دنیای اقتصاد-میلاد محمدی: آمارها نشان می‌دهد در سال ۱۳۹۲ نیز در ادامه روند سال‌های پیشین، خانوارهای شهری کشور با دو پدیده مواجه بوده‌اند: «کاهش نسبت افراد شاغل» و «افزایش سن متوسط خانوارها». افزایش شدید درصد خانوارهای بدون فرد شاغل

بررسی‌های «دنیای اقتصاد» از آمارهای مندرج در گزارش جدید بانک مرکزی که برخی شاخص‌های اقتصادی و اجتماعی خانوارها در سال گذشته را مشخص کرده است، نشان می‌دهد در سال گذشته حدود ۲۴ درصد از خانوارهای شهری کشور بدون حتی یک فرد شاغل بوده‌اند یا به بیان دیگر، از هر چهار خانوار شهری ایرانی یکی از آنها «نان‌آور» نداشته است. این نسبت در سال ۱۳۷۶، حدود ۱۲ درصد ودر سال ۱۳۸۴، حدود ۱۵ درصد بود. همچنین، بررسی این آمارها نشان می‌دهد روند تغییرات سنی جامعه ایرانی، در سال گذشته نیز ادامه داشته است؛ به‌طوری‌که سهم افراد با کمتر از ۴۰ سال سن از کل اعضای خانوارهای شهری، از ۵۶ درصد در سال ۱۳۹۱ به ۵۵ درصد در سال گذشته کاسته شده است. این در حالی است که در سال ۱۳۷۱، نزدیک به ۸۰ درصد از جامعه شهری کشور کمتر از ۴۰ سال سن داشتند. علاوه‌بر این، بررسی این آمارها نشان می‌دهد با پایان یافتن دهه نود، جامعه ایرانی برای نخستین بار وارد دوره‌ای می‌شود که سن غالب در بین اعضای آن، سن ۴۰ تا ۵۰ سال باشد.

افزایش خانوارهای بدون نان‌آور

در سال گذشته در مقایسه با سال ۱۳۹۱، درصد بیشتری از خانوارهای شهری کشور «بدون فرد شاغل» بوده‌اند. بر اساس گزارش‌های بودجه خانوار، این نسبت از رقم ۳/۲۳ درصدی در سال ۱۳۹۱ به رقم ۲۴ درصدی در سال ۱۳۹۲ افزایش یافته است. در مقابل، سهم «خانوارهای دارای یک نفر شاغل» از ۵/۵۷ درصد به ۵۷ درصد کاهش یافته و میزان «خانوارهای دارای دو نفر شاغل» نیز از ۸/۱۵ درصد به ۵/۱۵ درصد نزول کرده است.

نسبت ۲۴ درصدی خانوارهای بدون فرد شاغل در شهرهای کشور در سال گذشته در حالی است که در سال ۱۳۷۱، تنها ۱۰ درصد از کل خانوارهای شهری کشور بدون حتی یک فرد شاغل بوده‌اند. به‌عبارت دیگر، ۲۲ سال پیش از هر ۱۰ خانوار ایرانی یکی از آنها بود که در آن هیچ فردی دارای شغل نبود؛ در حالی که در سال گذشته، تقریبا از هر ۴ خانوار شهری یکی از آنها چنین شرایطی را داشته است.

افزایش درصد خانوارهای بدون شغل به ۲۴ درصد در سال گذشته، با کاهش همزمان در خانوارهای با یک نفر و دو نفر شاغل همراه شده است که درصد گروه اول، از ۵/۵۷ به ۵۰ و درصد گروه دوم از ۸/۱۵ به ۱۵ کاسته شده است، درصد خانوارهای دارای سه نفر شاغل و بیشترنیز به ۵/۳ درصد در سال گذشته رسیده است.

البته اینکه یک خانوار فرد شاغلی نداشته باشد، به خودی خود موضوعی مثبت یا منفی نیست و بستگی به شرایط مالی آنها دارد؛ یعنی ممکن است در برخی از موارد، نیاز به اشتغال احساس نشود و حتی فرد به دنبال شغل نباشد که جزو جمعیت فعال دسته‌بندی شود. در نتیجه، این فرد را «بیکار» نیز نمی‌توان نامید. با این حال، آمارهای ارائه‌شده نشان می‌دهد برای اغلب این خانوارهای بدون شاغل، وضع به همین صورتی که تصور می‌شود، نیست؛ به‌طوری‌که متوسط «درآمدهای پولی» این گروه از خانوارها در سال گذشته حدود ۱۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر بوده است که ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان از آن هم در رده «درآمدهای غیرمتفرقه» آمده است که نشان می‌دهد در آمارگیری، منشا این درآمد قابل شناسایی نبوده است. درحالی که متوسط درآمد پولی کل خانوارها، معادل ۱۹ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان در سال گذشته بوده است. همچنین، خانوارهای بدون فرد شاغل کمترین «بعد خانوار» را در بین گروه‌های مورد بررسی داشته‌اند و تعداد متوسط اعضای این خانوارها ۶۶/۲ نفر بوده است؛ در حالی که این شاخص برای کل خانوارها به میزان ۴۷/۳ درصد در سال گذشته گزارش شده است. آمار این گزارش نشان می‌دهد در بین خانوارهای مورد بررسی، فقط۱/۲۶ درصد از مردان و تنها ۵/۴ درصد از زنان، «شاغل» بوده‌اند.

تبدیل 40 سالگی به «مد» جامعه

همچنین، آمارهای بودجه خانوار بانک مرکزی نشان می‌دهد با معکوس شدن روند تغییرات جمعیتی کشور که از اواخر دهه شصت شروع شد، در سال گذشته نیز درصد افراد کمتر از ۴۰ سال در خانوارها «کاهشی» و درصد افراد بالای ۴۰ سال «افزایشی» بوده است. به‌طوری‌که درمجموع، در سال گذشته حدود ۵۵ درصد از افراد خانوارهای شهری بررسی شده در این گزارش (که به نوعی تصویری از همه خانوارهای شهری کشور را ارائه می‌کند)، کمتر از ۴۰ سال سن داشته‌اند. این نسبت تنها یک سال قبل و در سال ۱۳۹۱، معادل ۵۶ درصد بود. موضوعی که از تغییر سریع بافت جمعیتی کشور به سمت پیری (در نتیجه شوک سریع متولدین دهه شصت که به تغییر سریع بافت جمعیتی کشور به سمت جوانی منجر شد)، حکایت دارد. این در حالی است که در سال ۱۳۷۱، در بین خانوارهای شهری کشور ۸۰ درصد اعضای آنها کمتر از ۴۰ سال سن داشتند.

به‌طور مشابه و با استفاده از این آمار، می‌توان گفت درصد افراد ۴۰ سال به بالا نیز در خانوارها، از ۲۰ درصد در سال ۱۳۷۱ به ۴۵ درصد در سال گذشته رسیده است. با توجه به این موضوع می‌توان گفت دوره پیش‌بینی‌ها و هشدارها نسبت به لزوم فراهم کردن تمهیدات لازم برای پیر شدن جمعیت، گذشته است؛ چراکه جامعه ایرانی همین الان نیز وارد مرحله اول از پیر شدن جمعیت خود شده است و در سال‌های آینده به این مسیر ادامه خواهد داد.

موضوعی که می‌تواند در بررسی این آمارها جالب توجه باشد، این است که بررسی کنیم از چه سالی به بعد، افراد مشمول در یک رده یا دهک سنی (مثلا افراد ۲۰ تا ۳۰ ساله) با معکوس شدن روند نسبت خود به کل تعداد افراد شهرنشین مواجه شدند. برای بیان ساده‌تر این مطلب، آمارها نشان می‌دهد درصد افراد کمتر از ۱۰ سال در خانوارهای شهری کشور در سال ۱۳۷۱ معادل ۴/۲۸ درصد بود و در سال‌های بعد به‌طور پیوسته این سهم کم شد تا به ۵/۱۳ درصد در سال گذشته رسید. اما به‌نظر می‌رسد از سال ۱۳۸۷ به بعد، سهم این افراد تقریبا ثابت و بین بازه ۱۳ تا ۱۴ درصدی بوده است. درخصوص دهک بعد؛ یعنی ۱۰ تا ۲۰ ساله‌ها، درصد آنها از ۶/۲۴ درصد در سال ۱۳۷۱ با افزایش مواجه شده تا در سال ۱۳۷۹ به نقطه اوج خود برسد و ۳/۲۹ درصد شود. از این سال به بعد، سهم آنها از کل افراد نزولی شد تا به ۵/۱۴ درصد در سال گذشته برسد.

با کمی ساده‌سازی و با فرض جامعه‌ای نسبتا سالم که مرگ‌ومیرها در سنین پایین در آن قابل توجه نیست و عمر متوسط اعضای آن هم مثلا ۷۵ سال است، بتوان چنین گفت که وضعیت سهم دهک‌ها زمانی به ثبات می‌رسد که به حدود ۵/۱۳ درصد برسد. (این عدد از تقسیم ۱۰ سال بر ۷۵ سال به دست آمده است)؛ بنابراین به‌نظر می‌رسد درصد افراد ۱۰ تا ۲۰ سال نیز، در حال نزدیک شدن به نسبت متعادل خود در بلندمدت است و از سال‌های نزدیک پیش‌رو به بعد سهم این افراد افزایش یا کاهش قابل ملاحظه‌ای پیدا نکند.

اما درخصوص دهک‌های ۳۰ ساله به بالا، این موضوع صادق نیست، چرا که درصد آنها هنوز به نقطه اوج خود نرسیده است. به‌عبارت دیگر، همان‌طور که زمانی در اواخر دهه هفتاد، حدود ۳۰ درصد از جمعیت کشور بین ۱۰ تا ۲۰ ساله بودند، به‌طور طبیعی انتظار می‌رود شوک آنها طی هر ۱۰ سال به دهک سنی بعدی هم منتقل شود (البته تداوم نرخ مثبت رشد جمعیت کشور، موجب می‌شود که سهم آنها از جمعیت کل کمتر از ۳۰ درصد و مثلا بین ۲۰ تا ۲۵ درصد باشد)؛ بنابراین همان‌طور که دهه هشتاد دهه ۲۰ ساله‌ها (۲۰ تا ۳۰ سال سن) در کشور بود، می‌توان انتظار داشت دهه نود، دهه ۳۰ ساله‌ها باشد و از سال ۱۴۰۰ به بعد (در اواخر دهه بعدی)، جامعه ایران احتمالا برای یکی از معدود موارد در تاریخ خود وضعیتی را تجربه کند که دهک سنی غالب در آن، افراد بین ۴۰ تا ۵۰ ساله باشند! در اصطلاح آماری به داده با بیشترین تکرار، مد (Mode) گفته می‌شود؛ بنابراین می‌توان گفت در حال حاضر، ۳۰ سالگی مد جامعه ایرانی است و تا یک دهه دیگر، این شاخص به ۴۰ ساله‌ها اطلاق خواهد شد.

افزایش خانوارهاى بدون نان آور

افزایش خانوارهاى بدون نان آور

افزایش خانوارهاى بدون نان آور