اثر تدریجی بازارهای جهانی بر بازار سهام
این مشکلات و محدودیتها سببشده تا بازارسرمایه نتواند پتانسیل واقعی خود را در جذب سرمایهگذار خارجی بروز دهد. براین اساس بازار سرمایه کشور محدود به بازار داخلی است. بهنظر من نتیجه این اقدامات در حوزه بینالمللی در بازار سرمایه کشور نیز تاثیر میگذارد ولی با روندی آرام پیشمیرود؛ به این معنی که فراز و نشیب قیمت کالاها با سرعت موجود در حوزه جهانی به کشور ما منتقل نمیشود. با این وجود زمانیکه قیمت جهانی کالایی افزایش پیدا میکند، شرکتهای بورسی که اغلب صادرکنندگان کالاها هستند با قیمت بالاتری میتوانند صادرات را انجام دهند؛ به دلیل این اتفاق، ارزش سهام این شرکتها نیز افزایش پیدا میکند.
موضوعی که در بازار داخل وجود دارد، شاید در یک سال ارزش واقعی سهام شرکتها افزایش پیدا کرده باشد، اما فراموش نکنید که این افزایش ارزش لزوما بر اساس افزایش تناژ تولید این شرکتها و رشد کمیت صادرات نیست، بلکه براساس افزایش قیمتهاست که سبب میشود تا حاصلضرب عدد تولید در قیمت فروش داخلی در پایان سال نسبت به سالهای گذشته عدد بزرگتری شود، این در حالی است که در بررسی کمیتی متوجه میشویم گاهی اوقات این عدد کاهشی است.
بازار فلزات اساسی با نوساناتی همراه است، اما در مجموع روند این بازار مثبت است، بهطوریکه همواره با تقاضای زیادی در اینخصوص مواجهیم؛ هرچند که با توجه به وضعیت بورس فلزات لندن و یا بورس فلزات شانگهای یا سایر بورسهای مطرح دنیا، این روند افزایش قیمت کنترل میشود. روند افزایش قیمت نفت هم در حالحاضر صعودی است و همراه با کاهش قیمت دلار، صعود قیمت نفت سرعت گرفته است.
افزایش بیش از حد قیمتها سبب میشود تا بسیاری از صنایع آسیب ببینند، از اینرو گاهی بهطور دستوری عرضهها توسط قدرتهای جهانی در بازارهای بینالمللی افزایش مییابند؛ بهویژه چین که نقش بسیار پررنگی را در عرضه فلزات اساسی دارد. چین حتی در مواردی با عرضه از انبارهای خود بازار را کنترل کرده است. بهنظر میرسد روند ابرچرخهها بسیار متفاوت شدهاند، زیرا غیر از دو مولفه اصلی تعیینکننده قیمت کامودیتیها در جهان یعنی عرضه و تقاضا، مولفه سومی هم وجود دارد که آن دخالت دستوری کشورهای مطرح در تولید و مصرفکننده کامودیتیها در جهان است. بزرگترین اقتصادهای دنیا یعنی آمریکا و چین بیشترین دخل و تصرف را در اینخصوص دارند.
فراموش نکنیم که تمام کشورهای پیشرو بهویژه چین، سالهاست از سیاستی پیروی میکنند که بهموجب آن نهتنها اطلاعات درستی را درباره تولیدات خود منتشر نمیکنند، بلکه گاهی اطلاعات غلط و گمراهکنندهای را به بازار ارائه میدهند.
ابرچرخه یعنی یک دوره پایدار رشد تقاضای قوی و غیرعادی که تولیدکنندهها برای تامین آن به سختی میافتند؛ موضوعی که باعث رالی قیمتها برای سالها یا در برخی موارد یک دهه یا بیشتر میشود. افزایش قیمتهای فعلی برای برخی تحلیلگران یادآور ابرچرخه ابتدای دهه ۲۰۰۰ است که با خیزش چین بهعنوان یک سنگینوزن اقتصادی شروع شد. کامودیتیها از ابتدای قرن بیستم سه ابرچرخه قابلمقایسه دیگر را نیز تجربه کردهاند. صنعتیسازی آمریکا اوایل دهه۱۹۰۰ کلید اولین ابرچرخه را زد، تجهیز مجدد تسلیحاتی در دهه ۱۹۳۰ دومین ابرچرخه را بهوجود آورد و صنعتیسازی و بازسازی اروپا و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم باعث ایجاد سومین ابرچرخه در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ شد.
بسیاری از تحلیلگران بینالمللی با این وضعیت آشنا هستند اما به هیچوجه نمیتوان بهدرستی تحلیل کرد که آیا اطلاعات ارائهشده با واقعیت منطبق است یا خیر. در روند ایدهآل، بر اساس عرضه و تقاضا بازار را تحلیل میکنیم، ولی در پیشبینی دستوری بازار همانطور که اشاره شد، روندی ایجاد میشود که به موجب آن یا با تقاضای بیش از حد و یا با عرضه بیش از حد همراه است.
در طول سال شاهدیم بارها بانکهای مختلف سرمایهگذاری و موسسات تحلیلگر مطرح بهراحتی اطلاعاتی که قبلا ارائه دادهاند را بازنگری و اصلاح میکنند. گاهی اصلاح این اطلاعات آنقدر شدید است که سبب تعجب همه میشود.
یکی از روندهای قدرت نمایی اقتصادهای پیشرو جهان این است که در زمان بحرانها بهسرعت از آن خارج شده و قدرت نمایی میکنند؛ همچنین جهت حرکت بازارسرمایه را از یک کالا یا یک سرمایه به سمت کالا و یا سرمایه دیگری سوق میدهند. در مورد بازار نفت هم بهنظر من شفافیت بیش از حد خود را از دست داده است. سازمان اوپک، قدرت سابق خود را ندارد. در مجموع روند نشان میدهد که دولتهای مختلف با توجه به تمایل خود بهطور دستوری در عرضه و تقاضای بازار نفت و حتی گاز اعمال نفوذ میکنند. بهنظر من بازار نفت بیش از سایر کامودیتیها و فارغ از عرضه و تقاضا بهطور دستوری تاثیر میپذیرد.
موضوعی در تجارت بینالملل وجود دارد که به آن دولت در سایه میگویند. در این دولت بیش از سیاستمداران، اقتصاددانها و صاحبان صنایع وجود دارند. بهطور مثال درباره کشور چین همیشه سرمایهگذاری برای افراد و شرکتها در برههای از زمان، محدود بوده است.
حتی بر اساس سیاستهایی که دولتهای قبلی چین داشتند، داشتن واحدهای مسکونی و حتی اتوموبیل محدود بود؛ البته در دولتهای بعدی در این موضوع یک مقدار انعطاف نشان داده شد و سبب شد تا اقتصاد چین از حالت کمونیستی به سرمایهداری یا کاپیتالیستی سوق پیدا کند.
بعد از بحران جهانی در سال ۲۰۰۸ بسیاری از چینیها که سرمایهشان در دولت در سایه بود، سرمایه خود را برای سرمایهگذاری در کشورهای دیگر (مانند دبی و انگلستان) خارج کردند. این اتفاق در دهه گذشته و قبل از پاندمی کرونا اتفاق افتاد. در چنین شرایطی، دولت وقت چین جهتگیری خاصی در بازارسرمایه انجام داد تا سرمایهگذاران را برای برگرداندن سرمایهشان به سزمین اصلی مجاب کند، بنابراین ابرچرخه اتفاق میافتد و نه بهطور خودجوش بلکه به شکل دستوری انجام میشود.