معاون ارزی پیشین بانک مرکزی مطرح کرد
پیششرطهای یکسانسازی نرخ ارز
گروه بازار پول- کمال سیدعلی، معاون ارزی پیشین بانک مرکزی معتقد است «نزدیک شدن رقم واردات به میزان صادرات غیرنفتی» فرصت مناسبی را برای اجرای مجدد «یکسانسازی نرخ ارز» فراهم کرده است. سیدعلی در گفتوگو با سایت «خبرآنلاین»، یکی از پیششرطهای مهم اجرای یکسانسازی را این میداند که «بانک مرکزی نرخ قابلدفاعی را اعلام کند که بازار احساس نکند، نرخ پایینی است. » وی میگوید شوک ارزی سالهای اخیر به دلیل «ثابت نگه داشتن نرخ ارز در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹» به وقوع پیوست. سیدعلی یک دلیل احتمالی دیگر برای نوسانهای ارزی را نیز «انگیزه دولت برای کسب درآمد بیشتر به منظور تامین اهداف بودجه و یارانهها» عنوان میکند.
گروه بازار پول- کمال سیدعلی، معاون ارزی پیشین بانک مرکزی معتقد است «نزدیک شدن رقم واردات به میزان صادرات غیرنفتی» فرصت مناسبی را برای اجرای مجدد «یکسانسازی نرخ ارز» فراهم کرده است. سیدعلی در گفتوگو با سایت «خبرآنلاین»، یکی از پیششرطهای مهم اجرای یکسانسازی را این میداند که «بانک مرکزی نرخ قابلدفاعی را اعلام کند که بازار احساس نکند، نرخ پایینی است.» وی میگوید شوک ارزی سالهای اخیر به دلیل «ثابت نگه داشتن نرخ ارز در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۹» به وقوع پیوست. سیدعلی یک دلیل احتمالی دیگر برای نوسانهای ارزی را نیز «انگیزه دولت برای کسب درآمد بیشتر به منظور تامین اهداف بودجه و یارانهها» عنوان میکند. معاون پیشین ارزی بانک مرکزی در مورد آینده نرخ ارز تا پایان سال نیز معتقد است: «اگر روند فعلی حفظ شود، نرخ ارز در همین حدود میماند و گرانتر نمیشود.» به نظر شما علل اینکه از نیمه دوم سال ۱۳۸۹ نوسانهای ناگهانی مقطعی در مورد نرخ ارز شروع شد چه بود؟
آن نوسان دلایل مختلفی داشت. منتها باید به عقبه آن توجه کرد. بنده از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ دبیر کمیسیون مدیریت بازار ارز بودم. در آن مقطع ما دلار و یورو را نسبت به ریال در مجموع سالانه ۵/۷ درصد تقویت کردیم. ما در سال ۱۳۸۱ که یکسانسازی نرخ ارز را شروع کردیم، دلار ۷۹۸ تومان و یورو ۶۹۰ تومان بود؛ یعنی قیمت یورو از دلار هم کمتر بود. در سال ۱۳۸۵ یورو هزار و ۲۵۰ تومان شد و دلار هم که حدود ۴۰ درصد نسبت به همه ارزها ضعیف شده بود، به۹۴۰ تومان رسید.
یعنی اگر شما به عقبه مسائل ارزی توجه کنید میبینید که از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ اگر موفقیتی در یکسانسازی ارز مشاهده شد، ناشی از مدیریت بانک مرکزی بود که دقیقا شیبی را به سمت بالا و در جهت تضعیف ریال اعمال کرد، اما از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ چه اتفاقی افتاد ؟ از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ که دلار دو نرخی شد، دلار ۹۴۰ تومانی، مثلا به ۱۰۱۰ تومان رسید و یورو از ۱۲۵۰ تومان به ۱۳۰۰ تومان رسید.
از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ ریال نسبت به دلار سالانه ۳ درصد و ریال نسبت به یورو سالانه ۷/۱۱ درصد تضعیف شد؛ اما از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ دلار فقط ۵/۲ درصد و یورو کمتر از ۸/۰ درصد تقویت شد. پس ما در این مقطع زمانی میبینیم نرخ ارز را در اینجا تقریبا ثابت نگه داشتهایم؛ بنابراین تثبیت نرخ ارز از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ صورت گرفته، نه از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ که یکسانسازی صورت گرفته بود.
در این سالها به دلیل اینکه درآمد سرشار نفتی داشتیم و عرضه ارز زیاد بود، عرضه این ارزها نرخ را کنترل میکرد، اما به محض اینکه وقفهای افتاد، چون تعدیل نرخ واقعی ارز عمل نکرده بود، نرخ ارز شروع به نوسان و دو نرخی شدن کرد. اگر آن تثبیت نبود، دیگر فنر نرخ ارز از سال ۱۳۸۹ باز نمیشد؛ اما فنر از سال ۱۳۸۹ باز شد، به دلیل اینکه نرخ آن را ثابت نگه داشته بودند.
وقتی شما سالانه ۱۲ میلیارد دلار ارز مسافرتی میفروشید، معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که این قدر سفرهای خارج از کشور ارزان شده که دیگر مقرون به صرفه بود که مردم به جای سفرهای داخلی، سفر خارجی داشته باشند؛ بنابراین عقبه تثبیت نرخ ارز فقط مربوط به سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ بود.
دلیل دیگر نوسان نرخ ارز این بود که دولت این کار را میکرد تا ارز زیادتری بتواند بفروشد و به درآمد بیشتری برای اهدافی که در بودجه و بعدا هم هدفمندسازی یارانهها و موارد دیگر داشت، برسد. در آن مقطع نرخ ارز، نرخ واقعی نبود و به همین دلیل پرش صورت گرفت.
شما بین ثبات و تثبیت نرخ ارز چه تفاوتی قائل هستید؟
اینها دو موضوع جدا از هم است؛ چرا که وقتی ما میگوییم نرخ ارز ثبات داشته باشد، به معنای این است که نوسان شدید و تیز نداشته باشد. منظور بعضی از تثبیت این است که روی یک نرخ بایستیم و تکان نخوریم که این از نظر بنده، غلط است. چرا که معیار ما نظام ارزی مدیریت شناور است. نظام شناور مدیریت شده ارز، تثبیت را تایید نمیکند، مگر اینکه بگوییم نظام ارزی کشور میخکوب است؛ اما یکسانسازی بحث دیگری است که وقتی انجام میشود ابزار و لوازم خودش را نیاز دارد.
به نظر من، شما زمانی میتوانید در مورد یکسانسازی نرخ ارز صحبت کنید که در آن نرخ، سفته بازها نتوانند سراغ ارز بیایند و آن را بخرند و بعدا گران بفروشند. در واقع یکی از پیششرطهای یکسانسازی نرخ ارز این است که بانک مرکزی بتواند از نرخ اعلامی خود دفاع کند.
معمولا این نرخ باید یک گام جلوتر از بازار هم باشد؟
اعتقاد من این است که اگر از نرخ پایین شروع کنید، شکست خوردهاید. باید همیشه از بالا شروع کرد.
در سال ۱۳۸۱ هم در یکسانسازی نرخ ارز از بالا شروع کردند؟
بله. در سال ۱۳۸۱ اتفاقا کار جالبی شد که امروز هم باید همان کار را انجام داد. ما وقتی دیدیم نرخ دلار در بازار حدود ۸۰۰ تومان است، اقلام وارداتی را از حالت دریافت نرخ ارز مرجع درآوردیم و از طریق بورس به آنها ارز تخصیص دادیم و روزی که یکسانسازی نرخ ارز اعلام شد، تقریبا ۷۰ تا ۸۰ درصد کالاها به غیر از دارو، کالاهای نظامی و اساسی با نرخ بازار میچرخیدند. حتی برنج و لاستیک ماشین هم در آن بازی قیمت ارز آزاد بودند. بعد که یکسانسازی نرخ ارز اعمال شد، هیچ شوکی به جامعه وارد نشد؛ بنابراین به نظر من، ما برای یکسانسازی نرخ ارز باید از نرخ بازار شروع کنیم. بعدا اگر خواستیم میتوانیم نرخ ارز را تقلیل دهیم و آن وقت بازار میتواند همگامی خودش را با ما نشان دهد.
شما چطور نگرانی گرانی کالاهای اساسی را رفع میکنید؟
این موضوع با پرداخت مابهالتفاوتها قابلحل است. فرض کنید شما امروز بودجه را با دلار ۲۴۵۰ تومان ببندید. ارز مبادلهای برای کالاهای اساسی و مختلف میدهید و به کالایی مثل خودرو میرسید. میبینید که زور شما نمیرسد که ارز به این بخش بدهید، بنابراین دلار سه هزار تومانی برای آن در نظر میگیرید و میگویید از ارز حاصل از صادرات نیاز خود را تامین کند. بعد میبینید که پول در بازار به دست آنها نمیرسد و به همین دلیل بانک مرکزی به این نتیجه میرسد که خودش هم در آنجا ارز تزریق کند. وقتی ارزی در آن بخش تزریق میکند، آن وقت مابهالتفاوتی برای بانک مرکزی به دست میآید که میتواند این میزان را، صرف مابهالتفاوت نرخ ارز وارداتی کالاهای اساسی کند.
البته اعتقاد من بر این است که اگر دولت بخواهد یکسانسازی نرخ ارز را از سال آینده اجرا کند، باید روی چند قلم کالای اساسی در حد ۳۰۰ یا ۴۰۰ تومان در هر دلار یارانه بدهد. با وجود این، امروز اگر بازار را ببینید بیشتر اقلام با نرخ دلار سه هزار تومانی به دست مردم میرسد. نگرانی زیادی در مورد افزایش قیمت اقلام اساسی وجود ندارد. با یکسانسازی نرخ ارز آن قدر شفافیت در آن بازار به وجود میآید که دیگر این موضوع آن قدر مهم نخواهد شد.
اما در مورد ابزارهای مورد نیاز یکسانسازی نرخ ارز باید یادآور شوم که اولین ابزار این است که نرخ قابلدفاع توسط بانک مرکزی اعلام شود و بازار آن نرخ را نرخ تعادلی و درست تلقی کند؛ یعنی احساس نشود ارزش ارز بیشتر از نرخ اعلامی است تا صادرکننده بتواند ارز خود را راحت بفروشد؛ یعنی خیلی روی این موضوع حساسیت نداشته باشند که ارز را در داخل یا خارج از کشور نگهداری کنند. همچنین باید نرخی اعلام شود که بانک مرکزی همه تقاضاها را با آن پاسخ دهد. شما نمیتوانید یکسانسازی را اعلام کنید؛ اما بگویید من به یکسری از اقلام ارز میدهم. آن وقت یک بازار جدید دیگری برای شما درست میشود. وقتی شما اعلام یکسانسازی میکنید، یعنی اینکه توانایی پاسخگویی همه نیازهای کشور را دارید که این به توانایی بانک مرکزی و فراهم کردن پیششرطهای این کار بستگی دارد. ببینید یکی از مباحث عمده مطرح در کشور ما هماهنگی بین وزارت بازرگانی با بانک مرکزی است. در زمان صدارت مرحوم نوربخش بر بانک مرکزی این هماهنگی با محمد شریعتمداری در وزارت بازرگانی کامل بود و بعضا با تلفن هماهنگ میکردیم که مثلا ثبت سفارشهای واردات مدیریت شود. در عین حال امروز اتفاق بزرگ و خوبی که در کشور ما رخ داده نزدیک شدن میزان واردات و صادرات غیرنفتی است. در سال ۱۳۸۸ میزان واردات ما ۵۵ میلیارد دلار و میزان صادرات غیرنفتی ۹/۲۱ میلیارد دلار بود. در سال ۱۳۸۹ معادل ۵/۶۴ میلیارد دلار واردات و ۲۶ میلیارد دلار صادرات داشتیم. در سال ۱۳۹۰ میزان واردات ما ۶۱ میلیارد دلار و میزان صادرات ۴۴ میلیارد دلار بوده است. سال ۱۳۹۱ میزان واردات به ۵/۵۳ میلیارد دلار و میزان صادرات به ۵/۴۱ میلیارد دلار رسید. امسال نیز با توجه به روند تجارت هفت ماهه نخست امسال تا پایان سال، ۴۱ میلیارد دلار واردات و ۳۷ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی خواهیم داشت.
یعنی اتفاق خوبی که رخ داده این است که بازار ما بدون پول نفت با چهار میلیارد دلار کسری مواجه است، حالا بحث قاچاق واردات را داریم که در مقابل موضوع قاچاق صادرات هم است که اینها جزو آمارهای ما نیستند. به هر حال نرخ ارز شفاف شده و به شرایط سه هزار تومانی رسیده و واردات هم کم شده است، البته همیشه اینطور نیست که کاهش واردات خوب باشد، چون ممکن است کالای سرمایهای و واسطهای به کشور وارد نشود. در مجموع ارز حاصل از صادرات نعمتی است که بانک مرکزی میتواند برای مدیریت بازار ارز خودش از آن بهره ببرد و با این روند دیگر فشاری روی بانک مرکزی نیست؛ اما وقتی شما دو یا چند نرخ ارز دارید، همه برای قیمت پایین آن متقاضی میشوند.
فکر نمیکنید دلیل اصلی کاهش واردات، افزایش تحریمها بوده و با کاهش تحریمها دوباره میزان واردات ناگهان افزایش یابد؟
از اول انقلاب تاکنون کسی که میخواست خانهای در کانادا یا آمریکا یا انگلیس بخرد بالاخره رفته این کار را کرده است؛ یعنی شاید واردات سخت و گران شده، اما بالاخره انجام میشود. اگر کسی ریال برای واردات به کشور داشته باشد میرود جنس را میخرد و خیلی راحت جنس او وارد میشود. درست است که خیلی از کارخانهها به دلیل رکودی که در بازار وجود دارد کارشان مقرونبهصرفه نیست و آسیبپذیر شدهاند؛ اما بالاخره هر کسی نیاز ارزی داشته باشد، به نحوی میتواند تامین کند.
آیا این طور نیست که در این شرایط رکود، تقاضا برای واردات کالاهای سرمایهای و واسطهای کم شده است و پس از گذشت این دوران، ناگهان تقاضا برای واردات این نوع کالاها افزایش یابد؟
در سال ۱۳۷۰، بیش از ۲۵ میلیارد دلار واردات با ارز ۱۴۲ تومانی داشتیم. بعد با یکسری مشکل کمبود ارز مواجه شدیم و از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۸ بین ۱۲ تا ۱۴ میلیارد دلار سالانه واردات داشتیم. این به دلیل این بوده که نرخ ارز از ۱۴۲ تومان به ۶۰۰ تومان رسید.
در سال ۱۳۸۷ یعنی حدود ۱۰ سال بعد ۱۳میلیارد دلار واردات ما به ۶۸ میلیارد دلار رسید و ۵ برابر شد. درست است که ظرفیت اقتصاد ما بزرگ شده؛ اما چطور در پنج سال بعد از سال ۱۳۷۰ به میزان ۱۳ میلیارد دلار کمتر واردات انجام شده است؟ چقدر از این ۶۸ میلیارد دلار واقعا کالاهای اساسی بوده است؟ اگر همه اینها کالاهای سرمایهای و واسطهای بوده باید اثرش در رشد اقتصادی کشور بروز کند. حالا من از اینکه بگویم تحریمها اصلا اثر نداشته اجتناب میکنم، اما در مجموع باید این موضوع را هم مدنظر داشت.
مثلا در دوره جنگ نیازهای کالاهای مصرفی لوکس انباشت شد و این خودش را بعد از جنگ نشان داد. بالاخره این نیاز انباشت میشود و هر جا که فرصتی ایجاد شود یک سالی انبوهی از واردات انجام میشود. الان هم شاید طی این سالهای کاهش واردات به بهانه تحریم، نیازهایی انباشت شده باشد که پس از حذف تحریم ما با آزاد شدن این نیازها و شتاب واردات متوجه شویم.
من اعتقاد دارم اگر قیمت ارز را واقعی داشته باشیم و به تعرفههای وارداتی توجه کنیم، مشکلی نخواهد بود. یکی از موارد مطرح در اقتصاد مقاومتی این است که مجموعه نگاه کلان به اقتصاد کشور و سند چشمانداز و برنامههای پنج ساله را با هم ببینیم، مثلا اگر واقعا کالاهای سرمایهای و واسطهای ما ۷۰ درصد از کل واردات کشور سهم دارند، باید این میزان واردات اثرش را در بخش اشتغال و رشد اقتصادی نشان دهد. اگر اینطور نباشد، این نشان میدهد که این میزان واردات ما شامل تجهیزات و انواع کالاهای واسطهای یا در یک بخشی دپو شده یا به هر نحوی به کارخانه نرسیده یا اینکه رسیده اما آنها مشکلاتی داشتند که نتوانستند از آن استفاده کنند یا مثلا زمانی که واردات و صادرات ما به هم نزدیک میشود، اگر روند صادرات ما صعودی باشد، خوب است.
البته در همین مورد افزایش صادرات هم بحث است. اگر لیست کالاهای عمده صادراتی را بررسی کنیم، میبینیم طی سالهای اخیر مواد معدنی خام به رتبه اول هم رسید و عملا خامفروشی ارزان کردیم که این خیلی نمیتواند مثبت باشد.
خود نفتی که ما صادر میکنیم، چیست؟
آن هم خام است.
شما وقتی کنسانتره مس صادر میکنید ببینید این محصول چه است؟ شما میروید معدنی را حفر میکنید و سپس با انجام یک سری تغییرات، محصول را صادر میکنید؛ اما نمیتوانید بگویید مواد فرآوری شده صادر میشود. از آن طرف ما که در کوتاهمدت نمیتوانیم زیرساختهای تولید خود را به حد موردنظر برسانیم. معضل امروز کشور ما این است که با وجود تحریمها، تراز تجاری خود را متعادل کنیم.
شما میگویید با کاهش واردات ناشی از افزایش تحریم این فرصت الان به وجود آمده است؟
اکنون این فرصت به وجود آمده است. فرصت یکسانسازی اکنون فراهم شده است. چرا اکنون تفاوت قیمت خرید و فروش دلار در حد یک درصد است؟ این نشان میدهد بازار دارد خودش به ثباتی میرسد، بدون اینکه کسی کاری کرده باشد. فقط علامتهای مثبتی در مذاکرات به وجود آمده و انتظارات هیجانی آینده تقلیل پیدا کرده است. به همین دلیل این دارد خودش یکسان میشود. اگر ما بخواهیم مدیریت خوبی اعمال کنیم؛ یعنی همین. بانک مرکزی هم امروز خیلی در این قضیه مداخله نکرده و به نظر من اصلا نیازی هم نیست که مداخله کند. آن وقت ارز خود را برای سرمایهگذاریها و کالاهای استراتژیک مورد نیاز کشور میتواند صرف کند، اما متاسفانه ضعفی را مشاهده میکنم که البته شاید هنوز برای قضاوت زود باشد. با وجود این، احساس میکنم در تیم اقتصادی دولت یک نفر نیست که همه چیز را بگیرد و با خودش بکشد و نشان دهد که چه کارهایی انجام میدهند. به نظر من، به تصمیم رسیدن از همه مسائل مهمتر است. ما تدبیر میکنیم، امید به آینده را هم داریم و اعتدال را هم میخواهیم رعایت کنیم، اما مهم این است که بالاخره میخواهیم چه تصمیمی بگیریم. امروز ما میگوییم هدفمندی، هدفمند نیست. به دلیل اینکه تمام کسانی که با تمکن بالا در این مملکت زندگی میکنند دارند از این قضیه استفاده میکنند. حداقل دولت یک اعلام عمومی کند که هرکسی یارانه نمیخواهد بیاید انصراف خود را اعلام کند. باور کنید خیلی از مردم حاضر هستند به دلیل شرایط کشور این کار را کنند. ما اگر بودجه بدون کسری داشتیم هیچ اشکالی نداشت؛ اما شما الان میبینید که ما با کسری زیادی مواجه هستیم. مساله این کشور با توزیع پول بین مردم حل نمیشود، بلکه با کنترل تورم و افزایش اشتغال مشکل آن حل میشود.
شما به بحث کسری بودجه اشاره کردید. در بخشی هم گفتید که نرخ ارز خودش دارد به یک ثبات و نرخ پایینتر میرسد. آیا مثلا اگر دلار به ۲۵۰۰ تومان برسد دولت با کسری بیشتر بودجه مواجه نمیشود؟
بودجه بستن دولت به این معنا نیست که نرخی که بانک مرکزی میخواهد ارز بفروشد همان باشد و لاغیر. به دلیل اینکه ما در احکام بودجهای داریم که بانک مرکزی به نرخ روز ارز خود را میفروشد؛ اما یک علامتی به جامعه و فعالان اقتصادی دارد و آن، این است که آن نرخ در بودجه کف قیمت است. این قیمت؛ یعنی اینکه نرخ ارز از آن رقم کمتر نباید فروخته شود. بنابراین اعتقاد من این است که همین الان هم با محاسباتی که خیلی از فعالان اقتصادی کردهاند، با همین نرخ ۲۵۰۰ تومان، ۲۷۵۰ و ۲۸۰۰ تومان قیمت درمیآید. چون تاخیر خواباندن پول، سود آن و کارمزد انتقال وجه را هم باید در نظر گرفت. این عدد میتواند همان عددی باشد که الان در بازار دارد عمل میکند.
بنده به یاد دارم سال آخر دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی وقتی به وزیر نفت وقت اعلام کردند قیمت جدید بنزین چقدر میشود، او اعلام کرد ۲۴۰ تومان و مجلسیها اعلام کردند حال صبر کنید. در صورتی که اگر همان روش را ادامه میدادند و سالانه ۲۵ درصد قیمت بنزین گران میشد دیگر ما با این شوکی که دو سال پیش وارد شد مواجه نمیشدیم.
بنابراین از نگاه شما نرخ واقعی دلار نرخ نزدیک به همین رقم ۲۸۰۰ تومان است؟
به نظر من هرآنچه که بازار بگوید همان است.
یعنی الان نرخ واقعی دلار سه هزار تومانی است که امروز در بازار با آن نرخ معامله میکنند؟
اگر بازار میگوید سه هزار تومان، نرخ واقعی همین رقم است. زمانی در اردیبهشتماه سال ۱۳۹۰ رییسکل بانک مرکزی در تلویزیون قیمت ارز را ۱۱۸۰ تومان اعلام کرد، اما ظرف یک هفته با دستور رییسجمهوری به همان قیمت ۱۰۸۰ تومان بازگشت. اگر آن روز آن اتفاق رخ داده بود دیگر این طور نمیشد.
ما هرچه تصمیم ارزی گرفتیم غلط بود. وقتی ارز در بازار ۱۴۵۰ تومان بود ما آمدیم گفتیم ارز با قیمت ۱۲۲۶ تومان تک نرخی شد. باز اگر آن روز میگفتیم نرخ ما ۱۴۰۰ تومان است، بهتر بود، اما به هر حال الان بحث مذاکرات روی نرخ ارز خیلی تاثیر گذاشته است. بحث دیگری که از آن غفلت شده این است که ما نباید همه چیز را از نرخ ارز در بیاوریم؛ بلکه ما باید با تعرفههای وارداتی خود هم بازی کنیم. بالاخره درست است که ما میخواهیم وارد سازمان جهانی تجارت شویم اما دنیا دارد این کار را انجام میدهد و مثلا قرار نیست همه چیز با سروصدا انجام شود. اصلا هنوز ما وارد سازمان جهانی تجارت نشدیم. مثلا الان حقوق و عوارض کالاهای غیرضروری میتواند جایگزین درآمدهای ارزی شود. اگر ما به اشتغال کامل رسیدیم و مشکلات ارزی برطرف شد آن موقع هم نسبت به تعرفهها میتوانیم حساسیتها را رعایت کنیم.
به نظر شما موضوع ارزهای بلوکه شده ایران در کشورهای دیگر چقدر بر نوسان ارز تاثیر دارد؟
۱۰۰ درصد تاثیر دارد. آزاد شدن این پولها آثار مثبتی خواهد داشت. ببینید اگر که دولت احمدینژاد در سال ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ با دو نرخی شدن ارز و مشکلات دیگر مواجه شد، به دلیل ۶۸ میلیارد دلار واردات رسمی و ۲۹ میلیارد دلار واردات غیررسمی و واردات خدمات و خروج سرمایه از کشور بود که اینها در مجموع نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار میرسند تا آن نرخ جواب دهد؛ اما وقتی ما یکسانسازی نرخ ارز را انجام دادیم، در سال ۱۳۸۱ میزان واردات ما ۲۲ میلیارد دلار بود.
اما با آزاد شدن این پولهای بلوکه شده قرار نیست ما ارز زیاد شده خود را با نرخ ارزان بفروشیم. ما باید با صندوق توسعه ملی و انجام کارهای زیرساخت با وزارت نفت کار کنیم و بتوانیم بازار دنیا را در زمینههای فاینانس فراهم کنیم. ما در سالهای مختلف در بانک مرکزی نزدیک به ۳۵ میلیارد دلار فاینانس و یوزانس میکردیم که این رقم حتی به ۴۵ میلیارد دلار هم میرسید و هنوز هم بدهی تا سقف ۱۰ میلیارد دلار آن زمان را داریم که این اصلا فشاری نباید بیاورد. همه بازارهای دنیا میدانند که اینجا میتوانند کار کنند و سرمایهگذاری در ایران انجام دهند.
این پروسه آزادسازی ارزهای بلوکه شده ایران در دیگر کشورها معمولا چقدر زمان میبرد؟
اعتقاد من بر این است که ما در مباحث مذاکرات باید به این موضوع توجه کنیم؛ اما نه اینکه سیاستهای داخلی خود را به بهانه تحریم درست نکنیم؛ اما از طرفی هم ما باید برنامههای اقتصاد مقاومتی خودمان را داشته باشیم و ما اگر هیچ تحریمی هم نداشته باشیم، نباید اینجا را بازار کالاهای وارداتی چینی کنیم و نرخ ارزی را برقرار کنیم که واردات بیش از پیش شود.
پیشبینی شما در مورد نرخ دلار در آینده و تا پایان سال چطور است؟
ببینید این وضعیت به سه عامل عمده بستگی دارد. یکی اینکه تصمیمات بعد از ۱۰۰ روز فعالیت دولت یازدهم و برنامههای آن چگونه باشد.
دیگر عامل مربوط به قانون بودجه ما و سومین عامل مذاکرات محسوس و ملموس در جلسات آینده است. اگر روند همین طوری که وجود دارد باشد، من اعتقاد دارم از همین رقم حولوحوش رقم فعلی بازار بالاتر نرود. به نظرم نرخ ارز همین حدود میماند، به دلیل اینکه انتظارت تورمی رو به تقلیل است و اصلا رو به افزایش نیست.
یعنی ممکن است ارزانتر شود، اما گرانتر نمیشود؟
اعتقاد من این است که گرانتر نمیشود.
فکر میکنید تا پایان سال نرخ دلار به ۲۵۰۰ تومان برسد؟
نهخیر. قیمت تمام شده آن همان طور که اشاره کردم ۲۸۰۰ تومان است.
ارسال نظر