الگوی رفتاری بورسبازان در نظرسنجی «دنیای اقتصاد» شناسایی شد
قطبنمای خریداران سهام
بسیار شنیدهایم که سهامداران بورس تهران بدون پیروی از الگوی خاصی خرید و فروش میکنند. این موضوع در بازارهای صعودی تا حدی فراموش میشود چراکه در زمان صعودی بودن بازار، صرف ورود نقدینگی به بازار با هر تحلیلی و از سوی هر سهامداری منافع جمعی را حمایت میکند. در بازارهای نزولی اما ضعف دانش و تخصص مالی برای سرمایهگذاری بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؛ چراکه در زمان نزول بازار سهامدارانی که دانش کافی ندارند، با استرس و هیجان بیشتری معاملات را انجام میدهند و تعادل دادوستدها را از بین میبرند. اما آیا واقعا میزان دانش و تخصص سهامداران حاضر در بازار اندک است؟ آیا عمده سهامداران بدون تحلیل خاصی در بازار فعالیت میکنند؟ «دنیایاقتصاد» در یک نظرسنجی با شرکت ۴هزار نفر از معاملهگران به بررسی الگوهای سهامداری پرداخته است. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد بیش از ۷۰ درصد سهامداران استراتژی معاملاتی ندارند و تنها دنبالهروی دیگران هستند؛ بسیاری از این افراد بدون تحلیل خاصی سهام را میخرند و میفروشند، یا جریان پول را رصد میکنند یا منتظر سیگنالها از فضای مجازی هستند. به هر ترتیب هیجان در بازار را تشدید میکنند و به دلیل ضعف ساختارها و قوانین معاملاتی مانع از ایجاد یک بازار کارآ میشوند.
ساختار نظرسنجی
بارها تاکید شده افراد کمدانش از ورود مستقیم به بازار سهام پرهیز کنند، چراکه بورس، بازاری تخصصی است و نمیتوان چشم بسته وارد آن شد. علاوه بر این بسیار شنیدهایم که فعالان حاضر در بازار سهام از دانش کافی سرمایهگذاری برخوردار نیستند و الگوی معاملاتی خاصی را دنبال نمیکنند. «دنیایاقتصاد» برای بررسی این فرضیه در یک نظرسنجی با شرکت ۴هزار نفر از سرمایهگذاران بورسی در تلاش برای یافتن این پاسخ است که سهامداران با تکیه بر چه مواردی برای خرید و فروش در بورس تصمیمگیری میکنند.
جایگاه تحلیل در بورس تهران
نتایج این نظرسنجی در سطح بالایی منطبق با وضعیت هیجانی بورس چه در مسیر صعودی و چه در مسیر نزولی است. بهطوری که تنها ۶ درصد از افراد شرکتکننده در این نظرسنجی با تکیه بر تحلیل بنیادی در بورس معامله میکنند. ۸ درصد نیز تحلیلهای نموداری و تکنیکال را دلیل انتخاب مقصد نقدینگی عنوان کردهاند. ۱۰ درصد نیز از روش تابلوخوانی برای معاملهگری استفاده میکنند. ۱۵ درصد از سهامداران شرکتکننده در نظرسنجی هم گفتهاند که حداقل از دو مورد تحلیل بنیادی، تکنیکال و تابلوخوانی جهت خرید و فروش سهام خود استفاده میکنند. بر این اساس کمتر از ۳۰ درصد افراد حاضر در این نظرسنجی از تحلیل استفاده میکنند. البته باید توجه داشت برخی افراد توان لازم برای استفاده از چنین روشهایی را ندارند و به هر علتی در توهم استفاده از یک تحلیل علمی برای معاملهگری در بازار سهام هستند؛ نمونه این سهامداران کم نیستند. همین ۶ ماه قبل بود که هر روز تحلیلگری در بازار متولد میشد و با راهاندازی یک کانال و چند نمودار بیمفهوم نیممیلیون فالوور میگرفت. کار حتی به جاهای باریکتر نیز کشیده شد. رسانهها خبر از فعالیت افرادی در جاهای دور و نزدیک کشور میدادند که بسیاری از آنها گمان میکردند به دلیل تحلیل و دانش خاصی بازدهی کسب کردهاند. به هر ترتیب هدف این نوشتار عیارسنجی تحلیلها نیست و حتی اگر غیرواقعبینانه فرض کنیم سهامداران مزبور توان استفاده از این دو ابزار در بازار را دارند، هنوز بیش از ۷۰ درصد از سهامداران حاضر در نظرسنجی کلا به تحلیل توجه نمیکنند.
سهامداران بدون الگو
همانطور که اشاره شد ۷۰ درصد افراد بدون استفاده از تحلیل خاصی تنها دنبالهروی دیگران هستند و هیچ استراتژی خاصی در بازار ندارند. حدود ۱۹درصد افراد حاضر در نظرسنجی گفتهاند که با تکیه بر سیگنالهای موجود در فضای مجازی به خرید و فروش سهم اقدام میکنند. اگر سری به کانالهای تلگرامی از این دست زده باشید، دیدهاید که از تحلیلگرهای تازه متولد شده در بازار سوال میشود فلان سهم را بخریم یا بفروشیم؟ خودتحلیلگرپندار با پاسخ آری یا نه به سوالاتی از این دست، سرنوشت سرمایههای افراد را در بازار سهام رقم میزند. این شیوه در بازار صعودی اعتراض شدیدی نداشت چون بسیاری از سهمها فارغ از شرایط بنیادی تحتتاثیر ورود نقدینگی با بازدهی مواجه شدند. با این حال در بازار نزولی چهره کسی که واقعا تحلیل میداند و کسی که توهم تحلیل دارد از هم قابلتمییز شده است. بهطور مثال در روزهایی که بورس در حرکت به سوی قله ۲ میلیون واحدی بود، برخی از این خودتحلیگرپندارها از شاخص ۱۰ میلیون واحدی میگفتند، اما الان ماهها است که سکوت اختیار کردهاند؛ حنایشان هم دیگر رنگی ندارد. از عوامل تقویت چنین فضاهایی میتوان به بحران رسانههای معتبر اشاره کرد. در شرایط کنونی صرف تاسیس یک کانال تلگرامی یا صفحهای در اینستاگرام با انتشار اخبار درست و نادرست، متاسفانه افراد بسیاری را جذب خود میکند. درحالیکه بسیاری از سایتهای تحلیلی کمتر مورد توجه قرار میگیرند. علت آن است که سهامداران کمدانش متاسفانه حتی در تلاش برای افزایش سطح تحلیل خود با خواندن مطالب تحلیلی نیستند و صرفا دنبال این هستند که کسی به آنها بگوید چه چیزی را بخر و چه چیزی را بفروش!
۲۰درصد افراد شرکتکننده در این نظرسنجی گفتهاند که با استفاده از دانش افرادی که به آنها اطمینان دارند، به خرید و فروش سهام اقدام میکنند. این موضوع نیز دنبالهروی از دیگران است. شاید باشند افرادی که واقعا تخصص لازم جهت راهنمایی دیگران را دارند اما چه بسیار زیادند کسانی که صرفا با نام بردن چند نماد و شاید بزرگنمایی و نشان دادن میزان بازدهی چند سهام معرفی شده توسط آنها خود را در قالب افراد متخصص جا میزنند. این گزینه که ارتباط تنگاتنگی با گزینه قبلی دارد، بازهم تاییدی بر دنبالهروی است. فرض را حتی اگر بر تخصص کامل این افراد بگذاریم، چه اطمینانی وجود دارد که این افراد مشاورههایشان را در راستای منافع شخصی خود اعلام نکنند؟ گاهی هدف چنین سیگنالهایی (خواسته یا ناخواسته) غالبا چاق کردن سهام موردنظر است. برخی تحلیلگران نیز از منظر روانی چنان تعصبی روی سهام پرتفو خود دارند که این موضوع نیز آنها را ناخواسته به تشویق سهامداران به خرید و فروش سهامی خاص در بازار سوق میدهد.
پنج درصد از افراد شرکتکننده در نظرسنجی نیز اعلام کردهاند که صرفا مقصد ورود نقدینگی سهامداران را دنبال میکنند. امری که در بازار سهام مکرر دیده شده و پدیده صف نشینی نیز از آن منتج است. این افراد مقصد پول را رصد میکنند تا تصمیم بگیرند بر اثر کثرت افراد متقاضی در سمت خرید و فروش در صف کدام سهم بنشینند.
غافلگیرکنندهترین نتیجه این نظرسنجی رای شرکتکنندگان به گزینه آخر است. جایی که ۱۷ درصد از سهامداران اعلام کردهاند بدون برنامه و دانش خاصی وارد معاملات سهام میشوند و بهصورت تصادفی به خرید و فروش میپردازند. این امر نشاندهنده آن است که سهامداران نگاه و توجهی به وضعیت بنیادی سهام ندارند. سهام شرکت زیاندهنده یا سودده نزد آنها تفاوتی ندارند چراکه کلا از دانش تفکیک این سهام برخودار نیستند و فقط به سودای کسب سود بهطور تصادفی وارد معاملات میشوند و بازار را از مدار تحلیل خارج میکنند.
تنها سهامداران مقصرند؟
هدف این گزارش بههیچوجه توجیه روند حاکم بر معاملات کنونی سهام یا مقصر دانستن سهامداران نیست. در ایجاد این شرایط در بازار سهام تنها عامل هیجان، سهامداران نیستند. از قوانین موجود در بازار سهام گرفته تا مقام ناظر و اجرایی همه تا حدی مسوولیت دارند. هر چند بارها بر ضرورت تعمیق بازار سهام اشاره شده اما صرف تاکید بر این موضوع بدون ایجاد ساختارهای مناسب چندان نمیتواند موفق عمل کند. البته که نباید جلوی ورود معاملهگران به بازار سهام را گرفت اما باید با تایید ضرورت افزایش دانش مالی و سهامداری سهامداران برنامه خاصی گذاشت یا زمینه ورود معاملهگران را از طریق غیرمستقیم بهبود داد. البته که احتمالا در تمامی بازارهای مالی بتوان نتیجهای کم و بیش مشابه با این نظرسنجی را مشاهده کرد. با این حال به دلیل ساختارهای خاص بازار از راحتی ورود به این بازار با کمترین سرمایه گرفته تا سهولت شیوه خرید و فروش سهام و دسترسی آسانتر به دیگر بازیگران این عرصه با اوج گرفتن استفاده از فضای مجازی، هیجان بیشتری نیز در کمین سهامداران است.
چه کسانی هیجان را دامن میزنند؟
آیا این موضوع که سهامداران حاضر در بازار بدون مطالعه و دانش خاصی در بازار فعالیت میکنند، تنها عامل هیجان این روزهای بورس تهران است؟ البته که خیر! بورس تهران از ابتدای سالجاری همزمان با رشد عمومی قیمتها از استقبال ویژه سرمایهگذاران برخوردار بوده است. افزایش صدور کدهای معاملاتی، افزایش ارزش معاملات و همچنین رکوردشکنی تعداد سهامدار در عرضههای اولیه تا میانه تابستان از مصادیق این توجه به بازار سهام بوده است. نتیجه این استقبال و ورود نقدینگی رسیدن نماگر اصلی این بازار به قله ۲ میلیون واحدی بود. به تدریج اما بورس در مسیر نزولی افتاد. این نزول در هفتههای اخیر با هیجان شدیدی توام شد؛ تا جایی که کارشناسان در تحلیلهای خود از جذابیت قیمت بسیاری از سهام با توجه به سودسازی و شرایط بنیادی و حتی رسیدن قیمت برخی به زیر ارزش ذاتی آنها میگفتند اما هیجان به قدری در بازار بالا بود که هیچ مانعی جلودار افت شاخص کل نمیشد. بسیاری از تازهواردان با ناباوری تمام به نظاره کاهش سرمایه خود نشستهاند درحالیکه بورس قرار بود، حداقل موجب حفظ ارزش نقدینگی آنها شود. تعجب قدیمیترها نیز چندان کمتر نیست. مشابه چنین روزهایی در تاریخ بورس تهران اگر نگوییم نیست، بسیار کم است. بر همین اساس خاطره این روزها توام با شگفتی احتمالا سالها در خاطر سهامداران باقی بماند.
در ایجاد این شرایط نهادهای دیگر مقام ناظر و مقام اجرایی هر کدام به دلیلی دخیل هستند. مقام اجرایی یک روز افراد را به بورس دعوت میکند و روز دیگر با یک بخشنامه یا یک سخنرانی غیرمسوولانه منافع میلیونها سهامدار را تحتالشعاع قرار میدهد. در زمان آغاز اصلاح بورس حتی در رسانهها کف تکنیکال برای شاخص سهام تعیین میشد. این موارد در افزایش هیجان در بورس و آب رفتن سرمایه افراد اثرگذار بود. این موضوع نه از این جهت که بورس افت کرده بلکه از این جهت که رفتاری غیرمسوولانه بوده، مورد نقد است وگرنه که نوسان و تجربه صعود و نزول ذات بازار سهام است و سهامداران حرفهای بازار حتما با پذیرش این ریسک قدم به بازار گذاشتهاند. با این حال اطلاعرسانیهای غلط، تشویق مردم برای ورود به بورس با تلقین این موضوع که دولت ضامن سرمایه شماست و بخشنامههای غیرمسوولانه که اتفاقا توان اجرایی شدن هم ندارند، مواردی است که مقام قانونگذار را در نوک پیکان نقد قرار میدهد. متاسفانه مسوولان و مقام ناظر، بازدهی بورس را نقطه افتخاری در کارنامه خود میدانند درحالیکه چیزی که روند قیمتها را تعیین میکند، هیچ ارتباطی به نهادهای ناظر ندارد. هیچ سهامداری در گذر زمان، صعود بورس را ناشی از عملکرد موفق دولت یا مقام ناظر نمیداند؛ تنها چیزی که اهالی بازار آن را بهعنوان یک کارنامه برای مقام ناظر و دولت وقت با آن میدانند، بهبود قوانین و مقررات و تسهیل شرایط سرمایهگذاری و نزدیک کردن ساختار معاملات به استانداردهای بینالمللی است. هیچکس کسب بازدهی خود را ناشی از روی کار بودن یک دولت و تیم اقتصادی آن نمیداند؛ با این حال مقررات یکشبه اختراع شده و دستکاری در بازار از سوی این نهادها سالها در ذهن سهامداران باقی میماند و کارنامه این نهادها در زمینه بازار سهام را نیز همین موارد تشکیل میدهد.