یادداشت
سالی ۱۶۰۰میلیارد ریال اتلاف منابع در بانکها
چاپ متن گفتوگوی خبرنگار گروه بانک و بیمه دنیای اقتصاد با دکتر بهمنی، عضو با سابقه هیات مدیره بانک ملی ایران در یکی از شمارههای اخیر* این روزنامه بهترین پاسخ به کسانی است که به انتقادهای مکرر صاحب این قلم از شیوه نادرست تبلیغات ونوع جوایز قرعهکشی حسابهای قرضالحسنه بانکها خرده میگیرند و بر ادامه راهی که به زعم خودشان برای جذب منابع کم هزینه در پیش گرفتهاند اصرار میورزند.
غلامرضا کیامهر
چاپ متن گفتوگوی خبرنگار گروه بانک و بیمه دنیای اقتصاد با دکتر بهمنی، عضو با سابقه هیات مدیره بانک ملی ایران در یکی از شمارههای اخیر* این روزنامه بهترین پاسخ به کسانی است که به انتقادهای مکرر صاحب این قلم از شیوه نادرست تبلیغات ونوع جوایز قرعهکشی حسابهای قرضالحسنه بانکها خرده میگیرند و بر ادامه راهی که به زعم خودشان برای جذب منابع کم هزینه در پیش گرفتهاند اصرار میورزند. دکتر بهمنی در آن گفتوگو با بیان صریح این مطلب که بانکهای دولتی بابت هزینه تبلیغات جوایز قرعهکشی حسابهای قرضالحسنه ۱۶۰۰میلیارد ریال را هدر میدهند متذکر شده است که منابع جذب شده توسط بانکها به جای آن که با یک مکانیزم واحد توزیع شود،توزیع آن تابع سلایق و روشهای مختلف در هر یک از بانکهای دولتی شده و به همین سبب امکان این که منابع قرضالحسنه درست به مصرف نرسد وجود دارد. عضو هیات مدیره بانک ملی ایران در همان گفتوگو خاطر نشان کرده است که در شرایطی که منابع قرضالحسنه میان ۱۰ بانک دولتی توزیع میشود اتلاف حدود ۱۶۰۰میلیارد ریال که معادل ۲درصد این منابع است برای تبلیغات جوایز حسابهای قرضالحسنه هیچ معنایی ندارد چون با این مبلغ میتوان به چند هزار نفر تسهیلات مسکن حتی به صورت رایگان اعطا کرد و یا از آن برای ایجاد اشتغال و رفع گرفتاریهای بسیاری از تولید کنندگان بهره گرفت.
دکتر بهمنی در همان مصاحبه از تاسیس بانک قرضالحسنه به عنوان یک راهحل اساسی برای این مشکل یاد کرده و گفته است چنانچه وجوه و منابع قرضالحسنه در یک بانک ویژه قرضالحسنه متمرکز شود هزینههای تبلیغاتی در حدی متعادل تنها توسط یک بانک به مصرف خواهد رسید و نتایج به دست آمده هم قطعا بهتر خواهد بود. گرچه عضو هیاتمدیره بانک ملی ایران در گفتوگوی خود با خبرنگار دنیای اقتصاد ذکری از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی شیوه تبلیغات و نوع جوایز حسابهای قرضالحسنه به میان نیاورده و در مقام یک بانکدار با تجربه صرفا جنبههای اقتصادی این موضوع را مورد توجه قرار داده است، اما حتی اگر از زاویه نگاه این شخصیت بانکی به آسیب شناسی تبلیغات پرحجم قرعهکشی جوایز حسابهای قرضالحسنه بانکها که در تمام طول سال ادامه دارد بپردازیم در پذیرش ناصواب و نادرست بودن راه و روشی که بانکهای دولتی در ارتباط با جذب منابع قرضالحسنه در پیش گرفتهاند کمترین تردیدی به خود راه نخواهیم داد.
آنچه در این میان بیشتر مایه تاسف است این است که مشاهده میکنیم شیوه تبلیغات قرضالحسنهای بانکهای دولتی ما دارد به بانکهای خصوصی هم سرایت میکند و در شرایطی که جامعه انتظار داشت بانکهای خصوصی ما با در پیش گرفتن راهکارهایی نوین و متفاوت در امر بانکداری به الگو و سرمشقی برای بانکهای دولتی مبدل شوند و از این رهگذر تحولی در نظام بانکی کشور ایجاد کنند، برای جذب منابع قرضالحسنهای که حجم آن هرگز به پای یکدرصد بانک دولتی نخواهد رسید، تبلیغات پرهزینه و پرسر و صدایی را به راه انداختهاند که مسلما این شیوه کار به عنوان یک نمره منفی بزرگ در کارنامه عملکرد بانکهای خصوصی نوپای ما به خصوص یکی از قدیمیترین آنها که عطش زیادی برای جذب منابع قرضالحسنه به هر قیمت دارد، خواهد رسید.
ناگفته نماند که از دیدگاه نویسنده که امروزه تبلیغات رکن اساسی هر فعالیت اقتصادی و حتی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی است و هزینههایی که صرف تبلیغات میشود مشروط بر آن که هدفمند، کارشناسی، مبتنی بر ملاحظات روانشناسی اجتماعی و متناسب با شان و جایگاه بنگاهها و کالا و خدمات تولیدی آنها باشد، نوعی سرمایهگذاری مجازی محسوب میشود که تضمینکننده دوام و بقای بنگاهها در محیطهای کسب و کار و عرصههای رقابت است ضمن آنکه صرف هزینههای درست و به هنگام تبلیغاتی یکی از عوامل تامین درآمد و ایجاد اشتغال برای رسانهها و صاحبان انواع و اقسام تخصصها و هنرهایی است که با ضعف هنر تبلیغ و اطلاعرسانی سر و کار دارند. بنابراین نویسنده نه تنها مخالفتی با صرف هزینههای تبلیغاتی برای جذب منابع و رونق کسب و کار بانکهای دولتی و خصوصی ندارد بلکه بر این باور است که بانکهای ما به عنوان مهمترین ستونهای اقتصاد کشور باید سهم بیشتری از درآمدهای خود را به هزینه تبلیغاتی اختصاص دهند. اما همانگونه که قبلا ذکر آن رفت ایراد اساسی متوجه ابتذالی است که سرشیوه تبلیغات بانکهای ما حاکم شده و جایگاه این بنگاههای مهم و معتبر اقتصادی و نیز کرامت قرضالحسنه را در اذهان عمومی تا حد بنگاههای بختآزمایی تنزل داده است.
بحث بر سر این است که امروزه میان شیوه تبلیغات و نوع جوایز قرعهکشی حسابهای قرضالحسنه بانکها با تبلیغاتی که برای فروش تنقلاتی چون پفک نمکی، چیپس سیب زمینی یا فلان محصول رب گوجهفرنگی صورت میگیرد تفاوتی مشاهده نمیشود. تنها تفاوت در آمار بالاتر تعداد جوایز قرعهکشی بانکها و حجم گستردهتر تبلیغات آنها است. بحث بر سر این است که بانکهای ما با در پیش گرفتن این راه و روش تبلیغاتی علاوه بر تقویت و گسترش فرهنگ مادیگرایی، پول دوستی و تجمل پرستی در میان قشرهای مختلف اجتماعی خود را عملا به ماشین تبلیغات بازاریابی برای انواع برندهای خودروهای شخصی وارداتی و ساخت داخل تبدیل کرده و به نوعی در مسوولیت کم و کیف این خودروها در قبال مشتریان و خریداران آنها شریک شدهاند. متاسفانه یکی از بانکهای دولتی که مدیریت آن خود را بیش از سایر بانکها به حفظ اصول و ارزشها ملزم و متعهد نشان داده است پا را از این هم فراتر نهاده و در لیست جوایز قرعهکشی حسابهای قرضالحسنه خود صدها شمش طلای یککیلویی را که به طور ذاتی هیچ کاربردی برای برندگان فرضی آنها ندارد و صرفا به عطش دستیابی به فلز گرانبهای طلا در میان مردم به خصوص قشرهای فرودست جامعه دامن میزند، لحاظ کرده است شمشهای طلایی که اگر بر فرض برندهای داشته باشد، جز برای صنف زرگر و طلاساز کاربردی ندارد و فرد برنده ناچار است آن را به بهای نازل به اعضای این صنف بفروشد!! شاید برای چند ماهی جماعتی از سپردهگذاران قرضالحسنه را در خواب طلایی فروبردند و جماعتی دیگر را در انتظار بر پشت فرمان یک خودرو گران قیمت آخرین مدل بنشانند، در عالم تفریح و سرگرمی اشکالی نداشته باشد، اما باید در فردای روز اعلام اسامی برندگان جوایز حسابهای قرضالحسنه مدیران بانکها همراه با جامعهشناسان و روانشناسان، به میان مردم بروند تا ببینند بر سر روح و روان آن ۹۸درصد سپردهگذارانی که هیچ نصیبی از جوایز بانکها نبردهاند چه آمده است و بررسی کنند که بازتابهای رفتاری آن اکثریت بازنده چه اثرات سویی بر سلامت جامعه باقی خواهد گذاشت.
Kiamehr@Hotmail.com
* مصاحبه خانم لیلا اکبرپور با دکتر بهمنی مندرج در شماره مورخ ۱۸/۱/۸۶ دنیای اقتصاد
ارسال نظر