اتمام فشار دلار بر طلا
خط بازارهای نوظهور به طلا
گرچه قیمت طلا پس از اظهارات رئیس فدرال رزرو آمریکا و با توجه به کاهش ارزش دلار آمریکا با افزایش نسبی روبهرو شده است، اما روند صعودی میتواند کوتاهمدت و مقطعی باشد. نگرانیهای مربوط به اوضاع اقتصادی جهان و تنشهای تجاری از یکسو و بحران ارزی ترکیه و سایر اقتصادهای نوظهور میتواند به ضرر تقاضا و قیمت جهانی طلا تمام شود. در حال حاضر، مسیر آتی طلا را میتوان در مسیر یوآن چین جستوجو کرد. چراکه تضعیف ارزش دلار در برابر ارزهای بینالمللی معتبر از جمله یوآن، نقش ارز چینی در جهتگیری مشابه آن با فلز زرد را به معنای اثر آن در تعیین قیمت طلا تلقی میکنند. انتشار آمارهای مهم اقتصادی آمریکا، منطقه یورو و چین و وضعیت تقاضای فیزیکی در بازارهای آسیایی نیز عوامل مهمی برای نوسانات قیمت جهانی طلا خواهند بود.
چین تضعیف یوآن را کنترل میکند؟
چین با کاهش نسبت سپرده قانونی بانکهای تجاری این کشور به میزان نیم درصد، سپر محافظ مالی خود را برای مقابله با تعرفههای آمریکا معرفی کرد. این تغییر درست یک روز قبل از تاریخ وضع تعرفه ۳۴ میلیارد دلاری آمریکا علیه چین به اجرا درخواهد آمد. نسبت سپرده قانونی بانکهای تجاری و بانکهای کوچک به ترتیب ۱۶ و ۱۸ درصد است که در صورت اعمال مقررات جدید، بانکهای چینی قادر خواهند بود حجم قابل توجهی از اوراق قرضه خزانه آمریکا را با ارزش نزدیک به ۱۰۰ میلیارد دلار به فروش برسانند. این حجم از فروش در شرایطی که فدرال رزرو پرونده انبساطی مبنیبر خرید اوراق خود را پایان داده و در حال آمادهباش فروش این اوراق است، با فروش این اوراق از سوی چینیها دچار مشکل خواهد شد؛ چراکه نرخ بازدهی اوراق به شدت به عرضه و تقاضای بازار حساسیت دارد و دچار نوسان خواهد شد. حالت ممکن دیگر به تعویق افتادن برنامه انقباضی فدرال رزرو آمریکا است.
اتمام فشار دلاری بر بازارهای نوظهور
مقایسه روند چند دهه اخیر بازارهای نوظهور در مقابل توسعهیافتهها، از طریق شاخص بینالمللی MSCI EM مخصوص اقتصادهای نوظهور و شاخص MSCI جهانی ممکن میشود. از سال ۲۰۰۲ هردو شاخص به تازگی از یک دوره رکود خارج شده بودند و تا سال بحران مالی دهه گذشته صعود کردند. در این دوره رونق، بازدهی بازارهای نوظهور بیش از شاخص جهانی رقم خورد. در دوره بحران مالی و عواقب آن، شاخص جهانی سقوط کرد؛ اما شاخص نوظهورها زیان کمتری متحمل شد. اما این روند از سال ۲۰۱۴ میلادی فاز دیگری را آغاز کرد که با برابری بازدهی شاخصها و پس از آن سبقت تدریجی شاخص توسعهیافتهها ادامه یافت. حدود ۱۵ سال پیش، نظریهای مبنی بر آمادگی بازارهای نوظهور برای جداسازی از بازارهای توسعهیافته مطرح شد؛ به این معنا که آنها میتوانند مستقل از مولفهها و تکانههای سایر بازارها رشد کنند. در واقع این نظریه بروز بحران در کشورهای توسعهیافته را با توانایی نوظهورها در مصون ماندن از اثرات تخریبی آن در نظر میگرفت؛ اما پس از رکود مالی دهه گذشته شواهد از نقض این نظریه حکایت دارند. همانطور که تا چندی پیش بازدهی شاخص نوظهورها شیب نزولی را تجربه میکرد و شاخص دلار تقویت میشد؛ با تضعیف شاخص دلار ظرف ماههای گذشته که بازارهای نوظهور در مدار نزولی قرار گرفتهاند و ارزهای این کشورها نیز به شدت تضعیف شده است؛ مسیر دو شاخص نیز با قوت بیشتری در حال جداسازی است. هرچند ریسک جنگ تجاری در این دوره بهعنوان یکی از عوامل نزول بازارهای نوظهور و خروج سرمایه شدید از آنها مطرح میشود؛ اما بهدلیل دیگری نیاز است تا تناقضی را روشن کند: چرا نوظهورها نسبت به توسعهیافتهها تحت فشار بیشتری قرار دارند و با شدت زیادی افت کردهاند. پاسخ این پرسش به شاخص دلار بازمیگردد.
ارسال نظر