روانشناسی بازار سهام
اینقدر هم زود باور نباشید
گروه بورس- اگر به خاطر غرور نبود، افراد این همه اطلاعات محرمانه فرضی را باور نمیکردند. آنها باید میدانستند که تمام موفقیت ناشی از سوءاستفاده در بازار بورس باید به سری بودن برخی از مسائل بستگی داشته باشد هر قدر غرور فرد بیشتر باشد، نسبت به زیرکی خود در کشف اطلاعات محرمانه مطمئن است و در نتیجه احتمال بیشتری دارد که مدت طولانی تری به همین منوال ادامه و بیشتر زیان کند... در ادامه دست نوشتههای خواندنی از یک سهامدار فعال بازارهای مالی جهان میخوانیم: غرور یعنی غرور شخصی هر فرد احتمالا تنها دشمن او برای موفقیت در بازار بورس است.
این غرور است که در این مسیر ما را به وادی سودهای اندک و زیانهای زیاد سوق میدهد. وقتی حتی بخش اندکی از سود را کافی میدانید، به این دلیل است که خیال میکنید در این مسابقه برنده شدهاید.
اما یک شکست جزئی غرور شما را جریحهدار میکند و به جای اینکه وقتی بازار نامناسب به نظر میرسد، زیان اندک را بپذیرید با خود میگویید، منتظر خواهید ماند تا به نتیجه سربهسر برسید. شکست خوردن یعنی اقرار به اینکه قضاوت اولیه شما نادرست بوده و قابل قبول نیست. شما اصلا نمیخواهید کارگزارتان بفهمد که یک قربانی بوده اید.
بدتر از آن اینکه با خودتان هم در این مورد صادق نیستید افراد معمولا به طور ناخودآگاه به خود میگویند: «من میخواهم تا این ضرر ۱۰۰ دلاری را جبران کنم، حتی اگر به قیمت ۱۰۰۰ دلار برایم تمام شود.» وقتی منتظر میمانید تا حساب خود را سر به سر کنید، قیمت آن قدر پایین میرود که مجبور خواهید شد حقایق بسیار دردناکی را بپذیرید. آن قدر سهام خود را نمیفروشید تا این که کارگزارتان به شما دستور میدهد این کار را بکنید.
اگر نگاهی به دفتر کار یک کارگزار بورس بیندازید، احتمالا مردانی خونسرد و موقر را میبینید که دور تا دور نشسته و پاهایشان را روی صندلیها گذاشته اند. اینها احتمالا زیانهایی دیده اند که از مدتها پیش به آنها عادت کردهاند. با این حال امیدوارند با سر به سر کردن سود و زیان،غرور خود را فرو بنشانند و حتی حاضرند انتظار بکشند. از سوی دیگر، اگر یک مرد عصبی و بی قرار را دیدید که آشکارا مطمئن نیست چه کار کند، احتمالا سعی دارد تصمیم بگیرد که سهامش را بفروشد و قبل از اینکه غرورش به خطر بیفتد، سود اندکی به دست آورد.
سودهای اندک، زیانهای بزرگ
وقتی کارگزاران به دفاتر خود نگاه میکنند، اغلب میبینند که از میان تمام قراردادهای تکمیل شده، بیشتر آنها نشاندهنده سود هستند تا زیان. اما نکته متناقض این است که مجموع زیانها به گونه ای وسیع از سودها فراتر میرود، فقط به این دلیل که تقریبا اندازه هر زیان، بزرگتر اما اندازه هر سود کوچک است. به عبارتی دیگر افراد تمایل به این دارند که سودهای کوچک جذب کنند، اما از زیانها جلوگیری نکنند.
مردم به خاطر غروری که دارند مایل نیستند، مجبور به انجام کاری شوند. ما از اینکه اقرار کنیم حتی یک بحران میتواند ما را بر آن دارد تا سهامی که قصد فروشش را نداشتیم، به فروش برسانیم نفرت داریم. در نتیجه خانههای خود را رهن میدهیم تا بتوانیم پول بیشتری به کارگزار بدهیم، در حالی که اگر کمی زودتر غرور خود را نادیده میگرفتیم و زیان اندکی را قبول میکردیم، شاید از اغلب این دردسرها مصون مانده بودیم.
این غرور است که موجب میشود افراد هنگام نا امیدی سهام ارزنده خود را بفروشند و سهم بیرونق را نگاه دارند آنها سهام بیرونق را نخواهند فروخت، زیرا این کار به معنای زیان است،اما بهترین سهامی را که هنوز ممکن است سودی برایشان داشته باشد میفروشند، یعنی همان سهامی که میتواند در نهایت زیانها را جبران کند.
خطر غرور برای بورس
این غرور است که موجب میشود در یک بازار رو به سقوط، از هر ده نفر، نه نفر با اصرار تعداد بیشتری از سهامی را بخرند که قبلا با شکست مواجه شده است. آن عده از دوستانتان را به خاطر بیاورید که با خرید سهام شرکت کرایسلر که قیمت هر سهم آن از ۱۳۵ دلار به ۲۶ دلار سقوط کرد، خانههای خود را از دست دادند. در واقع زیان آنها در دفعات بعدی که سهام بیشتری خریدند خیلی بیش از زیان دفعه نخست بود. آنها به جای فروش سهامی که رو به تنزل است و خرید سهامی که به نظر میرسد در مقابل افت قیمت مقاومت میکند، به خود میگویند: «من به این سهام حالی میکنم، نباید خیال کند که میتواند به من ضرر بزند.» هر قدر سهام ضعیف تر باشد و قیمت آن روبه تنزل باشد، آنها بیشتر مایل به خریدش هستند آنها برمی گردند تا دستی را که به آنها ضربه زده ببوسند.
معمولا حد وسط بالا خیلی مطمئنتر از حد وسط پایین است. فکر میکنم این قانون معنیدار است که در شرایط معمولی تا وقتی که خرید بار اول مقداری سود عاید نکرده به خرید تعداد بیشتری از سهام یک شرکت مبادرت نکنید. وقتی این باور در ما قطعی شد که سهم مورد نظر رو به رشد خواهد بود.
شاید زمان آن رسیده باشد که به خرید سهام بیشتری میان محدودهها حرکت کنید این است که شما از محل سودهایتان سهام میخرید و به جای پول خود از پول سایر همتایان استفاده میکنید، اما حتی اگر سودی به دست آورید،دانستن اینکه به حداقل قیمت نخریدهاید، غرورتان را جریحهدار میسازد.
احتمالا همین غرور است که موجب میشود افراد سهام را به صورت اعتباری بخرند، زیرا به این طریق میتوانند ۱۰۰ سهم بخرند در حالی که شاید با پول خودشان تنها قادر به خرید ۳۰ سهم باشند.
شاید این غرور است که موجب میشود افراد تمام داستانهایی که تشکلهای حرفهای بازار بورس در مورد مصرف عمومی را سر هم میکنند، باور کنند.هر کسی مایل است به کلیه امور محرمانه و پشت صحنه وارد باشد و داستانی را با اطمینان کامل برایش تعریف میکند، مثلا میگوید سهام ویژه او که اکنون قیمتش ۸۰ دلار است، با توجه به ادغامی که در آینده در شرکت مزبور صورت خواهد گرفت، به ۱۵۰ دلار میرسد.
حرفهایش را باور میکند تشکلهای حرفهای همیشه باید کاری کنند تا مردم باور کنند که قیمت سهام یک شرکت رو به افزایش خواهد بود وگرنه نخواهند توانست به هدف اصلی خود یعنی پایین آوردن قیمتها دست یابند.
اگر به خاطر غرور نبود، افراد این همه اطلاعات محرمانه فرضی را باور نمیکردند. آنها باید میدانستند که تمام موفقیت ناشی از سوءاستفاده در بازار بورس باید به سری بودن برخی از مسائل بستگی داشته باشد هر قدر غرور فرد بیشتر باشد، نسبت به زیرکی خود در کشف اطلاعات محرمانه مطمئن است و در نتیجه احتمال بیشتری دارد که مدت طولانی تری به همین منوال ادامه یابد و بیشتر زیان کند.
باورپذیر باشیم، نباشیم...؟
یک فعال بازار بورس هر چه قدر بیشتر اطلاعات محرمانه فرضی را باورکند، ریسک بیشتری خواهد کرد. اگر در ابتدای کار زیان کند، باز هم ریسک بیشتری میکند و انتظار دارد برنامههای مخفی خاصی که شنیده است به زودی تغییری به نفع او ایجاد کند.حتی اگر برنامههایی که او به صورت خاصی از آنها مطلع شده، صحت داشته باشند باز هم ممکن است غلط از آب درآیند. درست مثل تله گذاری برای موشها که در غالب موارد محاسبات انسان در مورد موشها نادرست از آب درمیآید. اما سهامداری که غرورش موجب میشود تا ایمان شگفتانگیزی به چیزهایی که شنیده پیدا کند توانمندیهای استدلالی خود را به کار نمیبرد. حداقل نه تا وقتی که تمام پولش را از دست بدهد.
منبع: www.Bourse۲۴.ir
ارسال نظر