تشدید ریزش بورس با سیاستهای غلط یا دیرهنگام
برخی از تصمیمهایی که در روزهای اخیر شاهد آن بودیم، تصمیمهایی است که باید در زمان رشد بازار گرفته میشد. تصمیمهای درستی که باید گرفته میشد یا محدودیتهایی که باید اعمال میکردند، اگر در شیب تند بازار افزایشی گرفته میشد، شاید امروز مجبور نبودیم که تمامی راههای جلوگیری از ریزش را امتحان و آزمون و خطا کنیم. متاسفانه اکنون ذهنیتی بین سهامداران و سرمایهگذاران بازار سرمایه به وجود آمده که حتما بازار با یک مشکلی روبهرو شده که سیاستگذاران میخواهند با چنین تصمیمها و مصوباتی بهصورت مصنوعی و موقتی جلوی ریزش بازار را بگیرند. بنده به شخصه معتقدم بازار سرمایه محل تمرکز سرمایههای سرگردان هست. هرقدر این نگرانی را برای سهامداران بیشتر کنیم که میخواهیم جلوی ریزش بازار را بگیریم، اثر منفی بیشتری میگذارد و اوضاع بازار بدتر از این میشود.
حداقل اکنون میتوانیم اثر منفی این مصوبات و تصمیمهای عجولانه و در برخی موارد کارشناسی نشده را بر عملکرد سرمایهگذاران و سهامداران ببینیم. به عبارت دیگر این تصمیمها و مصوبات تاکنون اثر معکوسی بر بازار داشته و نظر سیاستگذار که بازگرداندن آرامش به بازار بوده، تامین نشده است. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که در این شرایط چه باید کرد تا آرامش به بازار بازگردد؟ به عقیده من نخستین حرکتی که اولویت دارد، اعتمادسازی و بازگرداندن اطمینان به سهامداران و سرمایهگذاران است. سهامدار و سرمایهگذار باید به ساختار و مدیریت بازار و به تصمیمگیریهایی که میشود، اعتماد کنند تا در بازار بمانند.
دومین مورد که باید بهصورت سریع انجام شود، شفافسازی است. متاسفانه ما در شفافسازی بسیار نقص داریم. شاید اگر به همان اندازهای که تصمیمگیری شده، به همان اندازه شفافسازی میشد، میتوانستیم خیلی سریعتر جلوی روند کاهشی یا فرسایشی بازار را بگیریم. بهعنوان مثال اکنون نمادهایی در بورس داریم که سهم بزرگی در بازار دارند اما بدون هیچ دلیل و منطقی بسته شدهاند. سرمایهگذاری که وارد بازار سرمایه میشود اولین اصلی که در نظر میگیرد نقدشوندگی است، بنابراین وقتی ما اولین اصل را زیرپا میگذاریم و این نقدشوندگی را از آنان میگیریم، این نگرانی همیشگی را برای آنان به وجود میآوریم که سهم یا سرمایهگذاریشان در بازار سرمایه بلوکه میشود. وقتی این احساس شدیدتر میشود که هیچ دلیلی منطقی هم برایش وجود نداشته باشد و توضیحی هم برای سهامدار و سرمایهگذار نداشته باشیم. یا مثلا در شرکتهایی که شفافسازی در شبکه کدال ندارند، میبینیم که در برخوردها با آن سهمها عدالت رعایت نمیشود. یعنی با بعضی از سهمها یک نوع برخورد میشود و با برخی دیگر برخورد دیگری میکنند. همه این رفتارها در کنار هم اعتماد اولیه را از بازار حذف میکند و به بیاعتمادی دامن میزند. بنابراین معتقدم اگر به جای تصمیمگیری و مصوبات پیدرپی به شفافسازی و اعتمادسازی برگردیم بسیار بهتر میتوان نتیجه مطلوب گرفت و آرامش و تعادل را به بازار بازگرداند.
اکنون بازار با ریسکهای بسیاری دستوپنجه نرم میکند. این ریسکها هم اقتصادی است و هم به نوعی سیاسی. به عبارت دیگر تمامی تصمیمگیریها در سطح کلان کشور منتظر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست که آیا دونالد ترامپ در کاخ سفید میماند یا جو بایدن جانشین او و رئیسجمهور آمریکا میشود.
اکنون شما به هر بازار میروید همه و همه چشم به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و تصمیماتی که رئیسجمهور جدید آمریکا میخواهد در ارتباط با ایران بگیرد، دارند. بنابراین ما تا زمان روشن شدن نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ایالاتمتحده آمریکا نمیتوانیم بگوییم بازار سرمایه چه سرنوشتی پیدا میکند آیا روند مثبت به خود میگیرد یا منفی. اما میتوان گفت اکنون بازار به نقطهای رسیده که افرادی که قصد سرمایهگذاری در این بازار را دارند میتوانند سهمهای خوب با قیمتهای مناسب شناسایی کنند. علاوه بر این هر لحظهای که بتوانیم آن اطمینانخاطر را در فضای بازار ایجاد کنیم، روند رو به رشد بازار به سرعت قابل برگشت است حالا این روند میتواند کوتاهمدت باشد یا بلندمدت ولی تا زمانی که این علائم و شرایط نبود اطمینان در بازار وجود داشته باشد همچنان درگیر این روند فرسایشی خواهیم بود.