چرا بورس درجا میزند؟
از اینرو باید گفت بیاعتمادی سرمایهگذاران به بورس از بیاعتمادی آنان به سیاستگذاران اقتصادی نشات میگیرد، چراکه تزریق برخی از دستورالعملها مانع از شکلگیری ورود پول به بازار شده است. بنابراین همانطور که مشاهده کردیم پس از آغاز موج صعودی نخست در ابتدای سال، اقدامات سیاستگذار باعث شد بازار از روند صعودی که در پیش گرفته بود بازبماند و زیانی محسوس به سهامداران تحمیل شود. برخی از سهام بعد از موج صعودی اردیبهشت حتی بیش از ۶۰درصد ریزش قیمت را ثبت کردند که مهمترین عامل پیشران سقوط بورس را باید به رفتار و اقدامات سیاستگذار نسبت داد. علاوه بر این موضوع، یکی از مباحثی که بارها مورد انتقاد کارشناسان و سهامداران قرار گرفته است چندصدایی در تصمیمگیریهای اقتصادی است. ناهماهنگی در میان سیاستگذاران باعث شده در اغلب موارد سرمایهگذار نتواند چشمانداز روشنی نسبت به وضعیت دستورالعملها ترسیم کند.
پس آنچه باید مورد نکوهش قرار گیرد، فارغ از دخالت دولت و کنترل قیمتها، چنددستگی در تصمیمات است. به همین دلیل فعالان اقتصادی در مورد تاریخ انقضای دستورالعملها معمولا با ابهامات فراوانی مواجه هستند و ممکن است عمر برخی از دستورالعملها به ۲۴ ساعت هم نکشد. بررسی وضعیت بازارهای موازی نشان میدهد بازارهای دیگر از این کشمکش تا حدود زیادی در امان هستند و با چالش کمتری دستبهگریباناند. اما بازار سرمایه به دلیل اثرپذیری فراوان از رفتار سیاستگذار و اعمال سلیقههای گوناگون به یک بازار مجهولالحال با آیندهای مبهم مبدل شده است. بنابراین بیراه نیست که در سالهای اخیر از این بازار بهکرات تحت عنوان «نابازار» یاد شده است.
بعد از مرداد ۹۹ و بعد از ریزش تاریخی بورس مشاهده کردیم که چه در مباحث مرتبط با دامنه نوسان و چه کنترل دستوری خرید و فروش نهادهای حقوقی و حواشی بیپایان قیمتگذاری و عرضه خودرو در بورس کالا، چگونه روند صعودی بازار سهام متوقف شد و سهامداران راهی درهای خروجی شدند. اما پس از آن همزمان با افزایش انتظارات تورمی در سال ۱۴۰۱ باز هم این بازار نتوانست خود را با شرایط تورمی کشور وفق دهد. این اتفاق بهروشنی بیانگر این نکته بود که برای سرمایهگذار همیشه احتمال «دخالت در بازار سهام» به عنوان یک گزینه جدی مطرح است که به عنوان عاملی بازدارنده وحشت ورود پول به بازار را رقم میزند. به نظر میرسد ریسکهای حاکم بر دادوستدهای سهامی تاثیری قابلتوجه و منفی بر معاملات بگذارد؛ این در حالی است که متغیرهایی نظیر بهای نفت و درگیریهای منطقهای نیز بر سر بازار نقشآفرینی میکنند.
همین امر سبب شد در وزنکشی عرضه و تقاضا در دو ماه گذشته، شاهد نوسان کمافتوخیز قیمت در برخی از نمادهای شاخصساز باشیم. در واقع ریسکهای فعلی مانع از آن میشود که سهامداران با فراغ بال بتوانند به این دسته از نمادها اعتماد کنند. بر همین اساس نمادهای کوچک مورد اقبال بیشتری واقع شدهاند. دادههای آماری استخراجشده از عملکرد بورس تهران از ابتدای آذرماه نیز نشان میدهد که افزایش تقاضا در بازار کوچکترها بیشتر بوده است. این دسته از نمادها اگرچه عملکرد قابلتوجهی به ثبت نرساندند، اما در مقایسه با سهام بزرگ، در وضعیت مناسبتری قرار دارند. آنچه هماکنون توانسته از ریزش مداوم شاخص بورس جلوگیری کند، انتظار برای انتشار عملکرد گزارش ۹ماهه بنگاههای بورسی بوده است که به نظر میرسد راه را برای خروج سرمایههای محتاط بازار که عمدتا حقیقیها هستند بسته است. به هر روی باید دید آیا گزارش شرکتها میتواند بر ریسکهای کنونی غلبه کند و با ایجاد تقاضا از سوی سهامداران خرد، بازار را به یک تعادل برساند. بورس در روزهای نزولی اخیر تا میانه کانال ۲میلیون و ۱۵۰هزار واحد پایین آمد.
به نظر میرسد مهمترین دغدغه فعلی اهالی بازار کمبود نقدینگی، نبود تقاضای موثر و ارزش معاملات پایین است که اگر به این مثلث، خروج پول ادامهدار را نیز اضافه کنیم، این مساله میتواند مشکلات بیشتری را برای بازار سرمایه ایجاد کند. مضاف بر این، عقبگرد قیمتی در بهای نفت و طلای جهانی، گروههای منتفع از افزایش نرخ این محصول را با تهدید مواجه خواهد کرد. بررسی روند معاملات گروههای پتروپالایشی نیز نشان میدهد قیمتهای جهانی موجب شده بازار این گروهها با رخوت مطلق گره بخورد.
برآیند تحلیل وضعیت کنونی بازار سهام نشان میدهد که معاملهگران با دورنمایی که میبینند، بیشتر تمایل دارند در طرف عرضه بایستند، بهویژه اینکه تحرکات جدی در قیمت دلار مشاهده نمیشود. از سوی دیگر نگرانی سرمایهگذاران از دورنمای بنگاهها و چشمانداز اقتصاد کشور کار را به جایی رسانده که سمت تقاضا مجددا در شرایط شکوتردید به سر میبرد. این در حالی است که بیاعتمادی حاکم بر بازار نیز نمیگذارد سرمایهگذاران به صورت جدی به فکر ورود دوباره پول به بازار سهام باشند.