محسن پروان

قسمت دوم

در شماره قبل این یادداشت که در ۱۶ دی ماه در همین روزنامه منتشر شد، به بررسی وضعیت آینده صنعت فولاد، بدون یارانه پرداخته شد. همچنین حذف یارانه از حامل‌های انرژی در شرایطی که صنعت فولاد ایران وابستگی شدید به این یارانه‌ها در قسمت برق و گاز طبیعی دارد، مورد بررسی قرار گرفت و گفته شد که این حذف ضربه‌ای مهلک بر پیکره این صنعت خواهد بود. اما به دنبال تحلیل گذشته یک سوال اساسی مطرح است و آن هم این است که در شرایطی که صنعت فولاد ایران دارای مزیت‌های فراوان نسبت به سایرین است، از جمله دسترسی آسان و فراوان به سنگ‌آهن مرغوب و ...، چرا در شرایط یکسان قیمت انرژی با سایر کشورها قدرت رقابت خود را از دست می‌دهد و توان رقابت با رقبای چینی را ندارد؟ چرا که آنچه مسلم است، در سایر نقاط جهان از جمله چین و کره جنوبی و ژاپن ۳ تولید کننده بزرگ فولاد جهان که ۲/۴۹در صد فولاد دنیا را تولید می‌کنند، انرژی را به قیمت جهانی خریداری می‌کنند و در شرایطی به مراتب سخت‌تر از شرایط تولید در ایران مانند قیمت بالای حمل انرژی و مالیات ورودی انرژی به کشور، هزینه بالای نیروی انسانی در مقایسه با ایران، شرایط بسیار سختگیرانه زیست محیطی و هزاران دلیل دیگر، فولاد را با قیمت تمام شده کمتری نسبت به ایران تولید می‌کنند.این موضوع را از چند منظر می‌توان پاسخ داد که در زیر به بررسی چند مورد آن می‌پردازیم:

۱)‌ سرانه نیروی انسانی در دنیا به ازای هر یک‌میلیون تن تولید در سال هزار نفر نیروی انسانی در بخش صف و ستاد است. این موضوع در برخی موارد مانند شرکت پسکوی کره جنوبی سومین تولیدکننده فولاد دنیا با ۳۰‌میلیون تن تولید در سال بسیار کمتر است، این شرکت تنها با ۱۰‌هزار نفر نیروی انسانی به این میزان تولید دست یافته است. حال آنکه در ایران به ازای هر یک‌میلیون تن تولید بیش از هفت هزار نفر نیروی انسانی درگیر است.

۲) سرانه مصرف انرژی در کشور‌های صاحب تکنولوژی فولاد از جمله ژاپن و آلمان در حدود GJ/Ton ۱۹ است و نرم این مصرف در دنیا در حدود GJ/Ton‌۲۵ است. اما این عدد در ایران فراتر از GJ/Ton۴۵ است. هر چند به‌خاطر یارانه‌ای بودن انرژی (بخوانید رایگان) در ایران هیچ گاه بررسی دقیقی نسبت به میزان مصرف و علل مصرف بالای انرژی در صنعت فولاد ایران نشده است. این موضوع به معنای آن است که ما با قیمت نیم بهای انرژی قیمت تمام شده ای برابر با سایر کشورهای بدون یارانه سوخت خواهیم داشت، چرا که مصرف بالای انرژی در کشور ما این فرصت خدادادی را به هدر می‌دهد.

۳) در ایران به خاطر وجود گاز ارزان و قابل دسترس و همچنین نبود ذغال‌سنگ مرغوب در معادن کشور، توسعه و تولید فولاد بر اساس روش احیای مستقیم بوده است، در صورتی که در آسیا کشور‌های صاحب تولید نظیر چین به دلیل نداشتن گاز توسعه خود را بر پایه تولید کوره بلند قرار داده‌اند و در این شرایط که تکلیف قیمت گاز در کشور مشخص نمی‌باشد که این گاز آیا با قیمت جهانی عرضه می‌شود یا قیمت منطقه خاورمیانه و یا بر اساس قیمت اوپک گازی، این موضع توسعه صنعت فولاد را به خواب هزار باره خواهد برد و تکلیف توسعه فولاد، آن هم بر پایه برق و گاز ارزان مشخص نخواهد بود، هر چند توسعه فولاد در ایران همان گونه که پیش‌تر هم گفته شده است، حرکتی کند‌تر از لاک‌پشت داشته است. در بین سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ تولید فولاد ایران تنها به میزان ۶۰۰‌هزار تن یعنی ۷/۵درصد رشد داشته است، در حالی که تولید دنیا در بین این سال‌ها با ۳۵/۲۹درصد رشد به میزان ۸/۳۰۲میلیون تن رشد داشته است.

۴) همواره صنعت ایران خصوصا در بخش دولتی با مشکل بهره‌وری پایین مواجه بوده است و صنعت فولاد ایران از این قائده مستثنا نمی‌باشد. در یک نگاه اجمالی به صنعت، بهره‌وری پایین را در آن به وضوح هر چه تمام‌تر می‌توان دید. تعداد بالای نیروی انسانی در مقایسه با سایر کشور‌ها در شرایط تکنولوژیکی یکسان، طولانی شدن پروژه‌های توسعه‌ای در ایران ۲ تا ۶ برابر زمان اولیه مورد نیاز، جلسه محور بودن پروژه‌های صنعتی به جای کنترل محور بودن آنها، از موارد قابل‌ذکر است. در این بین بیان یک مثال عینی خالی از لطف نیست؛ در صنعت فولاد ایران سرانه کپی در مکاتبات اداری در سال به ازای هر نفر تا یک هزار برگ می‌رسد، در حالی که این رقم در کشور‌های آسیایی چون کره جنوبی، چین و ژاپن تنها ۵ برگ در سال است.

به هر طریق آنچه صنعت فولاد ایران را با مشکل مواجه خواهد کرد، حذف یارانه‌ها نیست؛ بلکه اتلاف منابع در این صنعت است، اتلافی که این صنعت به آن خو کرده است و به عنوان یک باور و یک حقیقت آن را پذیرفته است که باید به این گونه انرژی و منابع را به هدر داد و شاید قطع یارانه حامل‌های انرژی تنها راه ممکن برای آن باشد که صنعت فکری برای احیای خود و افزایش بهره‌وری نماید، اما آنچه پیش از این هم گفته شده، آن است که در صورتی که این قطع بدون برنامه مدون و هدفمند باشد و به یکباره انجام گردد، نه تنها منجر به افزایش بهره‌وری نخواهد شد، بلکه با افزایش یک باره قیمت تمام شده صنعت فولاد را به زمین خواهد زد. در پایان این نکته را یادآور می‌شوم که افزایش بهره‌وری در صنایعی چون فولاد در صورتی که دست‌اندرکاران آن به این باور دست یابند، کاری مشکل نخواهد بود؛ اما این مهم تنها هنگامی‌ اتفاق می‌افتد که مهم‌ترین فاکتور برای مسوولان امر قیمت تمام شده تولید باشد نه میزان تولید، چرا که در حال حاضر مسوولان تنها به آمار تولید دل خوش کرده‌اند، نه به آنکه این تولید با چه قیمتی و چه منابعی حاصل شده است و ارزش افزوده در این بین چه میزان خواهد بود.