حساسیتزدایی از شاخص کل
گروه بورس - محسن ایلچی - شاخص کل بورس که در نظر افواه عمومی یکی از معیارها و سنجههای وضعیت معاملات فضای بورس تهران است، سرانجام پس از چندی مقاومت، به زیر دههزار واحد فروریخت. مقامات سازمان بورس و اوراق بهادار این گفتار را نپذیرند اما به طور عمومی جامعه فعال در بازار سرمایه که برخی از کارشناسان شمار آنها را ۵۰۰ تا ۷۰۰هزار نفر بر میشمارند، بر این گفتار متفقالقول هستند که شاخص کل بورس تهران، علامت و سیگنال صحیحی از قیمت و واقعیات درون بازار می دهد و تا قبل روز چهارشنبه و به طور مصنوعی مدیریت شده و ارادی در سطح پنجرقمی نگهداشته شده بود. سازمان با به کارگیری سازوکارهایی نظیر بازگشایی نمادهای دارای صف خرید، امتناع از بازگشایی نمادهای دارای صف فروش، تزریق منابع حقوقیها و ایجاد محدودیت عرضه، تله حجم مبنا و سایر موارد، تلاش جدی برای جلوگیری از شکست از مرز روانی بازار انجام داد، اما همانطوری که پیشبینی شد، به دلیل ملاحظات بازار و شکلگیری صف فروش به هر ترتیب شاخص کل از مرز پنج رقمی عبور کرد. به نظر میرسد که سازمان به دلیل الزامات و ترتیبات خاص، انرژی زیادی برای حفظ مرز روانی یا خط مقاومت بازار منظور داشت. از سوی دیگر هیچگاه مقاصد حاکمیتی «سازمان» چندان با مقاصد انتفاعی بازار همسو نشد. از این رو تعبیر بخشی از بازار این بوده است که «کل» فدای «جزء» میشود. به بیان سادهتر، حفظ شاخص کل به عنوان یک نماد مصنوعی عملکرد بر منافع سهامداران و نمادها و بازار ترجیح داده شده است.به نظر میرسد، سازمان به دلیل حساسیت یا نبود برداشت صحیح مسوولان بیرون محیطی بازار و جامعه به این نتیجه رسیده است که حفظ شاخص کل بورس برای تصمیمگیران ارشد سیاسی و اقتصادی به عنوان نماد نمایندگیکننده وضعیت اقتصاد کشوری بسیار پراهمیت است. از این رو شاخص نباید از یک سطح که به آن خط قرمز فرضی حرکت بازار میگوییم، پایین بیاید.
بنابراین با توسل به هر ساز و کار ممکن و «تصمیم نابازاری»، نباید این مرجع سنجش وضعیت اقتصادی فرو ریزد. از زاویه دیگر «سازمان» این نقش را در موقعیت انفعالی پذیرفته که در این موقعیت ملاک موفقیت عملکرد مدیریت بر بازار، پذیرش مسوولیت حفظ شاخص است. این تعریف یا ماموریت سازمانی، خاص این دوره زمانی نیست و در ادوار مدیریتی پیشین نیز وضع کموبیش به این منوال بوده است. به بیان سادهتر برای «سازمان» ماموریتی تعریف شده است که با اصول اولیه و ابتدایی اقتصادی( که به نظر میرسد مدیران و کارشناسان فهیم سازمان با توجه به دسترسی به اطلاعات درون بازار، بیش از ما به کارآ نبودن این وضعیت واقف بوده و به نبود آن اعتقاد علمی و عملی دارند) ،مغایرت اساسی دارد.این در حالی است که پارامترهای اساسی دیگری میتواند از جمله ارزیابی و داوری درخصوص میزان موفقیت مدیریت بازار، تحولات و تغییرات ساختاری که در پی اجرای قانون جدید پدیدار خواهد شد، مد نظر قرار گیرد. کما اینکه اقدامات مطلوبی صورت گرفته و خبرها حکایت از آن دارد که به طور جدی سازمان برای اجرای قانون جدید تلاش میکند و شاخص کل نباید تنها ملاک موفقیت مدیریت و سازمان ناظر بر بازار باشد.
حال شاخص کل چه مسوولیت سنگینی دارد؟! مسوولیت شاخص کل این است که اعلام کند، بازار از تحولات سیاسی و هستهای هیچ اثری نپذیرفته است و...( با توجه به نفس اینکه حراست از جو روانی بازار در چنین مقاطع زمانی بسیار مطلوب است، اما هماکنون آنچه مورد ارزیابی قرار میگیرد، تصمیمهایی است که مدیر بازار روزهای آتی اتخاذ خواهد کرد. حال از آنجایی که هیچ کمیته یا نشست مشورتی مشترکی میان رسانهها و سازمان در خصوص اطلاعرسانی بازار وجود ندارند، پیشنهادهای گروه بورس را به طور عیان مطرح میکنیم:« مناسب است سازمان با تدوین یک کمپین جامع رسانهای با اتکابه فضای روانی بازار، تحلیل وضعیت موجود، وضعیت مطلوب گردش اطلاعات، رویکردهای آتی بازار، در این موقعیت درباره واقعی شدن شاخصها، رفع محدودیتها و افتهای آتی شاخص کل ( به عنوان یک مولفه روانی) حساسیتزدایی کند و نسبتهای بازده نقدی و قیمت، نسبت نقدشوندگی و ریسک بازار و سایر معیارها را جایگزین شاخص کل کند. به جز این، شاخص کل همیشه و تا ابد، ملاک رفتار بازار قرار خواهد گرفت. پیش از این نوشته شد که مجموعه تدابیری که رفتار و مکانیزمهای بازار را واقعی میکند، باید به صورت شوک درمانی (همانند بازگشایی دهها نماد در طول یک هفته) یا پلکانی اجرا شود. شاخص کل بورس، به مثابه صنایع پربازده نظیر صنایع لبنی، سیمان، شوینده ها است که به دلیل سیاستهای قیمتگذاری دولت، بخشخصوصی باید یارانه آن را بپردازد.وضعیت شاخص کل بورس همانند انحراف در قیمت فرآوردههای نفتی در کشور است.
هر چه روند واقعیتر شدن حرکت شاخص کل با لغو محدودیتها با تاخیر انجام شود، پیامدهای فیزیکی فراوانی در آینده آن غیرقابل پیشبینیتر است. اعتبار و روائی یک شاخص به غیرسیاسی شدن آن باز میگردد. تصور کنید اگر «لاسپیرز» امروز اینجا بود! او چه میگفت؟: «بیچاره شاخص کل!» بنابراین سازمان دیر یا زود به این نتیجه میرسد که برای کاهش هزینههای سیاسی و اقتصادی، امر و نهیهای برون سازمانی و سفارش ها و خواستههای درون بازاری ، باید تدابیر جدیدی را برای زدودن حساسیتهای همگانی نسبت نوسانهای شاخص انجام دهد.این تصمیم فضای روانی بازار را برای انجام معاملات تلطیف و واقعی میکند، بنابراین باید با کاهش سطح ملاحظات، اجازه داد که شاخص رفتار طبیعی داشته باشد.
ارسال نظر