ارجحیت مصرف آب برای صنعت یا کشاورزی

محسن محمدی

مدیر تامین و تدارک شرکت معدنی و صنعتی گل‌گهر

بسیاری از واژه‌های سیاسی یا اقتصادی، با تغییرات در شرایط اقتصاد جهانی یا منطقه‌ای، به مفاهیم اضافه شده یا دچار تغییرات گسترده در مفهوم یا دامنه اثر شده‌اند. دو مفهوم «خودکفایی» و «اقتصاد مقاومتی» دو واژه بسیار شنیده شده در این زمینه است. سوءتفاهم در درک یا به‌روزرسانی مفهوم این دو واژه به ظاهر ساده، در نگرشی خوش‌بینانه، اگر منجر به فاجعه نشود، قطعا جبران اثرات نامطلوب آن در بعضی از موارد، برای نسل‌های آتی نیز مساله خواهد بود. نگارنده در این نوشته سعی خواهد کرد، ابتدا دو مفهوم خودکفایی و اقتصاد مقاومتی را از زاویه مدیریت منابع و مدیریت مصرف، تعریف و با تمرکز بر صنعت فولاد و کشاورزی، سوءتفاهم در تفسیر این دو را مورد بررسی قرار دهد.

اقتصاد مقاومتی، تعریف و سوءتفاهم

مدتی است واژه‌ای ارزشمند و مفهومی، به فرهنگ اقتصادی کشور اضافه شده است که درک و استفاده دقیق از آن نه‌تنها نسخه‌ای برای دوران رکود، تحریم یا فشارهای اقتصادی یا سیاسی، بلکه راهگشا در هر شرایط اقتصادی است. متاسفانه بسیاری آن را صرفا مبنایی برای ایجاد آمادگی جهت جهش یا ایجاد قابلیت تحمل فشار اقتصادی دانسته‌اند. اقتصاد مقاومتی دارای چهار رکن است. مقاوم بودن اقتصاد، حمایت از تولید ملی، مدیریت مصرف و مدیریت منابع انرژی. با توجه به اینکه هدف نگارنده تفسیر اقتصاد مقاومتی نیست، صرفا بر تشریح موارد از نگاه کشاورزی، صنعت و آب پرداخته می‌شود.

خودکفایی، تعریف و سوءتفاهم

واژه‌ای بسیار شنیده شده و پذیرفته شده که به اشتباه قطع وابستگی و تولید همه نیازمندی‌ها تفسیر شده است. از نظر نگارنده، در دنیای امروز با افزایش تعداد کالاهای مورد نیاز، رقابت بین عرضه‌کنندگان، توسعه ارتباطات، روش‌ها و مسیرهای تامین و کاهش یا حذف نگرانی از قطع تامین کالاها، این واژه صرفا به تولید نیازمندی‌هایی که قطع تامین آن ممکن بوده و منجر به اختلال در زمینه‌هایی مانند امنیت و ثبات اقتصادی یا سیاسی می‌شود، اطلاق می‌شود. از این رو صرف‌نظر از مزیت نسبی، فقط و فقط تولید بعضی کالاهای استراتژیک و خاص در راستای خودکفایی تلقی می‌شود. در اقتصاد‌های باثبات از نظر ریسک‌های سیاسی و بازرگانی، خودکفایی واژه‌ای منسوخ تلقی شده و تولید محصولات با مزیت مطلق به مفهوم خودکفایی نزدیک‌تر است. گواه این امر توجه به محصولاتی است که هر بخش آن در کشوری، با توجه به مزیت نسبی تولید و در انتها در کشور دیگری یکپارچه و عرضه می‌شود.

حمایت از تولید

حمایت از تولید، شاید واژه‌ای مثبت و بدیهی تلقی شود. لیکن کدام تولید و کدام محصول باید مورد حمایت واقع شود. محصولی که تولید آن منجر به اتلاف منابع محدود می‌شود، منطبق بر مزیت نسبی نیست. سوء مدیریت یا عدم توجیه اقتصادی و فنی، آینده آن‌را از نظر قابلیت‌های رقابت یا فروش تهدید می‌کند یا بالعکس. توجه بیش از حد به اشتغال، توجه تک بعدی به موضوعات اجتماعی، عدم نگرش به جامعه و اقتصاد به‌عنوان یک سیستم پیچیده و سازگار شونده، عدم تشخیص علت یا معلول، موجب حمایت غلط و تخریب کننده تولید شده است. بر اساس تعاریف، سیستم پیچیده سازگار شونده، سیستمی است با تعداد اجزای زیاد و گستردگی ارتباطات که هر کدام از اجزا به تنهایی قابلیت بقا ندارند، لیکن تغییرات در هر کدام منجر به تغییر در بقیه می‌شود. هر کدام از اجزا سعی در سازگاری با تغییرات را دارند.

مدیریت منابع

یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی، مدیریت منابع است. منابع محدود، منابع غیرقابل جایگزین و منابع تجدید شونده. یکی از این منابع با اهمیت آب است. تغییرات اقلیمی، کاهش بارندگی، تمایل شدید به توسعه، افزایش جمعیت از عواملی است که این منبع تجدید شونده را دچار بحران کرده است. فروکش کردن زمین در بسیاری از نقاط استان‌های جنوبی کشور بنا به افزایش برداشت از حوضچه‌های زیرزمینی و بالعکس تورم زمین در بعضی از شهرهای فاقد سیستم شهری فاضلاب، بنا به تزریق فاضلاب، حتی در صورت اتمام دوران خشکسالی، احتمال پرشدن سفره‌های زیرزمینی را کاهش داده است. به بیان دیگر، بنا به فروکش کردن زمین در سفره‌های آب زیرزمینی، در صورت بارندگی در آینده، زمین، قابلیت ذخیره آب را از دست داده است.

وضعیت کشاورزی و صنعت در استان‌های کم آب

یکی از سوءتفاهم‌ها در درک مفهوم اقتصاد مقاومتی و همچنین خودکفایی، توجه به کشاورزی، بدون توجه به وضعیت منابع آب، اثربخش بودن روش‌ها و الگوهای مورد استفاده در آبیاری، روش‌های کاشت و عدم توجه عادلانه به مصرف آب است. شاید اگر به‌جای تمرکز بر توزیع یارانه و سعی در توزیع عادلانه ثروت، به توزیع عادلانه منابعی مانند آب توجه شده بود، ثروت نیز به خودی خود، تقسیم می‌شد. سعی در خودکفایی در تولید گندم، اتلاف منابع آب و تولید آن به هر قیمتی، از مثال‌های تلخ در این زمینه است. در نگرش سنتی محاسبه قیمت تمام شده یک کالا، هزینه‌های مصرف شده برای نیروی انسانی، مواد اولیه و سربار، مدنظرقرار می‌گیرد. متاسفانه تمامی این هزینه‌ها از نگاه تولیدکننده محاسبه می‌شود. از نظر نگارنده این هزینه‌ها باید از نگاه ملی و با توجه به پارامتر غیر جایگزینی، مورد مطالعه قرار گیرد. به‌ بیان دیگر، شاید هزینه تمام شده آب برای تولید یک محصول کشاورزی برای کشاورز مثلا ۹۰۰ تومان محاسبه شود؛ اما با توجه به عدم جایگزینی منبع و عدم انتفاع آتی، این مبلغ در بسیاری از مناطق تا ۱۰ برابر باید محاسبه شود. شور شدن آب‌های کشاورزی و کاهش سطح آب موجب شده که قیمت واقعی بعضی از محصولات کشاورزی مانند پسته تا چند برابر قیمت بازار قابل محاسبه باشد. قابل توجه است قیمت آب کشاورزی در کشورهایی مانند استرالیا که وضعیت بهتری در بخش آب دارند تا ۳/ ۱ دلار محاسبه می‌شود. یکی از راه‌های ورود آب به مناطق کم آب، انتقال آب از مناطق پرآب است که معمولا باعث ایجاد چالش‌های اجتماعی می‌شود و عملا حساسیت‌های منطقه‌ای امکان‌پذیری این روش را بسیار کاهش داده است. از دیگر روش‌های انتقال آب، عدم تولید و در مقابل ورود کالاهایی است که در تولید آن آب مصرف می‌شود. به‌عنوان مثال فرض کنیم در تولید هر کیلو محصول کشاورزی خاصی ۵ متر مکعب آب مصرف می‌شود، ورود یک‌هزار تن از محصول به آن منطقه به منزله ورود پنج میلیون لیتر آب به آن منطقه است یا بالعکس حذف تولید کشاورزی آن محصول به میزان ۱۰۰۰ تن، از مصرف آب به میزان پنج میلیون تن جلوگیری می‌کند. به بیان دیگر، حذف شجاعانه بسیاری از محصولات کشاورزی یا تغییر در کاهش مصرف آب آنها با تغییر در روش‌های کشت، موجب کاهش مصرف آب خواهد بود. قاعدتا حذف هر محصول کشاورزی، عوارضی در زمینه‌های اشتغال، میزان تولید ناخالص ملی... به همراه خواهد داشت که با جایگزینی در روش‌ها و محصولات بخش زیادی از این عوارض مدیریت خواهد شد. قطعا عوارض و هزینه‌های ملی حذف اجباری و ناخواسته بسیاری از محصولات کشاورزی یا مصرف نامناسب منابع، بسیار بیشتر خواهد بود. در رابطه با صنعت، نوع آب مصرفی و حساسیت متفاوت نسبت به آن و همچنین قابلیت استفاده از بازیافت، وضعیت را بهبود داده، ولی حساسیت‌های منطقه‌ای نسبت به انتقال آب، عملا بهره‌وری آب را در این بخش کاسته است. برای تولید هر تن فولاد به‌طور متوسط تا ۸ مترمکعب آب مصرف می‌شود. برای تولید هر تن از بعضی از محصولات کشاورزی تا ۷۰ مترمکعب آب مصرف می‌شود. تولید هر ۵ میلیون تن محصول فولادی از معدن تا محصول نهایی برای ۱۵هزار نفر اشتغال مستقیم ایجاد می‌کند. گرچه فعالیت‌های گسترده و ارزشمندی برای انتقال آب برای بخش‌های صنعتی استان‌های یزد و کرمان به‌عنوان قطب‌های آتی تولید فولاد، توسط شرکت‌هایی مانند گل‌گهر در جریان است که مشکلات صنعت را مرتفع خواهد کرد؛ اما مشکلات کشاورزی با توجه به موارد بیان شد، تشدید خواهد شد.

نتیجه

اگر شجاعانه نسبت به تغییرات در روش‌ها و الگوهای حاکم بر انتخاب محصول در بخش زیادی از کشاورزی اقدام نشود، اگر منابع آبی کشور مخصوصا در مناطق کم آب بین صنعت و کشاورزی براساس منفعت هزینه، نه به مساوات که به عدالت، توزیع نشود. اگر هزینه آب نه بر اساس قیمت تمام شده برای مصرف‌کننده، بلکه با نگرش به آینده و هزینه تمام شده ملی، محاسبه نشود، اگر دولت خود را رهبر توسعه در صنعت و کشاورزی نداند و از حمایت جانبدارانه از بخش‌های غیرمولد یا مسرف در مصرف منابع، بنا به نگرانی از عوارض اجتماعی دست برندارد، اگر نسبت به مزیت نسبی توجه شود و تنها محصولات کشاورزی یا صنعتی منطبق بر همین اصل تولید شود، تعریف غلط مفهوم خودکفایی، موجب اتلاف منابع نشود، اگر برای بیکاری قابل پیش‌بینی کشاورزی قبل از وقوع، جایگزین‌ها برنامه‌ریزی نشود، اگر تغییرات اصولی در روش‌ها و الگوهای مصرف صورت نگیرد، اگر تغییرات اساسی در روش‌های آبیاری صورت نگیرد، قطعا در سال‌های آینده، راهی جز واردات محصولات کشاورزی وجود ندارد. در آن زمان بنا به بی‌توجهی به صنعت، وجهی نیز جهت واردات محصولات کشاورزی وجود ندارد. شاید توجه ویژه به بازیافت آب بخشی از نیازمندی به آب را بکاهد؛ اما بدون تغییر در الگوی مصرف، هزینه‌های بازیافت مزیت زیادی ایجاد نخواهد کرد.