ویستار» سخت تر از اینها بود؛ چرا که فروشگاه کوچکشان نه تنها محکوم به پلمپ شدن و تعطیلی طولانی مدت شد که ناشناسان به ساختمان نشر هم رحم نکردند و بنای کوچک را به آتش کشیدند و به همین سادگی مکانی که یکشنبههای اول و آخر هر ماه، ادبیاتیها را به بهانه برگزاری شبهای شعر و قصه کنار هم مینشاند تا روزهای آخر سال ۸۶ تعطیل ماند.
مرگ، مرگ و دیگر هیچ
هیچ کس باور نمیکرد که قیصر امین پور، شاعر و استاد ادبیات، به این زودیها راه رفتن پیش گیرد. قیصر امین پور که قصه بیماریاش مدتها زبان به زبان میچرخید، در آبان ماه سال ۸۶ از دنیا رفت و درپی او استاد «اکبر رادی»، نمایشنامه نویس بزرگ و استاد «سید جعفر شهیدی» ادیب فرزانه رفتند. اکبر رادی پس از بیماری طولانی مدتش در دی ماه ۸۶ از میان ادبیاتیها برود و استاد سید جعفری هم چند روز بعد راه او را پیش گرفت.
گذشته از نویسندهها و شاعران، برای روزنامه نگارها هم سال خوش یمنی نبود، رفتن مهران قاسمی بهانهای شد برای اختصاص قطعهای در بهشت زهرای تهران به نام اصحاب رسانه و شاید بهانهای برای اینکه «احمد بورقانی» روزنامه نگار و معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در دوره وزارت عطا ا. . . مهاجرانی هم در کمال ناباوری از میان مطبوعاتیها برود. انتشارات «خوارزمی» هم که از ناشران مطرح کشور بود به علت از دنیا رفتن مدیرش، به جرگه ناشران کم کار پیوست و نشر «قصه» هم نه به دلیل داستان تلخ مرگ که به علت رفتن صاحبانش از ایران، فعالیتش را به تجدید چاپ برخی آثارش محدود کرد.
تاخیر در اعطای جوایز
راه جوایز ادبی هم در سال ۸۶ هموار نبود. در سالی که گذشت، نه تنها کم بودن عنوان آثار چاپ شده در حوزه ادبیات داستانی گلایه ناشران را موجب شده بود و لیست نامزدهای دریافت جوایز مختلف ادبی را مشابه کرده بود، بلکه حاضر نبودن سالهای شهر برای برگزاری مراسم اعطای جوایزی چون گلشیری و مهرگان هم تاخیر در برگزاری آنها را در پی داشت. جایزه شعر فجر هم با مراسمی مختصر برای اولین دوره برگزار شد.
کمی هم شیرینی
با تمام این اوصاف، وقتی از ناشرها در خصوص اتفاقات خوب سال گذشته سوال میکنی، چندان نباید به انتظار شنیدن پاسخ بمانی؛ اما برخی از آنها، پس از سکوتی طولانی، اعطای بن الکترونیک از سوی ادارات مختلف برای خرید کتاب را از نقاط روشن بازار نشر در سال ۸۶ میدانند.
ارسال نظر