در میزگردی پدیده گیماستاپ مو شکافی شد
قیام ردیتوری در منهتن
ماجرا با توییت ایلان ماسک و حساب توییترش شروع شد و ادامه پیدا کرد. تحلیلگران چپ عمدتا علاقه دارند پدیده گیماستاپ را تاریخی و بینظیر بخوانند و آن را شورش حاشیه بر متن قلمداد کنند. آنها میگویند در این پدیده، سرمایهگذاران آماتور و عموم مردم برای اولین بار علیه قدرتمندان والاستریت دست به یکی کردند. به عقیده آنها نکته قابل توجه این بوده که افرادی که از روش Short Sell استفاده میکنند قصد داشتند گیماستاپ را عملا نابود کنند اما مردم با هماهنگی در شبکه اجتماعی ردیت شروع به خرید انبوه سهام گیماستاپ کردند و ارزش سهم را تا ۳۰۰ دلار هم بالا بردند. در نتیجه معاملهگرانی که روی ارزش پنج دلار هر سهم شرکت حساب کرده بودند، بیش از ۵/ ۲ میلیارد دلار ضرر کردند. برخی معتقدند تمام ماجرا به نوعی به مقابله عموم مردم با قدرتهای پنهان جامعه برمیگردد. مثل مقابله با قدرت کمپانیهای بزرگ تکنولوژی و انحصاری که ایجاد کردند. آیا پدیده گیماستاپ آنگونه که چپها میپندارند؛ شورش حاشیه بر متن بود؟
هفتهنامه «تجارت فردا» در میزگردی با حضور دکتر حسین عباسی استاد دانشگاه مریلند و دکتر حجت قندی استاد دانشگاه وندربیلت به موشکافی پدیده رخ داده در والاستریت پرداخته است که خلاصهای از این گفتوگو را میخوانید.
در والاستریت چه گذشت؟
حجت قندی، استاد دانشگاه وندربیلت درخصوص این ماجرا معتقد است: مسالهای که رخ داده ابعاد بزرگتری از گیماستاپ دارد. او در این باره میگوید: ریشههای گیماستاپ را از چند زاویه متفاوت میتوان بررسی کرد. از نرخ بهره شروع میکنم که از سال ۲۰۰۸ به این سو بر اساس سیاستهای فدرالرزرو، پایین نگه داشته شده است. سال گذشته ابتدا یک بسته محرک ۵۰۰میلیارد دلاری به اقتصاد تزریق شد و بعد به رقم دو تریلیون دلار رسید و در پایان سال میلادی گذشته هم صحبت از تزریق ۹۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد مطرح شد. ظاهرا تصمیم بر این است که امسال هم ۹/ ۱ تریلیون دلار به اقتصاد آمریکا تزریق شود. اقتصاددانان معتقدند در حال حاضر حجم بسیار زیاد پولی که به اقتصاد آمریکا تزریق شده، بخشی از پولی است که مستقیما به خانوادهها پرداخت میشود. این پول در شرایط عادی میتوانست برای تحریک تقاضا و مصرف بیشتر مورد استفاده قرار گیرد اما در شرایط فعلی به دلیل وضعیت کرونا، تحریک مصرف ممکن نیست. بنابراین تنها جایی که برای تزریق پول اضافه باقی میماند روی آوردن به بازار سرمایهگذاری در اشکالی غیر از پسانداز است. همزمان با این مسائل که ریشه در سیاستگذاری دارند، دموکراتیزه شدن بازار سهام هم مزید بر علت شده که نرمافزارهایی مثل رابینهود این روند را تسهیل کردهاند. به این روند دوقطبی شدن جامعه و شیوع تنش در شبکههای اجتماعی را هم اضافه کنید که در فیسبوک و اخیرا در شبکه اجتماعی ردیت و والاستریت بتس، شکل جدیدی از کنشگری در بازارهای مالی را به نمایش میگذارند. حسین عباسی، استاد دانشگاه مریلند دیگر شرکتکننده در این میزگرد است که با تایید صبحهای قندی، نرخ بهره پایین را دلیل اصلی هدایت پول به سمت بازار سهام عنوان میکند. او اضافه میکند: در کنار این رخدادها رابین هود هم باعث شده که افراد بتوانند بدون هیچ هزینهای وارد بازار سهام شوند و خرید کنند اما الزاما تمام ابعاد داستان اینگونه نبوده که معاملهگران خرد در مقابل والاستریت لشکرکشی کنند. رابین هود از طریق صفر کردن هزینه مبادله شرایطی را ایجاد کرد که سرمایهگذاران کوچک میتوانند با ۵۰۰ دلار و هزار دلار اما در تعداد زیاد وارد بازار شوند. وقتی این افراد وارد بازار میشوند از طریق فضاهایی مانند ردیت به سمتوسوی خاص هدایت میشوند و سعی در حمایت از قیمت سهام شرکتهایی را دارند که برای آنها ارزش نوستالژیک دارد، نه ارزش پولی. در این میان صندوقهای پوشش ریسک (Hedge Fund) و شرکتهای بزرگ که روی پایین رفتن قیمت این سهام شرطبندی کرده بودند، غافلگیر شدند. در واقع صندوقها با انجام این کار به بازار سیگنالی دادند مبنی بر اینکه گیماستاپ در مسیر کاهش قیمت است تا سهامداران سریعتر خارج شوند. گروه مقابل اما در شبکه اجتماعی ردیت خلاف آن را رواج دادند و برخلاف دانهدرشتهای بازار شروع به خرید کردند تا از سقوط سهام نوستالژیک خود جلوگیری کنند. اما مساله اینجاست که وقتی سرمایهگذاران خرد پا به میدان گذاشتند و به محض ورود آنها، معاملهگران حرفهای بزرگ فهمیدند کاهش قیمت مورد انتظار رخ نخواهد داد و روند بالعکس خواهد بود. به اعتقاد عباسی، حرفهایها نه برای حفاظت از یادگاری دوران نوجوانی خود بلکه به نیت سفتهبازی وارد این جریان شدند. فضای هیجانی که در بعضی از رسانهها وجود دارد به این بُعد ماجرا توجه چندانی نکرد. او در این خصوص میگوید: رسانههای متمایل به چپ بهشدت بر این امر تاکید میکنند که مردم مثل دوران جنبش تسخیر والاستریت آمدند و دمار از روزگار دانهدرشتهای والاستریت درآوردند، در حالی که من قضیه را واقعا اینطور نمیبینم.
آیا میتوان رفتار سهامداران خرد را در ماجرای گیماستاپ نشانهای از علاقه و تمایل بازیگران اصلی به دموکراتیزه شدن والاستریت دانست؟
قندی: برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به چیستی پدیده فشار استقراض (Short squeeze) داشته باشیم. در واقع هر وقت بازار آمریکا اطمینان دارد که سهامی در حال سقوط است، با انجام دو کار میتوان از آن سود برد که یکی از اینها روش فروش استقراضی است. در مورد گیماستاپ حدود ۱۰ روز پیش تقریبا دیگر مشخص شد که پدیده فشار استقراض وجود دارد. پدیده فشار استقراض اتفاق جدیدی نیست؛ اما به این شکل که سرمایهگذاران خرد سهامی را خریداری کنند که صندوقهای پوشش ریسک مجبور به خریداری آنها هستند، حرکت بسیار هوشمندانهای است که قیمت را به سرعت افزایش داد که منجر به بروز اتفاقات بعدی شد و رابینهود و بقیه کارگزاریها تجارت این سهام را ممنوع کردند. تفاوت این مورد با موارد قبلی فشار استقراضی در اینجاست که در گذشته یک شرکت بزرگ یا یک صندوق پوشش ریسک دست به فروش استقراضی میزد و هنگامی که یکی از رقبایش در بازار متوجه میشد که این صندوق بیش از حد دست به این کار زده، آن سهام را میخرید تا رقیب خود را تحت فشار قرار دهد و آن شرکت یا صندوق مجبور باشد این سهام را به قیمتی بالاتر خریداری کند. این ماجرا هنوز به پایان نرسیده و در میانه راه هستیم که سرمایهگذار خرد صدایش درآمده و میگوید ما یک بار آمدیم علیه صندوقها و غولهای بازار کاری کنیم و پولی به جیب بزنیم که شما جلوی ما را میگیرید. سرمایهگذار بزرگ هم میگوید این دموکراتیک کردن بازار نیست و عدهای با رفتار تودهوار خود نظم بازار را به هم میریزند.
عباسی: سیگاریها مثالی دارند که میگوید ترک کردن سیگار آسانترین کار دنیاست، چون من روزی سه بار ترک میکنم! این حرفها تا حدودی همینطور است؛ زمین خوردن سرمایهداری و کاپیتالیسم غربی آسانترین کار دنیاست، چراکه طبق فرمایش ایشان، سرمایهداری غربی روزی سه بار شکست میخورد. اما من فکر میکنم اینطور نیست. دموکراتیزه شدن بازار سهام به مفهومی که افراد بتوانند بدون واسطه شرکتهای بزرگ وارد بازار سهام و معاملات شوند اتفاق افتاده و این افراد اطلاعاتشان را هم از کانال رسانههای اجتماعی کسب میکنند و به اشتراک میگذارند. یکی از دلایل طرح چنین ادعاهایی از سمت چپگرایان به نظر ماجرای بستن رابینهود باشد که میگویند سرمایهگذاران بزرگ وارد شدند و چون پوزشان به خاک مالیده شد، رابینهود را مجبور به این کار کردند. دموکراتیزه شدن به آن معنا که امکان ورود افراد فراهم باشد در حال حاضر وجود دارد؛ اما اینکه برخورد و تقابلی میان شرکتهای عظیمی که نماد سرمایهداری غربی محسوب میشوند و مردم وجود دارد و مردم برای جنگ با این شرکتها به بازار آمدهاند، روایتی است که من خیلی با احتیاط سراغش میروم. بستن رابینهود بیش از اینکه حمله شرکتهای بزرگ به سهامداران خرد باشد، بهنظر میرسد مسالهای تکنیکی باشد. از این رو به نظر میرسد داستان زمین خوردن سرمایهداری، همان داستان آدم سیگاری است.
چیزی که این روزها در آمریکا رایج شده، این است که والاستریت میتواند والاستریت را به خاک سیاه بنشاند. تحلیل شما از غیرحرفهای و آماتور شدن معاملات چیست؟
قندی: به نظرم گریزی از این نیست که خیلی چیزها در جامعه به سمت دموکراتیزه شدن حرکت کنند. پدیدههایی چون خبر و تحلیل و خرید سهام و بسیاری مسائل دیگر، چه بخواهیم چه نخواهیم، دموکراتیکتر خواهند شد. آنچه به نظر میرسد این است که سیستم باید شفافتر شود. من طرفدار این ایده هستم که مردم آزادانه سرمایهگذاری کنند. حال اگر نوسان زیاد، نتیجه افزایش تعداد بازیگران جدید است و کرونا هم مزید بر علت شده و افرادی که در خانه نشستهاند از سر بیکاری آپشن بازی را افزایش دادهاند؛ چاره این افراد کسب تجربه است. اما اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، آنگاه ممکن است از دولت بخواهید شفافیت بیشتری ایجاد کند و سیستم تنظیم و رگولاتوری را سختتر کند.
رابینهود توانست بستر جدیدی فراهم کند و انحصار کارگزاران سنتی را شکست. باتوجه به شناخت شما از ایران، آیا امکان ظهور رابینهودی در ایران وجود دارد؟
عباسی: فکر میکنم اگر چنین اتفاقی رخ دهد، خیلی مثبت خواهد بود. انحصارها غالبا مشکلسازند و در جاهایی باید حفظ شوند و تحت نظارت قرار بگیرند؛ در جاهایی هم باید خرد شوند و از بین بروند. تصویری در رسانههای آمریکا دیدم که در آن جوانی که پولش را از دست داده بود در جایی پلاکاردی در دست گرفته بود که روی آن نوشته شده بود: «رابینهود تو به ما دروغ گفتی». منظور و مقصود آن جوان بستن معاملات توسط رابینهود بود. بعضی هم انتظار دارند سیاستمدارها وارد شوند و پدر شرکتهای بزرگ را دربیاورند که البته اینجا موانع قانونی دارد. اما متاسفانه اتفاقی که در ایران به خاطر دخالت سیاستگذارها افتاد، آن روزی بود که به بعضی از این بانکهای بهشدت زیانده اجازه داده شد با استفاده از پول بیتالمال نجات پیدا کنند و ضرر و زیانشان را بپوشانند. این امر سابقه بدی بهجا گذاشت که باعث شد، مردم فکر کنند میتوانند از این طریق پولشان را بگیرند. من کسانی را در ایران میشناسم که کارشان را رها کردهاند تا در بورس سرمایهگذاری کنند، چرا؟ چون شاخص از ۴۰۰ هزار به دو میلیون رسیده و اگر ضرر کنند میتوانند مقابل مجلس جمع شوند و بگویند حق ما را از اینها بگیر. اگر مجلس و سیاستمدار گوش دهند و در بازار سهام دخالت کنند سم مهلکی است که ۱۰ سال دیگر اقتصاد ما را معطل میکند. دموکراتیزه شدن بازار سهام خیلی خوب است، اما اگر قرار باشد هر کسی در بازار سهام سود کرد در جیبش بگذارد و اگر ضرر کرد جلوی مجلس تجمع کند و بگوید پول من را بده و مجلس هم به خاطر دعوای سیاسی بگوید پول اینها را بدهید ضررش صد برابر بیش از منفعتش است.
قندی: بیایید از آمریکا شروع کنیم. اینکه سرمایهگذار خردی بیاید و با ریسک سرمایه خود را به بازار بیاورد، منفعتی حاصل میشود که آزادی سرمایهگذاری است. این جنبه مثبت قضیه است که از جریان صعودی بازار سودی ببرند، اما عدهای هم ممکن است از سرمایهگذاری در بورس به خاک سیاه بنشینند و ورشکست و مقروض شوند. این باعث میشود که به کمک دولت نیاز داشته باشند و در آمریکا هم اینطور نیست که به افراد فقیر و بیپول کمک نکنند. در آمریکا بیمه بیکاری میدهند یا اگر کسی درآمدش پایین باشد از طرق مختلف از او حمایت میشود. اما اینکه سرمایهگذار خرد بیاید پولش را در بازار از دست بدهد و این امر منجر به افزایش هزینه دولت شود، راهحلش این است که شما از ابتدا کار را درست انجام دهی و مطمئن باشی که سیستمی آن طرف نیست که کلاه سر سرمایهگذار خرد بگذارد. راهحل درست، داشتن سیستمی است که تنظیمات و مقرراتش زمین بازی را صاف و مناسب کند.