کاستیهای اجرایی در دو استاندارد
برای مثال زمانیکه خریدار و فروشنده توافق میکنند کالایی که قیمت آن ۱۰۰تومان است بهصورت اعتباری به قیمت ۱۳۰تومان معامله شود، مبلغ ۳۰تومان اضافه بر مبلغ معامله بهعنوان درآمد مالی یا هزینه مالی تلقی میشود و این مبلغ نباید بهعنوان قیمت تمامشده خرید محاسبه شود و همچنین نباید بهعنوان بهای فروش بهعنوان درآمد عملیاتی گزارش شود.
حال اگر در صورتحساب خرید یا فروش این مبلغ بهصورت جداگانه درج نشود، تعیین مبلغ ارزش منصفانه معامله با اشکال جدی مواجه شده و موجب محاسبات قیمت تمامشده اشتباه میشود و موجب گمراهی در تصمیمات استفادهکنندگان صورتهای مالی شده و موجب میشود قیمت نهایی فروش محصولات دچار خطا در تعیین آن شود که ضرورت دارد شرکتها نسبت به رفع این معضل اقدام درست را انجام دهند. با توجه به اینکه استانداردهای حسابداری برای موضوعات اینچنینی راهحلهای مناسب وضع کردهاند ولی برخی از شرکتها به آنها بیتوجه بوده و بعضا از چشم ناظران گزارشگری مالی نیز مخفی شدهاست.
برای این منظور حسابرسان بهعنوان ناظران گزارشگری مالی باید کنترلهایی در اینخصوص انجامدهند تا از نبود درآمد مالی یا هزینه مالی در مبلغ نهایی معاملات اطمینان کافی کسب کنند و اگر حسابرسان توان کشف این تحریفها را نداشته باشند، عملا کمکی به اطمینانبخشی صورتهای مالی نکردهاند. حسابرسان باید از روشهای نظاممند و مناسب جهت اطمینان از ارزشهای منصفانه استفاده کنند.
این روشها شامل مشاهده قیمتهای نقدی در تاریخهای انجام معامله برای برخی کالاها که دارای سامانههای معاملاتی هستند یا مقایسه نرخهای معاملات در تاریخهای یکسان یا نزدیک بههم و مقایسه نرخهای معامله با نرخهای معاملات نقدی است و اگر دسترسی به تاریخچه قیمتها وجود نداشته باشد حسابرسان با محدودیت مواجه هستند و باید از سایر روشها بسته به شرایط موجود نظیر درخواست استعلام از تامینکننده از جانب صاحبکار کنند تا بتوانند محدودیت را رفع سازند. برای حل و فصل این موضوع در وهله اول مدیرانمالی باید به حرفه و استانداردهای آن توجه ویژه داشته باشند و در مقطعی باید مدیران مالی شرکتها را مکلف به تفکیکپذیری درآمدها و هزینههای مالی از مبلغ معاملات کنند یا بهعبارتی استانداردهای ۳۶ و ۳۷ حسابداری به نحو مناسبتری اجرایی شود. شایان ذکر است در بسیاری از شرکتهای کوچک و متوسط دخیلشدن درآمدها و هزینههای مالی با مبلغ معاملات موجب محاسبات قیمت تمامشده ناصحیح و قیمتگذاریهای غلط شده و فرآیندهای تصمیمگیری را با اشکالاتی همراه ساخته است و این موضوع نیز در بسیاری از شرکتهای بزرگ محرز است که در استعلام قیمتها یا بهعبارتی پیشفاکتورهای فروش، قیمت نقدی با قیمت اعتباری متفاوت است و انجام معامله اعتباری بدون شناسایی درآمد مالی در صورتحسابهای آن شرکتها انجام میشود و در صورتهای مالی آن شرکتها ردی از شناسایی و تفکیک درآمدهای مالی از مبلغ معاملات وجود ندارد. مدیران مالی بهعنوان بدنه اجرایی استانداردهای حسابداری و متولی امر استفاده و بهکارگیری این استانداردها وظیفه سنگینی در شناسایی درآمدها و هزینههای مالی معاملات نقدی و اعتباری که بهصورت شکلی و بدون درج مبلغ درآمد مالی در صورتحسابها انجام میشوند، دارند و باید خطمقدم و شروعکننده این الزامات و اصلاح این اشکالات شوند و حسابرسان با کنترل درست و انجام مطابقتهایی که تا حدی دسترسی دارند، اقدام کنند تا اقدامات صحیح برای حل معضلات صورتحسابها، قراردادها و در نهایت بهکارگیری صحیح استاندارد ۳۶ و ۳۷ انجام شود.