بازتاب
رتبهبندی کور
هفته گذشته مقاله «چرا موسسههای حسابرسی باید رتبهبندی شوند؟» به قلم محمدباقر ملکی را مطالعه کردم که در پاسخ به مصاحبه غلامحسین دوانی، عضو شورایعالی جامعه حسابداران رسمی ایران در مخالفت با شیوه امتیازبندی به جای کنترل کیفیت و رتبهبندی بر مبنای امتیاز بود.
فرهاد نیکوسرشت *
هفته گذشته مقاله «چرا موسسههای حسابرسی باید رتبهبندی شوند؟» به قلم محمدباقر ملکی را مطالعه کردم که در پاسخ به مصاحبه غلامحسین دوانی، عضو شورایعالی جامعه حسابداران رسمی ایران در مخالفت با شیوه امتیازبندی به جای کنترل کیفیت و رتبهبندی بر مبنای امتیاز بود. از مطالعه جدی مقاله ملکی در مورد رتبهبندی درآمدی موسسات حسابرسی اینگونه برمیآید که گویا موسسات حسابرسی بزرگ بینالمللی دارای کنترل کیفیت بالایی نیستند و رتبهبندی درآمدی موسسات حسابرسی بینالمللی، مشابه جدول پولدارترین افراد است که رتبهبندی آنها تنها آماری است و گویا مشابه مسابقه قویترین مردان جهان است. این مساله مرا به تعجب واداشت که نکند نامبرده از مسائل حرفه حسابرسی آگاه نیست و به همین علت پس از پرسوجو از همکاران ایرانی و با مراجعه به سایت جامعه حسابداران رسمی ایران برایم روشن شد که نامبرده شریک موسسه حسابرسی فریوران بوده و به همین علت خود را قانع کردم که با نقد یکی از همکاران حرفهای در این زمینه به روشن شدن قضیه کمک کنم.
مگر غیر از این است که انجام کار حسابرسی براساس ظرفیت کاری و توانایی افراد است و هرچقدر که درآمد موسسات بیشتر شود یا ناشی از افزایش نرخ دستمزد و یا ناشی از افزایش تعداد کار است که دومی معیار مهمتری است، یعنی با افزایش تعداد کار خودبهخود موسسات حسابرسی ناچارند افراد حرفهای بیشتری را جذب کنند و تعداد مدیران و شرکا و کارکنان ارشد یک موسسه حسابرسی وقتی xمیلیون دلار کار دارد با زمانی که x+pمیلیون دلار کار دارد متفاوت است. بنابراین تعداد مدیران و شرکا زیاد شدند کمیته کنترل کیفیت، کمیته تحقیقات و آموزش معنی پیدا میکند.
با نگاهی به موسسات حسابرسی رتبه اول تا هفت استرالیا در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ در مییابیم که با افزایش سطح درآمدی این موسسات که این حکم شامل همه موسسات حسابرسی میشود آنها ناچارند ترکیب شرکای کارکنان حرفهای و کارکنان اداری خود را به طریقی افزایش دهند که تعداد هر یک از آنها درصد مشخصی از ترکیب کل پرسنل و تناسب خاصی با درآمد موسسه داشته باشد.
این موضوع نشاندهنده نوعی کنترل خود انتظام در این موسسات حسابرسی است و بدیهی است که این حکم در مورد موسسات ایرانی نیز صادق است. نگارنده از سطح درآمدی موسسات حسابرسی ایرانی بیاطلاع است، ولی چنانچه ترکیب نیروی حرفهای آنها با سطح درآمدی آنها مقایسه شود، نسبتهای معنیداری باید استخراج شود و به همین علت هم در کلیه کشورهای پیشرفته تنها و تنها یک نوع رتبهبندی موسسات حسابرسی و آن هم تنها از لحاظ سطح درآمد وجود دارد، زیرا دستیابی به سطح درآمد بالاتر متضمن به کارگیری نیروی انسانی بیشتر، آموزش مستمر و کنترل کیفیت خواهد شد و در غیر این صورت و فقدان این ضابطههای حرفهای، موسسات حسابرسی سرنوشتی شبیه موسسه حسابرسی آرتور آندرسن خواهند یافت.
البته کسانی که معیار بازدید از موسسات را به جای رتبهبندی گرفتهاند باید به خوبی آگاه باشند که اگر خدای ناکرده روزی روزگاری مدارکی از یک موسسه حسابرسی کشف شود که نشان دهد آن موسسه علاوه بر فعالیتهای حسابرسی دارای فعالیت بازرگانی نیز هست و یا بخشی از درآمد خود را کتمان کرده، آنگاه وزارت امور اقتصادی و دارایی و یا سازمان بورس اوراق بهادار نه تنها میتوانند ابطال اجازه کار حسابرسی را تقاضا کنند بلکه این موسسه دیگر فاقد آن ضوابطی است که آیین اخلاق حرفه حسابرسی تعیین کرده است.
برای اینجانب که چند صباحی به تکمیل تحصیلات و کار حرفهای دور از وطن، در یکی از کشورهایی که بانی حرفه حسابداری و حسابرسی است مشغول است، روشن نیست چگونه ممکن است کلیه استانداردهای حسابداری و حسابرسی ایران کپیبرداری از کشورهای پیشرفته (…,IAS) باشد، اما در مورد رتبه بندی و فعالیت حسابرسی ادعا شود: «تفاوتهای اصلی و غیرقابل انکار محیط فعالیت حسابرسان و محیط اقتصادی آن کشورها با کشور ایران، مقایسه وضعیت حسابرسان این گونه جوامع با حسابرسان کشورمان نیز نتیجه قابل قبول و قابل اتکایی نخواهد داشت- نقل از مقاله آقای ملکی»
مگر حسابرسان بینالمللی چه میکنند که حسابرسان ایرانی فاقد آن هستند؟! در یک بررسی جدی و بیطرفانه، حسابرسان بینالمللی از ابزار و امکاناتی بهرهمند هستند که چارچوب فعالیت آنها را از گزند ریسک در مجموع دور میدارد، زیرا امروزه دستیابی به دانش حرفهای و آخرین دستاوردهای حرفهای از طریق مطالعات online در دسترس است. چگونه ممکن است در حالی که از تصویب قانون ساربنز - آکسلی بیش از سه ماه نگذشته بود شاهد مقالههای بسیار خوب در سالهای ۱۳۸۱ در مجلات و روزنامههای ایرانی در این مورد باشیم، اما اظهار کنیم گویا محیط ما با خارج خیلی تفاوت دارد!
آقای ملکی در این مقاله اظهار میدارند که اگر «عرضه و تقاضا» قانون بازار حسابرسی است و هر موسسهای که بیشتر کار دارد نشاندهنده رویآوری مشتریان به آنها است پس نباید نگران رتبهبندی باشند.
نگاهی به نرخ حقالزحمه ساعتی برخی موسسات حسابرسی ایرانی به مشتریان خارجی و تعدادی از مشتریان ایرانی نشاندهنده استدلال نادرست وی در مورد نرخ دستمزد حسابرسی است، زیرا اگر یک موسسه حسابرسی بتواند خدمات حسابرسی در مقوله کلی را آنچنان ارائه کند که استفادهکنندگان از صورتهای مالی و گزارشهای حسابرسی احساس زیان نکنند، خود به خود دستمزد حسابرسی مناسب را هم پرداخت خواهند کرد.
اما گر مشتریان احساس کنند برخی مدیران حسابرسی تنها «نتنگاری» میکنند و با چسبانیدن بندهای سال قبل به گزارش سال بعد معیشت خود را میگذرانند بدون شک دستمزد متناسب با همین کار را به حسابرس پرداخت خواهند کرد.
جامعه حسابرسی کشور بهرغم جوان بودن میتواند آینده روشنی داشته باشد اما این آینده روشن باید در یک محیط سالم غیرحذفی، به دور از زد و بندهای رایج و فارغ از اعمال نفوذ در ارکان جامعه حسابداران رسمی و یا اتکا به برخی بخشهای دولتی باشد.
اینجانب به عنوان عضوی از جامعه حسابداری کشور اعتقاد دارم اگر حسابرسان مدعی شفافسازی و اطلاعرسانی همه جانبه شرکتهای مورد رسیدگی هستند چرا خود موسسات حسابرسی در شفافسازی و اطلاعرسانی کم کاری میکنند! آیا درآمد موسسات حسابرسی ایرانی مشخص است؟ تجزیه و تحلیل صورتهای مالی جامعه حسابداران رسمی در بخش درآمدی (با اتکای به درآمد حق عضویت متغیر) نشان میدهد که تعدادی از موسسات بزرگ حسابرسی کشور از افشای درآمد خودداری کردهاند.
اگر این چنین باشد و در صورت اثبات، حتی اگر امتیاز این موسسات «به ناحق» بالاترین امتیاز کسب شده هم باشد باید پروانه فعالیت حسابرسی آنها از طرف جامعه حسابداران و یا مراجع با صلاحیت باطل شود.
موافقان «رتبهبندی امتیازدهی» و مخالفان واقعی رتبهبندی باید پاسخ این سوال را به همه استفاده کنندگان از خدمات حسابرسی در درجه اول و اعضایی از جامعه حسابداران رسمی ایران که با تلاش روزمره یک درصد درآمد خود را جهت اعتلای حرفه به جامعه حسابداران میپردازند، بدهند که چگونه ممکن است یک موسسه حسابرسی از نظر امتیازی دارای درجه عالی و خوب باشد اما به مهمترین اصل حسابرسی که همانا درستکاری است مزین نباشد!!
چگونه میشود در استرالیا و آمریکا هم صدای طبل رسوایی برخی را شنید اما در ایران از شنیدن و مشاهده این موضوع نهراسیم.
حرفه حسابرسی در این مرز و بوم با پایمردی کسانی پابرجا مانده که روزگار سخت و بیپناهی را گذرانیدهاند.
حسابرسان مستقل و آنها که رشد و اعتلای حرفه حسابرسی را در کنترل کیفیت همه جانبه (و نه امتیازبندی) میدانند اعتقاد دارند که جامعه حسابداران رسمی شورای عالی جامعه و اعضای هیاتمدیره موظف هستند برنامههای راهبردی آموزشی مداوم، اطلاعرسانی شفاف حرفهای (و به دور از اعمال حرفهای افشای لیستهای امتیازبندی) و نظارت مداوم بر کیفیت کار حسابرسان، اعتماد استناد کنندگان به گزارشات حسابرسی را دوچندان کنند که در صورت انجام این امر ضروری، تجدیدنظر در دستمزد مناسب کار حسابرسی و سایر الزامات فعالیت حرفهای هم اتفاق خواهد افتاد.
*عضو انجمن حسابداران خبره استرالیا
F-N.Seresht@aus.edu
ارسال نظر