چه کسی مقصر افت بورس است؟
علیرضا باغانی: در نوشتار قبلی نوشتیم که مقصر بخشی از رخدادهای بد بازار سرمایه خود نهاد ناظر آن است و گفتیم که باید رویه نظارت بر بازار به روش اصطلاحا «دستی» اصلاح شود. همچنین انتقاد کردیم که بازار به حال خود رها شده و حمایت قابل اعتنا و تحرک قابل توجهی برای حمایت از بورس صورت نمیگیرد، اما از آن زمان تاکنون خوشبختانه تحرکات خوبی در نهاد ناظر بازار سرمایه به وجود آمده که قابل تامل و در جای خود قابل تقدیر است. به هر حال وظیفه حرفهای ما ایجاب میکند، در کنار انتقاد به جا و منطقی، اگر تلاشی در جهت اصلاح بازار و همچنین حمایت و ورود منطقی به بازار صورت میگیرد، آن را هم در جای خود بازگو کرده و منعکس کنیم.
علیرضا باغانی: در نوشتار قبلی نوشتیم که مقصر بخشی از رخدادهای بد بازار سرمایه خود نهاد ناظر آن است و گفتیم که باید رویه نظارت بر بازار به روش اصطلاحا «دستی» اصلاح شود. همچنین انتقاد کردیم که بازار به حال خود رها شده و حمایت قابل اعتنا و تحرک قابل توجهی برای حمایت از بورس صورت نمیگیرد، اما از آن زمان تاکنون خوشبختانه تحرکات خوبی در نهاد ناظر بازار سرمایه به وجود آمده که قابل تامل و در جای خود قابل تقدیر است. به هر حال وظیفه حرفهای ما ایجاب میکند، در کنار انتقاد به جا و منطقی، اگر تلاشی در جهت اصلاح بازار و همچنین حمایت و ورود منطقی به بازار صورت میگیرد، آن را هم در جای خود بازگو کرده و منعکس کنیم. تلاش برای دریافت مصوبه فروش محصولات پتروشیمیها در بورس کالا بر مبنای ارز آزاد یکی از این اقدامات است. به هر حال پتروشیمیها حدود ۲۵ درصد از ارزش بازار سرمایه را به خود اختصاص دادهاند و این تصمیم میتواند روی حاشیه سود این شرکتها به عنوان بزرگان بازار سرمایه اثر گذار باشد. حضور فعالانه بورسیها در قوه مقننه و دولت و نشست و برخاستهایی که اخیرا هم انجام شده از جمله اقدامات ارزشمند صورت گرفته برای بازگشت رونق به بورس است. از ملاقات رئیس مجلس با رئیس سازمان بورس گرفته تا جلسات خوبی که با کمیسیونهای اقتصادی و اصل ۴۴ و حتی در سطوح مختلف دولت برگزار شده، همه نتایج خوبی در پی داشته که یکی از آنها مطرح شدن احتمال خروج موارد نوسان زایی همچون نرخ خوراک پتروشیمیها و بهره مالکانه معادن از بودجه سالانه و دائمی شدن آنها در قانون است تا به این ترتیب یکی از دغدغههای همیشگی بازار سرمایهایها در آستانه تعدیل قرار گیرد. از جمله اقدامات دیگر انجام شده برگزاری جلسات مستمر با حقوقیها برای حمایت از بازار سرمایه است. ضمن اینکه ظاهرا در لایحه حمایت از تولید ملی که احتمالا در سال ۹۴ قابلیت اجرایی پیدا خواهد کرد نیز سازمان بورس و اوراق بهادار پیشنهادهای خوبی برای رونق تولید مطرح کرده که البته انتظار میرود این پیشنهادها با رسانهای شدن در معرض قضاوت کارشناسان هم قرار بگیرد تا دولت بتواند لایحه کارشناسانهتر و دقیقتری را روانه خانه ملت کند. باری، در پس همه این اقدامات که تلاشهایی قابل اعتنا و در خور توجه برای تعادل بخشی به بازار سهام محسوب میشود که البته توسط ناظران و مجریان بازار سرمایه و همچنین وزیر امور اقتصادی و دارایی صورت گرفته است، این روزها تا حد قابل اعتنایی از سطح نگرانیها و دغدغههای بازار سرمایهایها کاسته شده است، اما حکایت ابهام و تردید هنوز به قوت خود باقی است. در کنار همه تحولات این روزها، اخبار و تحولات و اظهار نظرهای افرادی که با ماهیت بازار سرمایه چندان آشنا نیستند و اساسا سرد و گرم این بازار را نچشیدهاند هم درباره بورس جالب و خواندنی و البته قابل تامل است. بهویژه آنکه این روزها برخی از کارشناسان و البته برخی از نمایندگان برای مقصر جلوه دادن دولت در سقوط اخیر بورس داعیه حمایت از بازار سهام را سر میدهند و به تجزیه و تحلیلهای عدد و رقمی هم در مورد بورس روی آورده اند، حال آنکه بازار سرمایهایها به خوبی میدانند که سقوط بورس از کجا آغاز شد. درست از زمانی که دولت و مجلس در اقدامی مشترک برای افزایش شدید نرخ خوراک پتروشیمیها پا فشاری کردند. پس فقط دولت در این جریان مقصر نیست، بلکه مجلس هم در ایجاد نگرانیها، در فضای سرمایهگذاری اثر گذار بود. صرفنظر از تحلیلهای آمار و ارقامی که بهدلیل روشهای محاسباتی متعدد و همچنین آمارهای غیر قابل اتکایی که در این حوزه وجود دارد و چندان نمیتوان به آنها اعتماد کرد، فعالان بازار سرمایه میدانند که سقوط بورس در ۶ ماهه گذشته دلایل متعددی دارد. اینکه بگوییم بورس صعود غیرموجه و نزول منتظر داشته، به لحاظ کارشناسی پذیرفتنی نیست. برای نادرست بودن این تحلیل یک مثال ساده کافی است و نیازی به ارائه آمار و ارقام غیرقابل اتکا نیست؟ مثلا ارزش جایگزینی یک کارخانه سیمان در نیمه اول سال ۹۱ معادل عدد ۱۰۰ میلیارد تومان بوده است، یعنی اگر شما ۱۰۰ میلیارد تومان در سال ۹۱ پول داشتید میتوانستید یک کارخانه سیمان احداث کنید، البته با دلار ۱۲۰۰ تومان آن سال. اما حالا قیمت دلار ۳ برابر شده و شما برای احداث آن کارخانه سیمان به حداقل ۳۰۰ میلیارد تومان پول نقد نیاز دارید.
حالا آیا رشد ۱۰۰ درصدی قیمت یک سهم سیمانی که تازه باز هم با رشد ۲۰۰ درصدی ارزش جایگزینی آن فاصله دارد، غیرمنطقی است؟ وقتی اساسا پایه پولی در کشور تغییر کرده و قیمت همه کالاهای اساسی و مصرفی ۳ برابر شده، پس بازدهی۱۵۰ درصدی بورس طی دو سال گذشته نه تنها منطقی بوده، بلکه حتی کمتر از تورم و رشد نرخ ارز بوده است.
بنابراین بهتر است برای ساماندهی به شرایط موجود بازار سرمایه و اینکه هر کارشناس و صاحبنظری هر از چند گاهی به صورت تفننی یک تحلیل از یک بازار فوقالعاده تخصصی که در ایران هنوز برای بسیاری از مدیران و مسوولان ناشناخته است ارائه ندهد، اینگونه تحلیلها و اظهارنظرها بر عهده مراکز تخصصی مثل مرکز پژوهشهای مجلس و فراکسیون بازار سرمایه سپرده شود تا بتوان تصویری واضحتر از بازاری داشت که خوشبختانه با تلاش مسوولان از مرز بحران کمی فاصله گرفته است.
ارسال نظر