یادداشت روز
ضرورت اصلاح ساختاری بورس تهران
بورس تهران را باید بورس صفهای خرید و فروش نامید. در واقع صفهای خرید و فروش مبنای تصمیمگیری سهامداران برای عرضه و تقاضا شده است.
علیرضا کدیور
بورس تهران را باید بورس صفهای خرید و فروش نامید. در واقع صفهای خرید و فروش مبنای تصمیمگیری سهامداران برای عرضه و تقاضا شده است. دلیل تشکیل صفهای خرید و فروش در بورس تهران در وهله اول به محدودیت نوسان روزانه قیمت سهام و انباشت تقاضای خرید یا فروش در قیمتهای مرزی بازمیگردد، به این معنا که چون قیمت سهام در هر روز بیش از یک مقدار مشخص (سه درصد) نسبت به روز قبل نمیتواند بالا یا پایین رود، سهامداران در صورت ارزندگی قیمت اقدام به تشکیل صف خرید برای سهام مزبور در سقف ۳درصد مثبت قیمت نسبت به روز گذشته میکنند. فرآیندی که در صورت عدم ارزندگی سهام یک شرکت به همین صورت باعث تشکیل صف فروش میشود. اما وضعیتی که به خصوص سهامداران را ترغیب به تشکیل صف خرید میکند، امکان خرید گروهی (بینام) سهام در طی زمان معاملات و تخصیص سهام خریداری شده پس از پایان معاملات است. محدودیتهای فوق سبب میشود در برخی موارد فعالان بازار در شرایط افزایش سودآوری یک شرکت، اقدام به قرار گرفتن در صفهای خرید یا فروش برای سهام مزبور کنند. صفهایی که به دلیل فقر تحلیل در میان اکثریت خریداران، در اکثر موارد منجر به واکنش هیجانی (Over reaction)
میشود. این فرآیند سبب میشود، سهام اینگونه شرکتها بیش از ارزش واقعی آنها کاهش یا افزایش پیدا کند و در این میان اولین زیانکنندگان این فرآیند سهامداران خرد هستند که با سرمایه ناچیز به امید کسب سود، اقدام به ورود به بازار سرمایه کردهاند.نمونه بارز این وضعیت طی ماههای گذشته، افزایش قیمت جهانی فولاد است که باعث شد طی مدت کوتاهی سهام شرکتهای تولیدکننده با افزایش قیمت بیش از ۱۰۰درصدی مواجه شوند، اما افت یکباره قیمت این فلز روند حرکتی سهام این شرکتها را به کلی دستخوش تغییر کرد.
به بیان دیگر صفهای خرید چند ده میلیونی طی کمتر از یک ماه، جای خود را به صفهای طولانیتر فروش حتی در قیمتهای پایینتر داد. نکته قابل توجه در این میان اینکه در هر دو وضعیت افزایشی و کاهشی، نوسان قیمت اکثر این شرکتها بیش از ارزش واقعی سهام بوده و تنها نکته منفی این نوسان زیاد قیمت، انتفاع غیرمنطقی برخی از افراد است. سودی که در عمل به قیمت زیان سهامداران دیگر تمام شده است.باید توجه داشت که یکی از عوامل اصلی این زیان را باید در تصمیمسازیها و سیاستگذاری مسوولان بورس جستوجو کرد که با استقرار محدودیتهای موجود، امکان این نوسانهای غیرمنطقی را ایجاد میکنند. از سوی دیگر اظهارنظرهای مسوولان بورس در مقاطع رونق بازار سهام و القای دائمی بودن رشد قیمتها نیز باعث میشود، سهامداران ناآشنا به مسائل مالی بدون آشنایی به فنون این رشته وارد دایره خرید و فروش سهام شوند و چرخش روند شاخصها باعث دلزدگی و سرخوردگی این مشتاقان تازهوارد میشود. شرایطی که در زمان دبیرکل سابق بورس به وفور مشاهده شد و به نظر میرسد در دوره اخیر نیز به همان صورت از سوی مدیران بورس کشور اجرا میشود.
با توجه به اینکه بورس تهران پس از ابلاغ سیاستهای کلی اصل ۴۴ در آستانه یک تولد دوباره قرار گرفته، شایسته است مدیران بورس پیش از بسط فیزیکی بازار، زیرساختهای ورود این گونه شرکتها را فراهم کنند. در حال حاضر بورس تهران به مثابه یک برج بلند است که بر روی یک پی سست بنا شده است و صعودها و سقوطهای مقطعی آن نمیتواند به منزله نماگر اقتصادی کشور تلقی شود.همچنین بازنگری شرایط، علاوه بر وضعیت موجود باید شامل عرضههای آتی نیز بشود. جایی که عرضههای قطرهای سهام، واگذاریهای بلوکی و نحوه اطلاعرسانی شرکتهای تازهوارد دولتی، مشکلاتی را برای بازار سرمایه ایجاد کرده است.
ارسال نظر