معاون پیشین ارزی بانک مرکزی مطرح کرد
سیاستهای متداول ارزی در ایران کارساز نیست
گروه بازار پول- مجتبی راعی، معاون ارزی پیشین بانک مرکزی، معتقد است به دلیل اینکه «ادبیات پولی و مالی» در کشورهای با اقتصاد پیشرفته در یک «بستر سرمایهدارانه» شکل گرفته است، پیادهسازی مباحث آنها در اقتصادهایی مثل ایران و در حوزه «قیمتگذاری ارز»، مشکلات زیادی را ایجاد میکند. او یک مشکل و تفاوت عمده اقتصاد ایران با چنین کشورهایی را این میداند که به دلیل «تکمحصولی» بودن اقتصاد و «خامفروشی» در صادرات، ارز ایران نمیتواند یک ارز قدرتمند و «جهانروا» باشد. این کارشناس ارزی تاکید میکند که برای تجویز یک سیاست، باید شرایط را در نظر گرفت و یک توصیه نمیتواند در شرایط مختلف کارساز باشد.
گروه بازار پول- مجتبی راعی، معاون ارزی پیشین بانک مرکزی، معتقد است به دلیل اینکه «ادبیات پولی و مالی» در کشورهای با اقتصاد پیشرفته در یک «بستر سرمایهدارانه» شکل گرفته است، پیادهسازی مباحث آنها در اقتصادهایی مثل ایران و در حوزه «قیمتگذاری ارز»، مشکلات زیادی را ایجاد میکند.
او یک مشکل و تفاوت عمده اقتصاد ایران با چنین کشورهایی را این میداند که به دلیل «تکمحصولی» بودن اقتصاد و «خامفروشی» در صادرات، ارز ایران نمیتواند یک ارز قدرتمند و «جهانروا» باشد. این کارشناس ارزی تاکید میکند که برای تجویز یک سیاست، باید شرایط را در نظر گرفت و یک توصیه نمیتواند در شرایط مختلف کارساز باشد. به اعتقاد او، در ایران نیز ابتدا باید شرایط برای تولید مهیا شود و در مرحله بعد، به فکر راهکارهایی مثل «کاهش نرخ ارز برای حمایت از صادرات» بود. به همین دلیل او از مخالفت برخی از سیاستگذاران کشور با تقویت ارزش پول داخلی در حال حاضر، انتقاد میکند.
***
نرخ برابری ارز در ایران مانند بسیاری از کشورهای دیگر یکی از متغیرهای کلیدی اقتصاد محسوب میشود و در برنامهریزی اقتصادی مورد ملاحظه قرار میگیرد. به اعتقاد شما در اقتصاد ایران نرخ ارز معلول متغیرهای دیگر است یا عامل و تعیینکننده متغیرهای دیگر اقتصاد است؟
من در ابتدا بدون اینکه وارد مباحث مبنایی شوم، اشارهای کلی به ارز و پول میکنم. پول در ابتدا بهعنوان یک ابزار مبادله و برای راحت کردن کار خریدار و فروشنده در معاملات، استفاده میشد؛ اما بعدها کارکردهای دیگری نیز پیدا کرد. به تدریج پول در کنار نقش اول خود؛ یعنی واسطه مبادله، وسیله پسانداز مردم نیز وقتی که کالاهایشان را نمیتوانستند نگهداری کنند، شد و بعد از مدتی مردم به جای نگهداری از طلا، پول نگهداری میکردند؛ اما پس از مدتی افراد متوجه شدند که با افزایش تورم ارزش پولشان پایین میآید. در نتیجه در مرحله بعد به صورت طبیعی، موسساتی ایجاد شد که مردم پولهایشان را در آنها سرمایهگذاری کنند و سودی هم به آنها تعلق بگیرد. با شروع مبادلات کالا بین کشورها، در بدو امر چون مردم کشورهای مختلف پولهای همدیگر را نمیشناختند و قبول هم نداشتند، تسویههای خود را با استفاده از کالاها و در واقع اشیای گرانقیمت مانند طلا صورت میدادند. یک فرد نمیدانست که ارزی را که میگیرد آیا میتواند بعدا کالاهای معادل آن را بگیرد یا نه. بعدها، اما علاوه بر اینکه پول و ارز دو خاصیت ابزار مبادله و پسانداز را بر عهده داشتند، بهعنوان
وسیله حفظ ارزش پول هم مطرح شدند، مثلا کسی که نگران وضعیت پول کشور خود باشد، به دنبال ابزاری میگردد که به دلیل نوسانات ارزش پول، داراییاش کم نشود.
همچنین کشورها به جای ذخایر طلا، شروع به ذخیره ارز کشورهای با اقتصاد قویتر کردند و به تدریج بعضی از ارزها، «جهانروا» شد. مثلا در حال حاضر دلار یک ارز جهان روا و جهان رواترین ارز است. بعد از آن یورو، بعد ین ژاپن، فرانک سوئیس و بقیه ارزهای دیگر. ریال؛ اما متاسفانه یک ارز جهانروا نیست. یک تفاوت ارزی برخی از کشورها با کشورهای دیگر در همین جا است که مثلا آمریکا وقتی کالایی صادر میکند، در ازایش دلار میگیرد و ریال، درهم یا مثلا یوآن دریافت نمیکند.
این موضوع چه اثراتی میتواند داشته باشد و چه مسائلی باعث «جهانروا» شدن ارز یک کشور میشود؟
وقتی کشوری ارز خود را دریافت میکند قدرت مانور بیشتری پیدا میکند، چون کنترل آن ارز دست خودش است. مثلا آمریکا با انتشار بیشتر یا کمتر دلار میتواند نقدینگی اقتصاد خود را کنترل کند، اما اگر مجبور باشد که ریال بخرد، دیگر نمیتواند حجم انتشار ریال را کنترل کند؛ بنابراین ما تفاوت بسیار عمدهای با کشورهایی که ارزشان جهان روا است، داریم. علاوهبر این، وقتی کشوری ارز جهان روایی داشته باشد، میتواند مبادلات مالی را «کلییر» و «ردیابی» کند و بفهمد که مثلا این میزان دلار دارد کجا میرود و توسط چه کسانی دارد برده میشود، اما ما نمیتوانیم این کار را کنیم. نکته بعدی این است که صادرات چنین کشورهایی معمولا «محصولات ساختهشده» و کالاهایی است که «ارزش افزوده» اقتصادی دارد. ما در این مورد نیز متاسفانه «تکمحصولی» هستیم و به جای کالاهای ساختهشده، «مواد خام» و منابع طبیعی خود را صادر میکنیم. در این زمینه دو نکته وجود دارد. یکی اینکه این کشورها، محصولات صادراتی چندگانه دارند. یعنی از لوازم کامپیوتر و خودرو گرفته تا گندم و محصولات دیگر را صادر میکنند، اما ما یک محصول صادر میکنیم و تکمحصولی هستیم. از سوی دیگر، به جای
ارزش افزوده ناشی از ساخت کالای قابل مصرفتر در قالب محصول نهایی، ما خام فروشی میکنیم.
تکمحصولی بودن و خامفروش بودن صادرات چه پیامدهایی برای اقتصاد کشور میتواند به همراه داشته باشد؟
این ویژگیها باعث میشود که کشوری که چنین اقتصادی دارد، آسیبپذیری بیشتری پیدا کند و اگر کشورهای دیگر بخواهند آن را در تنگنا قرار دهند، شانس موفقیت بیشتری خواهند داشت. در حقیقت مشکلات ما هم از اینجا شروع شده است. اگر اقتصاد ما یک اقتصاد متنوع و مبتنیبر محصولات دارای ارزش افزوده بود و ایران یک ارز جهانی داشت، به این راحتیها نمیتوانستند کشور را مورد تحریم قرار دهند. حتی تا چند سال پیش نیز ریال ایران در عراق، افغانستان و عربستان اعتباری داشت و به جایش جنس میدادند، اما اخیرا خیلیها که به این کشورها رفتهاند، میگویند تاجران این کشورها دیگر ریال ایران را قبول نمیکنند و میگویند دلار یا یورو بدهید. جهان روا نبودن ارز کشور این تبعات را دارد، اما یک نکته مهم این است که ادبیات پولی و مالی در دنیا، به صورت سرمایهداری یا همان کاپیتالیستی شکل گرفته است. آن نیاز و ضرورتی که کشوری مثل ما به ارز دارد، کشورهای پیشرفته ندارند؛ چراکه ارز برای آنها پول خودشان است، اما شما نمیتوانید کالایی را با ارز خود خریداری کنید. این مساله تفاوت زیادی ایجاد میکند؛ بنابراین اگر کسی فکر کند که میتواند مباحث ارزی را در ایران با
ادبیاتی از نوع سرمایهداری پیاده کند، سخت در اشتباه است. چون کشورهای دیگر به این شکل مشکلی نداشتهاند و اصلا همیشه برعکس بوده است. جریان کار به این صورت بوده که ما کالا میدادیم و از آنها مثلا کاغذ میگرفتیم. ولی کسی که از ما کاغذی را در ازای دادن کالا نگرفته است و تنها زمانی کاغذمان را که همان پول ما است میگیرند که پشت آن نفت است. این یک نکته ظریف است که خیلی از افرادی که در حوزه ارز و قیمتگذاری آن هستند، اصلا توجه و دقتی به آن ندارند.
پیش از آنکه وارد بحث قیمتگذاری شویم، ممکن است به طور مشخص بیان کنید که کدام گروهها مخاطب این انتقاد هستند و خطای مفهومی در تحلیلهایشان دارند؟
خیلی از کسانی که میخواهند سیاستگذاری کنند یا مدلسازی انجام دهند، تصور میکنند که ما در مسائلی از این دست میتوانیم از بحثهای تئوریک اینچنینی استفاده کنیم. در حالی که شرایط ایران به دلیل ویژگیهای آن، کاملا خاص است و با موقعیت بسیاری از کشورها همخوانی ندارد. به دلیل تکمحصولی بودن اقتصاد و داشتن ارزی که در خیلی از کشورها مورد پذیرش نیست، ما خیلی بیشتر از کشورهای دیگر تحت تاثیر عوامل سیاسی و در حقیقت عوامل بینالمللی هستیم. اگر اتفاقی در آمریکا یا اروپا رخ دهد، به خاطر اینکه ما در مبادلات تجاریمان مجبوریم از ارز آنها استفاده کنیم، به شدت تحت تاثیر قرار میگیریم، اما اگر ما دچار یک مشکل داخلی شویم، روی آنها به این شکل تاثیر زیادی ندارد. این شرایط خاصی است که در حوزههایی مثل ارز وجود دارد.
به اعتقاد شما با توجه به چارچوب فضای خاصی که ترسیم کردید، قیمتگذاری ارزی چگونه باید انجام شود؟
در این فضا، ۲ نوع شرایط باید لحاظ شود: شرایط نخست این است که تحریمی وجود ندارد، نفت به راحتی فروخته شده و پول آن جابهجا میشود و کالایی را که میخواهید به راحتی میخرید. این شرایط، شرایط عادی است. در این شرایط میتوانید بحث کنید که قیمت واقعی ارز چقدر است، اما همانطور که در ابتدای بحث اشاره شد، نقش ارز در اقتصادهای دنیا توسعه پیدا کرده و مردم در شرایط نزول ارزش پول داخلی، برخلاف میل سیاستگذاران، از ارز برای ذخیره ارزش نیز استفاده میکنند. با توجه به این موضوع، شما اگر ارزتان را تقویت کردید باید بتوانید طوری عمل کنید که واقعا دنیا ارز شما را به عنوان یک ارز جهانروا بپذیرد و آن موقع میتوانید بگویید که دیگر نیازی نیست یک ایرانی برای حفظ ثروت خود به ارز بیگانه متکی باشد. پس تا زمانی که پول ما به آن وضعیت رقابتها نرسیده است نمیتواند به عنوان وسیله ذخیره ارزش استفاده شود، اما اقتصاد هیچوقت دستوری نیست. اگر میخواهید ارز خارجی به عنوان ذخیره ارزش مورد استفاده قرار نگیرد، باید کاری کنید که ارزش پولی داخلیآنقدر قوی شود که افراد به جای نگهداری ارز خارجی مثلا در بازار بورس سرمایهگذاری کنند. در حال حاضر نقش
ارز به قدری توسعه پیدا کرده که در کنار حفظ ارزش و پسانداز و وسیله مبادلات، ارز به وسیلهای برای سفتهبازی نیز تبدیل شده است. خیلیها این موضوع را نیز نادیده میگیرند. جدای از اینکه در کشور ما دچار یکسری مشکلات و بحرانها هستیم، در خیلی از کشورهای پیشرفته مثل کشورهای اروپایی نیز خیلی از تقاضا برای ارز، تقاضای سفتهبازی و برای سود بردن از نوسانهای کوتاهمدت آن است.
با توجه به مباحثی که در خصوص تغییرات نرخ ارز و آثار اقتصادی آن مطرح است، فکر میکنید تقویت اقتصاد کشور از طریق افزایش نرخ ارز ممکن است یا کاهش نرخ ارز؟
اگر شخصی بتواند راهی برای تمامی زمانها ارائه کند، راه او قطعا راه درستی نیست. تحلیل باید بر اساس زمان باشد. به همین دلیل هرکسی که صحبت از کاهش یا افزایش نرخ ارز بدون در نظر گرفتن شرایط کند، خطا کرده است. من از برخی کارشناسان که راه یکسانی برای تمامی زمانها و شرایط میدهند، تعجب میکنم. باید شرایط را تشخیص داد. بعضی از کارشناسان ممکن است بگویند که دولت چین ارزش یوآن را نسبت به دلار تثبیت کرده و اجازه نمی دهد که نرخ یوآن نسبت به دلار افزایش پیدا کند. حال باید نگاه کرد شرایط اقتصادی چین برای اینکار چیست. اقتصاد چین زیر ساختارهای اقتصادی برای صادرات همه نوع کالاهای خود آماده کرده است و توانایی اقتصادی برای پمپاژ کالاها به جهان را دارد؛ بنابراین به دلیل اینکه کشور صادرکنندهای است، ارزش پول خود را پایین نگه میدارد و اقتصادش را تقویت میکند. حالا آیا اقتصاد چین با مثلا کشور غنا که زیر ساخت مطلوبی ندارد قابل مقایسه است؟ آیا میتوان به کشور غنا نیز گفت که ارز کشور خود را برای حمایت از صادرات تضعیف کند؟
ارسال نظر