بازار سرمایه در هالهای از ابهام
زخمهای کاری بر تن صنایع بورسی
همه این موارد حاکی از آن است که ناترازی انرژی بسیار جدی است؛ چراکه بسیاری از صنایع کشور بهعلت قیمت حاملهای انرژی مزیت دارند و باید بهای تمامشده آنها پایین تمام شده و صادرات آنها با نرخهای جهانی هماهنگ باشد. از این سمت شاهد این هستیم که به صنایع کشور که برق و گاز مصرف میکنند، انرژی داده نمیشود و در فصول بهار و تابستان شاهد قطعی برق در این شرکتها هستیم و همین امر نشاندهنده این است که انرژی این صنایع تامین نمیشود و بهای تمامشده شرکتها بهصورت متوسط در سالاخیر بیش از ۶۰درصد افزایش یافتهاست. این مهم در حالی است که نرخ فروش شرکتها کمتر از این میزان است. بهعنوان مثال شرکتهای کامودیتیمحور که ارزش بازار بالایی دارند و جزو شرکتهای تاثیرگذار بر شاخص هستند، نرخ فروششان کمتر از ۲۰درصد رشد داشتهاست، بنابراین به دلیل سوءمدیریتی که در چند سالگذشته وجود داشته، از سه ناحیه به شرکتها ضربه وارد میشود و این مشکلات مربوط به دو سه سالگذشته نیست، اما در این سالها تشدید شدهاست.
مشکل اول ناترازی انرژی است که باعثشده شرکتها از ظرفیت کامل خود استفاده نکنند و ظرفیت عملی آنها به ظرفیت اسمی نرسد. مشکل دوم این است که رشد نرخ فروش همگام با رشد بهای تمامشده نباشد و این باعث میشود که حاشیه سود خالص شرکتها و حاشیه سود عملیاتی کاهش یابد و بازار در بلندمدت نیز به ارزش بنیادی این شرکتها توجه میکند و همانطور که دیدیم شرکتها در سهماهه اول سالنیز عملکرد مناسبی نداشتند. مساله بسیار مهم و تاثیرگذار بعدی، نرخ بهره است که باعثشده برخی شرکتها بهخصوص شرکتهای دارویی و غذایی که نیازمند سرمایهدرگردش بالا هستند، عملیاتشان متوقف شده و در تامین مالی کوتاهمدت و بلندمدت خود دچار مشکل شوند و بهطور واقعی در بازار سرمایه تامین مالی با نرخ کمتر از ۴۵درصد امکانپذیر نیست و در صورتیکه شرکتی با این نرخ تامین مالی کند، قطعا هزینههای مالی بالایی را متحمل خواهد شد و شاهد زیان شرکت خواهیم بود.
بازارهای جهانی چشمانتظار انتخابات ایالاتمتحده
سرمایهگذاران نیز منتظر برنامههای تیم اقتصادی دولت جدید هستند و مشخصشدن کابینه ریاستجمهوری جدید و جدیت آنها در اجرای برنامهها زمانبر خواهد بود. همچنین یکی دیگر از ریسکهای پیشروی سرمایهگذاران انتخابات ایالاتمتحده آمریکا است و با ورود کامالا هریس نتیجه این رقابت در هالهای از ابهام فرو رفته و این ابهام درمیان بازارهای جهانی مانند بازار کامودیتی قابلمشاهده است و بهطور طبیعی این ابهام در بازارهای داخلی سرایت میکند. با توجه به ابهامی که در بازارهای داخلی و خارجی وجود دارد، طبیعی است که انتظار ورود نقدینگی به بازارها را نداشته باشیم.