بفرمایید روزنامه بورسی...!

گروه بورس- علیرضا باغانی: فعالان بازار سرمایه ایران یا به تعبیری واضح‌تر بورس‌بازان و سهامداران حرفه‌ای ۱۰ سالی است که اکبر سردار روزنامه‌فروش بورس تهران را می‌شناسند. او چه زمانی که از سایت‌ها و نرم‌افزارهای فعلی بازار سرمایه خبری نبود، به اهالی تالار شیشه‌ای روزنامه می‌داد تا از آخرین تحولات و وقایع بازار مطلع شوند، و چه هم‌اکنون که گویا همه چیز «آنلاین» شده است، روزنامه کاغذی (Hard Copy) می‌فروشد. حال این مرد ۶۵ ساله یک دهه از زندگی خود را در کنار ساختمان آبی‌رنگ سر به فلک کشیده سپری کرده است و در سرما و گرمای بورس تهران حتی یک روز هم به مرخصی نرفته است، اما کماکان همچون یک میهمان ناخوانده، جایگاه او بر خیابان حافظ است و نه در داخل تالار. اکبر سردار معروف به سرداری، روزنامه‌فروش بورس تهران، در گفت‌وگو با دنیای اقتصاد، از تجربیات و خاطرات ۱۰ساله خود سخن می‌گوید. تجربه ناموفق وی در خرید و فروش سهام برای اطرافیان، درخواست او برای گرفتن دکه در داخل تالار حافظ و تمایلش به گرفتن دکه روزنامه‌فروشی در تالار در حال ساخت سعادت‌آباد از گفته‌ها، درخواست‌ها و خاطرات اوست که در ادامه می‌خوانید:

چطور شد که روزنامه‌فروش بورس تهران شدید؟

بعد از این که از جهاد کشاورزی و رانندگی با خودروهای سبک و سنگین بازنشسته شدم به توصیه برخی از دوستانم که سهامدار بودند، یک روز در سال ۸۰، فکر کنم برج ۲ بود که به تالار حافظ بورس تهران آمدم و پس از مدتی هم روزنامه‌فروش بورس شدم.

یعنی ده سال است که در سرما و گرمای جنب پل حافظ روزنامه‌فروشی می‌کنید؟

بله، من افتخار یک دهه اطلاع‌رسانی به سهامداران تالار حافظ را دارم، اطلاع‌رسانی‌هایی که همزمان با آن اتفاقات تلخ و شیرین در تالار شیشه‌ای رخ می‌داد.

کار خود را با فروش چه روزنامه‌ای شروع کردید؟

در ابتدای دهه ۸۰ روزنامه ابرار اقتصادی می‌فروختم که پس از آن روزنامه آسیا منتشر شد، ولی اتفاقی که موجب شد در تالار حافظ ماندگار شوم، انتشار روزنامه دنیای اقتصاد بود. روزنامه‌ای که بلافاصله پس از انتشار در سال ۸۲ مورد استقبال فعالان بازار قرار گرفت و کسب و کار ما را هم رونق داد. خدا را شکر. هم‌اکنون هم ۸ روزنامه و نشریه اقتصادی می‌فروشم و چون دم در تالار هستم، بورس‌بازان و فعالان بورس فقط از من روزنامه می‌خرند.

نزدیک‌ترین دکه روزنامه‌فروشی تا تالار حافظ چقدر فاصله دارد؟

حدود ۱۰۰ متر.

روی بازار فروش روزنامه در تالار اثری نگذاشته‌اند؟

نه، سهامداران به من عادت کرده‌اند و من هم به آنها عادت کرده‌ام. به طور معمول سهامدارانی که به تالار شیشه‌ای حافظ می‌آیند، خیلی تغییر نمی‌کنند و شاید در سال فقط تعداد کمی به آنها افزوده شود؛ چون در چند نقطه تهران شرکت‌های کارگزاری تالار اختصاصی تاسیس کرده‌اند تا تراکم جمعیت سهامداران و معامله‌گران فقط در تالار حافظ متمرکز نشود. از این جهت من مشتریان خود را دارم و البته نگاهم به این کار فقط اقتصادی و گذران زندگی نیست، بلکه با سهامداران زندگی می‌کنم و به موقع سودهای آنان خوشحال و شادمان هستم و در زیان آنها هم سنگ صبور و همراه.

خودتان هم خرید و فروش سهام می‌کنید؟

نه.

چرا...؟

چون پولش را ندارم، بنابراین فکر خرید وفروش سهام هم نمی‌کنم. البته برای بچه‌ها و برخی از آشنایان سهام ۴ شرکت کربن ایران، ایران‌خودرو، تراکتورسازی ایران و سیمان تهران خریداری کردم که البته تجربه خوبی نبود. ولی با این حال مردم، آشنایان و دوستان را برای سرمایه‌گذاری در بورس تشویق می‌کنم.

نوسانات بازار سرمایه چه تاثیری روی اهالی تالار حافظ دارد و آیا شما متوجه خوب بودن و بد بودن بازار می‌شوید؟

بالا و پایین آمدن قیمت سهام و در واقع ضرر و سودهای سرمایه‌گذاران به سرعت روی خلق و خوی آنها اثر می‌گذارد، حتی برخی از سهامداران موقعی که در ضررند روزنامه هم نمی‌خرند. از این رو من هم در جایگاه خودم متوجه وضعیت بازار می‌شوم.

تا حالا برایتان پیش آمده که با تالار بدون سهامدار مواجه شوید و مشتری نداشته باشید؟

در این یک دهه هرگز. البته وقتی که اوضاع در سال ۸۷ خیلی خراب بود، تعداد اهالی بازار هم خیلی کم شد و در یک روز شاید ۵۰ نفر هم به تالار نمی‌آمدند و بالعکس در زمان رونق سال گذشته که صدا و سیما هم خیلی روی بورس تبلیغ می‌کرد، تالار شلوغ‌تر از سال‌های قبل بود.

چرا در تالار دکه روزنامه‌فروشی نمی‌زنید؟

بارها درخواست آن را مطرح کرده‌ام ولی بیشتر مکان‌های موجود را به بانک‌ها اختصاص داده‌اند. البته مسوولان دوره‌های مختلف بورس همواره به من لطف داشته‌اند و ما هم با قبول شرایط موجود با سرما و گرمای بورس سوخته‌ایم و ساخته‌ایم و از شرایط فعلی هم راضی هستیم.

غیر از روزنامه‌ محصولات فرهنگی دیگری هم می‌فروشید؟

کار اصلی و در واقع فروش اصلی ما روزنامه‌های اقتصادی است، ولی در کنار آن کتابچه‌ها و کتاب‌های آموزشی بورس هم فروش محدودی دارند. گرچه از زمانی که سایت‌ها و نرم‌افزارهای بورس فعال شده‌اند، فروش ما هم افت کرد، ولی همچنان به خاطر تحلیل‌ها و اطلاع‌رسانی‌های به موقع، روزنامه‌ها و به ویژه دنیای اقتصاد مشتری‌های خود را دارد.

آقای سردار! پیش آمده که به سرمایه‌گذاران تازه‌وارد مشاوره هم بدهید؟

من اساسا در بازار سهام فرد مطلع و واردی نیستم و کار من فقط فروش روزنامه و کتاب است، ولی برخی افراد ناآشنا به بورس از من برای خرید سهام کمک خواسته‌اند که من هم کارگزاری‌های نزدیک به تالار حافظ را برای گرفتن کد معاملاتی و معامله سهام به مردم معرفی کرده‌ام.

صبح‌ها ساعت ۹ به جنب تالار می‌آیید؟

نه، من از ساعت ۵ صبح جلوی درب اصلی تالار بورس نشسته‌‌ام و روزنامه‌ها را به نوبت از توزیع‌کنندگان دریافت می‌کنم. در واقع من نخستین مهمان ثابت روزانه تالار حافظ هستم. بعد از آن ساعت ۷ تا ۸ کارکنان بورس به تالار می‌آیند و در نهایت از ساعت ۸ به بعد هم سهامداران به جنب پل حافظ می‌پیوندند و پس از تهیه روزنامه به معامله سهام و گپ و گفت بورسی با یکدیگر می‌پردازند.

روزی هزار نسخه روزنامه می‌فروشید؟

قبلا شاید می‌شد حدود ۴۰۰- ۵۰۰ نسخه روزنامه در روز فروخت، ولی الان با وجود نرم‌افزارها و سایت‌های مختلف فروش ما از ۲۰۰ نسخه بیشتر نمی‌شود. ضمن اینکه خیلی‌ها با لپ‌تاپ به تالار می‌آیند و از اینترنت بورس استفاده می‌کنند، بنابراین، آنلاین هستند و روزنامه‌ها را هم روی اینترنت می‌توانند بخوانند.

با گرما و سرمای بورس چه می‌کنید؟

در گرمای تابستان بورس که خورشید درست بالای سرم است، چاره‌ای جز تحمل ندارم، ولی در سرما با پوشیدن لباس و جوراب گرم، سر می‌کنم و در مجموع به هر شکلی که هست اهالی بازار سرمایه را حتی یک روز هم بدون روزنامه نگذاشته‌‌ام.

یعنی مرخصی هم نرفته‌اید؟

نه به غیر از ایام عید.

آقای سردار! می‌دانید که تالار حافظ تا چند سال آینده تعطیل می‌شود و بورس به سعادت‌آباد منتقل می‌شود. آیا برنامه‌ دارید که به سعادت‌آباد بروید؟

با اینکه به تالار حافظ و اهالی آن عادت کرده‌ام، اما باز هم دوست دارم که بورسی‌ها را در سعادت‌آباد هم همراهی کنم. البته اگر اجازه‌اش را بدهند، حتی حاضرم جایی را آنجا اجاره کنم و همه هزینه‌اش را هم خودم بدهم.

سخت نیست؟

سخت که هست، ولی وام می‌گیرم یا از کسی کمک می‌گیرم. به هر حال من ۱۰ سالی است که در اینجا زحمت کشیده‌ام و دوست دارم تا زنده‌ام به این کار فرهنگی ادامه بدهم.

یعنی کار بهتری نمی‌توانید برای خودتان دست و پا کنید؟

دوستان من هم می‌گویند که سردار با این همه وقت و انرژی و هزینه بهتر نیست که حرفه‌ دیگری را انتخاب کنی؛ البته راست هم می‌گویند، ولی شاید باور نکنید که من به این کار عادت کرده‌ام و دوستش دارم گرچه شاید اگر از ۵ صبح تا یک ظهر کار دیگری را مثل رانندگی انجام دهم، عایدی بیشتری برایم داشته باشد.

... و حرف آخر؟

خوشحالم از این که بورس ما نسبت به ۱۰ سال گذشته بزرگ‌تر شده و تالار بورس هم حرفه‌ای‌‌تر و شلوغ‌تر شده است. ولی با این حال گرچه وضعیت کسب و کار من که هم‌اکنون عضو ثابت تالار شیشه‌ای هستم، تغییر چندانی نداشته، اما در هر صورت امیدوارم که مسوولان دلسوز بورس امکانی فراهم کنند تا محصولات فرهنگی بازار سرمایه در شرایط بهتری عرضه شده و به دست سهامداران برسد.