غلامحسین هرندیزاده

پیوستن به wto گرچه هنوز برای کشور ما امری دور از ذهن است، ولی اجتناب‌ناپذیر است، بررسی تعداد کشورهایی که به این سازمان پیوسته‌اند نشان می‌دهد، کشور ما نیز چاره‌ای جز پیوستن به این سازمان ندارد، حداکثر ۶ یا ۷ سال دیگر. از سوی دیگر خصوصی سازی و پیگیری اصل «۴۴» که هم‌اکنون در راس سیاست‌های کلان دولت قرار دارد از توجه دولت مردان به این مهم خبر می‌دهد، موردی که از آن به عنوان اولین گام در پیمودن مسیر جهانی شدن می‌توان یاد کرد. در این میان آنچه که در صنایع فولاد نیز به نوعی شاهدش بوده و هستیم می‌تواند مثال خوبی باشد، برای وضعیتی که برای دیگر صنایع کشور طی روند ورود به تجارت جهانی مطرح است و باید مورد توجه قرار گیرد تا این روند به بهترین شکل و با کمترین زیان انجام پذیرد. براین اساس نگاهی داریم به وضعیت فولاد و راهکارهایی که باید برای برون‌رفت از تهدیدات احتمالی این صنعت در آینده اندیشید.

با توجه به سرمایه‌گذاری‌هایی که طی سال‌های اخیر توسط بخش‌خصوصی در صنعت فولاد انجام گرفت با وجودی که روندی رو به رشد طی شده، ولی ادامه آن خالی از اشکال نیست، هم‌اکنون تولید فولاد کشور به ده‌میلیون تن در سال رسیده و بنابر اعلام برنامه دولت تا پایان برنامه چهارم تولید فولاد باید به سه برابر این مقدار برسد، آرمانی که عمل شدن آن مسلما پیش نیازهایی را می‌طلبد و نادیده گرفتن آنها خطری بزرگ برای این صنایع می‌باشد. بی گمان اگر قرار است تولید فولاد کشور به ۳۰ یا ۴۰میلیون تن در سال برسد و این‌کار توسط بخش‌خصوصی که ملاحظات بخش دولتی را ندارد انجام شود، تهدیداتی احتمالی را برای این صنعت به دنبال خواهد داشت که می‌توان آنها را سرفصل وار عبارت دانست از:

۱ - تهیه و تامین سنگ آهن مورد نیاز کارخانه‌های تولیدی

۲ - تامین شمش مورد نیاز برای کارخانه‌های نورد

۳ - تهیه و تامین مواد نسوز کارخانه‌های تولیدی

۴ - تهیه مواد فروآلیاژی مورد نیاز

۵ - تامین و احداث تاسیسات زیر بنای از جمله گاز، آب و برق،

۶ - عدم وجود امکانات حمل‌ونقل

۷ - عدم وجود امکانات بارگیری مناسب در بنادر

قیمت‌های بالای جهانی سنگ آهن و تمایل تولیدکنندگان داخلی به صادرات این محصول از جمله تهدیداتی است که برای کارخانه‌های تولیدی فولاد مطرح است. خصوصی‌سازی معادن و تامین هزینه‌های استخراج، همچنین رقابت سرمایه‌گذاران پس از خصوصی‌سازی معادن که امری اجتناب‌ناپذیر است از جمله مواردی است که سرمایه‌گذاران را وامی‌دارد به افزایش سود و درآمد خود بیاندیشند و از آنجا که مجبور به حفظ بقای خود در فرآیند جهانی شدن هستند، مناسبات دیگر را در اولویت‌های بعدی قرار می‌دهد. این مورد همچنین برای کارخانه‌های نورد در رابطه با تهیه شمش مورد نظر نیز مطرح است چرا که در فضای رقابتی بوجود آمده تولید‌کنندگان شمش ترجیح خواهند داد، شمش تولید شده را در صورت مناسب بودن قیمت به خارج از کشور هدایت کنند یا به کارخانه‌های نوردی تحت پوشش خود بفروشند و از ارائه آن به دیگر کارخانه‌های نوردی چشم بپوشند تا میدان برای خودشان

بی رقیب بماند بنابراین طبیعی است این موضوع باعث شود کارخانه‌های تولید کننده فولاد به سمت سرمایه‌گذاری در معادن یا کارخانه‌های تولید شمش تشویق شوند تا با اعمال نفوذ در این بخش نگرانی از تامین مواد اولیه خود را کاهش دهند. تهیه و تامین مواد نسوز و مواد فروآلیاژی نیز از جمله مواردی است که کارخانه‌های تولیدی در صورت افزایش ظرفیت خود در تامین آن با مشکل مواجه خواهند بود. افزایش قیمت فرومنگنز از ۹۰۰دلار به ۱۷۰۰دلار در سال گذشته یکی از مواردی است که زنگ خطر را برای این تولیدکنندگان به صدا در آورده است؛ همچنین تامین و احداث تاسیسات زیر بنایی از قبیل گاز و آب و برق که تولیدکنندگان خصوصی تامین آن‌را بر عهده دولت می‌دانند از دیگر مواردی است که در این روند افزایش تولید باید مدنظر قرار گیرد.

در رابطه با امکانات حمل‌ونقل نیز باید گفت چنانچه تولید ۴۰میلیون تن فولاد امکان‌پذیر شود، حمل‌ونقل این تولیدات و نیز حمل‌ونقل مواد اولیه موردنیاز این محصولات با توجه به صادرات و واردات موردنیاز از بحث‌های مهمی‌است که باید حتما به آن توجه داشت.

عدم امکانات مناسب برای بارگیری محصولات در بنادر و هزینه‌های سنگین مربوط به آن با توجه به حجم عظیمی‌ که در نتیجه تولید ایجاد می‌شود نیز تهدید دیگری طی روند اصولی کار است؛ همچنین علاوه بر موارد فوق بحث تکنولوژی‌های مورد نیاز، نیروی متخصص و مدیریت بازرگانی نیز از جمله مسائلی است که باید حتما برای آن برنامه‌ریزی مدونی انجام داد در این میان مدیریت بازرگانی از همه اصول مهم‌تر و حساس‌تر است؛ چرا که شناخت مناسبات بین‌المللی، قوانین حاکم بر دنیای تجارت و تبلیغات اصولی و یافتن مشتریان جدید از مسائل پیچیده دنیای امروز است که بدون آگاهی از آن نمی‌توان در تجارت جهانی موفق بود. حلقه گمشده‌ای که بدون آن تولید و همه فعالیت‌های شبانه روزی انجام شده در این مسیر بی‌نتیجه می‌ماند. براین اساس به نظر می‌رسد با توجه به منابع و توانمندی‌های بالقوه موجود در کشور آنچه که باید بیش از هر چیز در نظر گرفته شود، مدیریت همه‌جانبه و کل‌نگر است که با ایجاد نگرش سیستمی ‌و ایجاد ارتباط مناسب بین صنایع بالا دست و پایین دست بتواند با احاطه و نظارت بر همه بخش‌های موجود در این صنعت در وهله اول نسبت به نیازسنجی دقیق و درست اقدام کند و سپس با جهت دادن به سرمایه‌گذاری‌ها به نحوی مطلوب تمامی‌بخش‌های این صنعت را مورد توجه قرار دهد؛ به‌عنوان مثال اگر تنها سرمایه‌گذاری بر بخش تولید نورد باعث غافل‌شدن از سایر بخش‌های مورد نیاز می‌شود، باید سرمایه‌گذاری‌ها به نحوی جهت‌دهی شود که متناسب با تولید نورد در کشور در بخش تولید شمش و یا تولید سنگ‌آهن در معادن نیز سرمایه‌گذاری متناسب صورت گیرد. همچنین سرمایه‌گذاری در بخش مواد نسوز و مواد فروآلیاژی نیز نادیده گرفته نشود تا کمبود اینگونه مواد در کشور بحران‌ساز نباشد و صد البته همزمان با طی این مراحل امکانات زیر بنایی گاز، آب و برق نیز ایجاد شود تا کارخانه‌ها بتوانند در فضای سالم رقابتی به‌وجود آمده به رشد و توسعه کشور بیافزایند.

در این میان برخلاف تصور غالب نقش دولت پررنگ‌تر از همیشه خواهد بود چرا که اگر مدیریت و سازماندهی مناسب برای جذب سرمایه‌گذاری‌ها در بخش‌های مختلف موردنیاز به نحو مطلوب انجام شود و تولید با توجه به پیش نیازها، برنامه‌ریزی شده و در هر بخش متناسب و متعادل پیش رود از بحران‌های بسیار و نابود شدن احتمالی واحدهای تولید در کشور جلوگیری خواهد شد.