نگاهی از دیروز تا فردای صنعت فولاد ایران
صنعت و بازار فولاد در سالهای گذشته رابطه تنگاتنگی با یکدیگر قرار داشتهاند. در این میان همزمان با برگزاری سومین همایش چشمانداز فولاد و معدن که روز شنبه از سوی دنیای اقتصاد در مرکز همایشهای صداو سیما برگزار میشود به بررسی اجمالی از دورههای مختلفی که این صنعت طی سالهای اخیر از سر گذرانده پرداختهایم ضمن اینکه در نهایت پیشنهادهایی در خصوص بهتر شدن فرآیند توسعه فولاد ارائه میشود که در ادامه میخوانید:
میلاد کیوانسرائی *
صنعت و بازار فولاد در سالهای گذشته رابطه تنگاتنگی با یکدیگر قرار داشتهاند. در این میان همزمان با برگزاری سومین همایش چشمانداز فولاد و معدن که روز شنبه از سوی دنیای اقتصاد در مرکز همایشهای صداو سیما برگزار میشود به بررسی اجمالی از دورههای مختلفی که این صنعت طی سالهای اخیر از سر گذرانده پرداختهایم ضمن اینکه در نهایت پیشنهادهایی در خصوص بهتر شدن فرآیند توسعه فولاد ارائه میشود که در ادامه میخوانید: نگاهی به گذشته
به طور کلی تاریخ صنعت فولاد ایران را میتوان به دو دوره تقسیم کرد؛ دوره اول که مربوط به پیش از انقلاب بوده و دوره دوم که مربوط به پس از آن است. این دو دوره بنا بر مقتضیات زمانی حاکم بر آنها دارای تفاوتهای چشمگیری با یکدیگر هستند.
صنعت فولاد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران حکومت پهلویها توسط آلمانیها وارد ایران شد و با احداث و راهاندازی مجتمع فولاد ذوب آهن اصفهان در دهه ۱۳۴۰ ایران در زمره کشورهای دارای صنعت فولاد قرار گرفت.
به طور کلی نبودن تقاضای موثر و جدی جهت محصولات فولادی در کشور پیش از انقلاب باعث شد تا توجه چندان زیاد و ویژهای به صنعت فولاد در کشور نشود. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران صنعت فولاد پا به عرصه جدیدی گذاشت که بیش از سه دهه از آن زمان تا کنون میگذرد؛ سه دههای که هر یک از این دههها بنا به مقتضیات زمانی خود دارای ویژگیهای خاصی بودهاند.
دهه اول یا همان دهه شصت دههای است که ایران بخش عمدهای از آن را درگیر جنگ تحمیلی بوده و تمامی توجه مدیران کشوری مصروف به این رخداد مهم و حیاتی بود در نتیجه در این دهه عموما نه تنها صنعت فولاد بلکه به دیگر صنایع نیز توجه خاصی نمی شد و تنها برخی از صنایع که چرخش چرخهای دفاع از کشور وابسته و در گرو ادامه حیات آن صنایع بود مورد توجه قرار میگرفت. البته این امر منجر به دستیابی به نتایج و دستاوردهای بسیار ارزشمندی در برخی از این صنایع شد.
دهه دوم یا همان دهه هفتاد دههای بود که ایران یک جنگ تحمیلی تمام عیار را پشت سر نهاده و کمیت و کیفیت جمعیت انسانی دچار تغییر شد و بخش عظیم و گستردهای از کشور نیازمند به بازسازی و ساخت مجدد بود.
در این زمان شروعی دوباره در جهت تعالی اهداف و نیل به مقاصد تعیین شد و اینجا بود که شیپور آغاز دوباره فعالیت صنعت به صدا درآمد و برنامهریزیها و اقدامات عملی در این راستا آغاز شد. با ادامه این وضعیت و با توجه به اهداف و چشماندازهای تبیین شده و با عنایت به ایجاد و گسترش تقاضاهای موثر و روزافزون در صنعت فولاد توسعه و گسترش این صنعت در دستور کار قرار گرفت. اگرچه هدفی بسیار مهم و دقیق و اساسی انتخاب شد، اما متاسفانه چگونگی دست یافتن و نیل به آن بود که مورد توجه کافی قرار نگرفت. برنامهریزیها و تعریف استراتژیهای نادرست در این حوزه موجب شد تا در اواخر دهه هشتاد صنعت فولاد ایران ابتدا به اهداف و گامهای موثر و مفید و ارزشمندی در صنعت فولاد دست یابد، اما در ادامه وارد مسیری شد که در صورت عدم درک صحیح و منطقی آن و چارهاندیشی و تدبیر گزینی مناسب شاید شاهد فروپاشی این صنعت در ایران باشیم.در یک نظام اقتصادی پویا و پوینده تقاضا موجب ایجاد عرضه میشود و در صورت ایجاد یک نظام منضبط و صحیح و کارآمد در اقتصاد شاهد ورود سرمایه و گرایش سرمایهگذاری به آن سمت خواهیم بود که این امر منجر به توسعه و گسترش و پویایی اقتصاد خواهد شد.
بنابراین در نگاه اول ابتدا باید به ضرورت وجود و توجه به صنعت فولاد برای ایران پرداخته شود و اینکه آیا ایران با توجه به ویژگیها و خصوصیات منحصر به فرد خود دارای پتانسیل لازم و همچنین نیازمند به این صنعت هست یا خیر؟
در پاسخ به این پرسش باید عنوان کرد روند رو به رشد اقتصاد ایران و توسعه صنعتی آن پس از پایان جنگ تحمیلی نیاز به بازسازی و ساخت و ساز در کشور را بالا برد . علاوه بر این افزایش سرانه مصرف محصولات فولادی در کشور، قرار داشتن ایران در کانون جمعیت دنیا و همچنین همجواری و همسایگی با کشورهای در حال توسعه تماما نشان از وجود زمینههای مساعد در داخل کشور و شرایط بالقوه در منطقهای که ایران در آن قرار دارد در زمینه صنعت فولاد است.
بنابراین ایجاد و لزوم توجه به صنعت فولاد در ایران میتوانست نوید بخش دستیابی به دستاوردهای ارزشمند اقتصادی در آینده کشور باشد.
اما در گام دوم باید این نکته مورد توجه قرار میگرفت که آیا زیرساختها و منابع مورد نیاز برای این صنعت در ایران وجود دارد یا خیر یا به عبارتی روشنتر آیا ایران در زمینه صنعت فولاد دارای مزیت نسبی هست یا خیر؟
وجود منابع عظیم زغال سنگ و سنگ آهن در کشور در کنار دسترسی آسان و ارزان به منابع انرژی وجود نیروی انسانی متخصص و ارزان در کشور وجود منابع مکفی آهن قراضه در آن برهه زمانی از جمله مهمترین زیرساختها و منابعی است که میتواند برای ایران مورد توجه قرار گیرد.
به دلیل آنچه اشاره شد صنعت فولاد به طور فزایندهای در نزد مدیران بلند پایه اقتصادی کشور مورد توجه قرار گرفت تا آنجا که بدون توجه و در نظر گرفتن کمیت و کیفیت مزیتهای اشاره شده برای صنعت فولاد، دست به ایجاد مجتمعهای فولاد در کشور زده شد بدون آنکه اولا به کمیت و کیفیت مزیتهای اشاره شده توجه شود و دوما در ایجاد صنایع فولاد کشور توجهی به رابطه انتخاب نوع این صنایع با منابع و مزیتهای داخل شود.
اما این نکته ای است که در تمام دنیا و خصوصا در نزد کشورهای دارای قدرت و سبک در عرصه صنعت فولاد به آن توجه میشود و به شدت مورد بررسی دقیق قرار میگیرد.
بنیادیترین مسائل کلان صنعت
هر رفتاری در اقتصاد دارای بازخورد و بسامدی متناسب با آن است؛ قانونی که در رابطه با عواملی همچون عرضه و تقاضا نیز صادق بوده به گونهای که هر گاه تقاضا بر عرضه پیشی گیرد شاهد تورم ناشی از عدم پاسخگویی مناسب عرضه به تقاضا خواهیم بود و هر گاه عرضه بر تقاضا پیشی گیرد شاهد کاهش بهای آن در نتیجه فراوانی عرضه هستیم، بنابراین ضروری است که به تنظیم روابط میان این دو مبادرت کرده و از اینجاست که لزوم توجه به کمیت انتخاب شده در خصوص مجتمعهای ذوب فولاد از نظر تعداد و ظرفیت اسمی و رسمی آنها با در نظر گرفتن ظرفیت تامین مواد اولیه از جمله آهن قراضه بسیار ضروری به نظر میرسد.
اگر تقاضا به عرضه چیره شود نظیر آنچه در حال حاضر در صنعت فولاد ایران رخ داده شاهد نیاز شدید و روزافزون به این ماده اولیه خواهیم بود. بنابراین با کمبود عرضه این ماده اولیه شاهد افزایش نرخ آن از سوی ارائهدهندگان و فروشندگان این ماده اولیه خواهیم بود و چون به اشتباه در ایران خریدار تعیینکننده نرخ ماده اولیه است مجتمعهای ذوب فولاد در جهت تامین مایحتاج خود با توجه به شرایط موجود در بازار نسبت به افزایش قیمت خرید خود مبادرت خواهند کرد.
در نتیجه با توجه به ظرفیتهای موجود در ایران در زمینه تامین برخی از مواد اولیه مورد نیاز در صنعت نظیر آهن قراضه و ایجاد مجتمعهای ذوب فولاد متناسب با این ظرفیت امری ضروری میکند.
نکته دیگری که باید مد نظر قرار گیرد انتخاب نوع مجتمع ذوب فولاد یا به عبارت دقیقتر انتخاب نوع سیستم ذوب فولاد است که این امر به قالب مواد اولیه انتخاب شده برای این صنعت بستگی دارد.
لزوم شناخت منابع مواد اولیه موجود در کشور که برای صنعت فولاد انتخاب میشود و درصد سهم هر یک از این مواد در جهت تامین خوراک مورد نیاز مجتمعهای ذوب فولاد علاوه بر استفاده بهینه و حداکثری از این منابع کمک شایان توجهی را به ایجاد تناسب بین عرضه و تقاضا که موجب ثبات و پایداری سیستم میشود، خواهد کرد.
به نظر میرسد پاسخ به سوالاتی نظیر سهم هر یک از مواد اولیه موجود در کشور نظیر سنگآهن و آهن قراضه در صنعت فولاد به چه میزان است یا اینکه کیفیت آهن قراضه موجود در کشور از چه نوعی است، میتواند روشن کند که کمیت و کیفیت مجتمعهای ذوب فولاد در کشور باید به چه میزانی باشد.
نکات مورد توجه
۱- باید در انتخاب تعداد و ظرفیت مجتمعهای ذوب فولاد به ظرفیت موجود مواد اولیه موجود در کشور توجه شود.
۲- نوع مواد اولیه موجود در کشور (سنگ آهن و آهن قراضه)در کیفیت سیستم ذوب در کشور موثر است.
۳- میزان یا ظرفیت مواد اولیه موجود در کشور در انتخاب تنوع و سهم سیستمهای ذوب در کشور موثر است.
۴- وجود و حفظ تناسب در بین عرضه مواد اولیه موجود در بازار جهت صنعت فولاد با تقاضای موجود در بازار امری مهم است که پیامدهای ارزشمندی را به دنبال خواهد داشت که حفظ ثبات سیستم از آن جمله است.
صنعت فولاد نیز همچون هر صنعت دیگری جهت دستیابی به رشد و پویایی نیازمند بستری آرام و با ثبات است؛ بنابراین وجود ثبات و آرامش در سطوح داخلی و خارجی کشور باعث میشود تا زمینه برای شکوفایی صنعت فولاد که زمینهساز توسعه و پیشرفت کشور است فراهم شود.
ارسال نظر