مسعود غلام‌زاده لداری*

بخش اول

اصطلاح «شفاف» در فرهنگ لغت دهخدا این‌گونه تعریف شده است: آنچه از نفوذ شعاع مانع نشود، مانند شیشه و امثال آن. هر چیز لطیف که از پس وی چیز دیگر را توان دید، مانند آب و آبگینه و بلور. آنکه حاجز (مانع و حائل) ماورا نیست، جسمی که حاجب (مانع و پوشنده چیزی) دیدار ماورای خود نباشد، چون هوا، طلق، آب و شیشه. در اصطلاح فیزیک جسمی را گویند که حاجب ماورا نباشد و اشیائی که در عقب آن قرار دارد به‌خوبی تمییز داده شود.

این اصطلاح در فرهنگ معین نیز بدین صورت معنا شده است: هرچیز لطیف و نازک که از پشت آن چیزهای دیگر دیده شود. شفافیت مفهومی است که یکی از موضوعات داغ در سال‌های اخیر بوده است و تفسیر واحدی از آن وجود ندارد. این مفهوم یک سری جنبه‌های سنتی دارد، اما برخی از جنبه‌های آن به سرعت در حال تغییر است. شفافیت برای هیات‌‌مدیره و مدیران ارشد یک موضوع مربوط است و ریشه در یکی از ارزش‌های مشترک به نام صداقت دارد.

در ادامه پیشینه‌ای مختصر از شفافیت ارائه می‌شود، سپس رابطه شفافیت با پاسخگویی و رقابت تشریح می‌گردد و در پایان، کاربرد شفافیت برای هیات‌‌مدیره و مدیران اجرایی شرکت‌ها به اختصار مورد بحث قرار می‌گیرد.

پیشینه‌ای مختصر از شفافیت در سال‌های اخیر

عظیم‌ترین حرکت به سمت شفافیت حدود ۲۰ سال قبل در حوزه کمک‌ها و سیاست‌های بین‌المللی اتفاق افتاد. سازمان‌هایی مانند صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی که در حال ارائه کمک‌ها و وام‌ها به کشورهایی از قبیل فیلیپین، اندونزی، تایلند، برزیل، آرژانتین و غیره بودند، به دنبال اطمینان از مدیریت صحیح مبالغ پرداختی بودند. به ‌لحاظ سیاسی، این نهادهای جهانی خواهان انتخاب دموکراتیک بودند، یعنی انتخاب‌ها با تطمیع یا براساس روابط صورت نگیرد، به‌نحوی ‌که رهبری سیاسی با حمایت مردم پایدارتر باشد. به‌لحاظ مالی، این نهادها خواستار حسابداری شفاف در مورد نحوه جریان‌های نقد برای پروژه‌های مختلف و در واقع مردم کشورها بودند تا این پول‌ها به حساب‌های بانکی شخصی یا فعالیت‌های متقلبانه افراد صاحب قدرت واریز نشده باشد.

اما در همان زمان، کسب و کار در اروپا و آمریکا به‌گونه‌ای قابل ملاحظه غیرشفاف بود و امکان مشاهده وضعیت مالی، اتخاذ تصمیمات مدیریتی و کارهای داخلی به‌طور کامل فراهم نبود. در همان زمان، سهامداران، کارکنان و شهروندان اطمینان داشتند که رهبران آنها کارها را به‌درستی انجام می‌دهند و خود را در جایگاهی نمی‌دیدند که با توجه به دلایل شخصی یا جمعی در مورد شواهد مربوط به این ادعا جست‌وجو کنند.

طی ۲۰ سال اخیر شرایط به‌طور قابل ملاحظه‌ای تغییر کرد:شهروندان بیشتری به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم در شرکت‌های سهامی عام (از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک یا صندوق‌های بازنشستگی) سرمایه‌گذاری کردند.

تعداد بیشتری از شهروندان آموزش دیده و با تجربه بر غیرقابل اعتماد بودن برخی از رهبران خود گواهی دادند و مطمئن شدند که آنها می‌توانند یا حتی باید در مورد شواهد قابل احترام بودنشان بررسی‌هایی به‌عمل آورند.

فاصله بین حقوق و مزایا و پاداش‌های مدیران و کارکنان متوسط سازمان به‌طور گسترده‌ای افزایش یافت که این امر طیف وسیعی از نیروهای کاری را نگران می‌کرد.

روزنامه‌نگاران در بسیاری از رسانه‌های محلی، ملی و بین‌المللی به بررسی بسیاری از شرکت‌ها و سیاستمداران پرداختند. اعلام ورشکستگی افزایش یافته بود.

رهبران سیاسی متعددی در بسیاری از کشورهایی که صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی راجع‌به آنها اظهار نگرانی کرده بودند، در میان انبوهی از رسوایی‌های عمومی ناشی از سهل‌انگاری‌ها، سوء استفاده از پول‌های دریافتی از نهادهای مذکور و فسادهای اقتصادی آشفته شدند. کلاهبرداری‌ها در سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی افزایش یافت و داد و ستدهای غیرمنصفانه درون‌سازمانی گسترش یافت.

در واقع، در سال‌های اخیر همگان به‌وضوح مشاهده کردند که بسیاری از افرادی که در غرب اطمینان داده بودند که صادقانه کار خواهند کرد، از منابع، قواعد حسابداری و روزنه‌های گریز سوء‌استفاده کردند. شهروندان یا کارکنان در فضای تاریکی فریفته شدند. اکنون بسیاری از مبانی دموکراسی، سرمایه‌داری آزاد و بازارهای سرمایه‌گذاری با تهدیدهایی مواجه شدند. دیگر صداقت یک امر بدیهی و فرض مسلم نیست، بلکه صداقت باید اثبات شود.

شفافیت و پاسخگویی

پاسخگویی یعنی یک فرد یا سازمان متعهد می‌شود که راجع‌به اعمال، غفلت‌ها، ریسک‌ها و وابستگی‌ها به ذی‌نفعان مختلف حسابدهی داشته باشد. شفافیت، مسوولیت‌پذیری و رعایت سه بال پاسخگویی هستند. «شفافیت» به اشتراک گذاشتن فرآیند و اطلاعات با ذینفعان است. «مسوولیت‌پذیری» به مسوول دانستن خود نسبت به اعمال، غفلت‌ها و فرآیندها اشاره دارد و بهبود مستمر در سیستم‌ها و فرآیندها را موجب می‌شود. «رعایت» هم بر موظف بودن درخصوص رعایت استانداردهای پذیرفته شده در مورد رویه‌ها و خط مشی‌ها و نیز الزامات قانونی دلالت می‌کند. تصور کنید شما مالک یک شرکت کوچک هستید. کل پس‌انداز خود را که با سخت‌کوشی به‌دست آورده‌اید، جمع کرده و شرکتی را تاسیس کردید. اما شما قادر نیستید که کل کارها را به تنهایی انجام دهید. بنابراین افراد دیگری را استخدام می‌کنید تا به شما کمک کنند. شما همواره آنها را سرپرستی می‌کنید و در اتخاذ تصمیم یاری می‌دهید. نتیجه اینکه شما به آنها مسوولیت دادید و بخشی از پول خود را در اختیار دیگران قرار دادید.

* دانشجوی کارشناسی ارشد حسابداری