چالش‌های پیمانکاران در صنعت فولاد

علی همت مدیرعامل شرکت ایریتک توسعه صنعت فولاد در ایران طی سه دهه اخیر سبب گسترش فعالیت‌های پیمانکاری در صنعت فولادکشور شده است. حجم چشمگیر سرمایه‌گذاری در سال‌های اولیه، در توسعه این صنعت موجب پدید‌آوری و گسترش مراکز ساخت و اجرای پروژه‌ها و به عبارت دیگر سازندگان و پیمانکاران بزرگی شد. در این میان تعدادی از شرکت‌های مهندسی با سابقه در صنعت فولاد توانستند با برنامه‌ریزی مدیریتی، شرکت‌های پیمانکاری دانش محور و با ثبات در پیمانکاری صنعت فولادتشکیل دهند و موجبات انتقال دانش فنی در زنجیره تولید فولاد از سنگ معدن تا محصول نهایی را فراهم کنند؛ برای مثال شرکت ایریتک در این دوره موفق به اخذ لیسانس ساخت کوره‌های تولید آهن اسفنجی به روش میدرکس شد و این صنعت را در ایران بومی‌سازی کرد. مورد فوق که زمینه ساخت و اجرای پروژه‌هایی با ظرفیت بیش از ۱۰ میلیون تن آهن اسفنجی شد یا اجرای ۱۰ پروژه در صنعت فولاد که موجب ظرفیت‌سازی تولید بیش از ۷ میلیون تن فولاد شده است، در زمره این توانایی‌ها است.

متاسفانه با حذف سیاست‌گذاری حمایت از دانش معنوی در بازار پیمانکاران صنعت فولاد و برگزاری مناقصه بدون ارزیابی توانمندی شرکت کنندگان توسط بعضی از کارفرمایان بخش خصوصی، به مرور زمان شرکت‌های پیمانکاری بزرگ و کوچک متعددی تشکیل شده‌اند که ضمن به‌وجود آمدن پراکندگی دانش ساخت کارخانه‌های فولاد‌سازی در کشور، بروز رقابت‌های ناخواسته و ناسالم بین پیمانکاران این حوزه مشکلات زیادی گریبانگیر آنان کرده است و امروزه نیز با کاهش پروژه‌ها به دلیل وضعیت رکود اقتصادی ناشی از محدودیت اعمال شده، این شرکت‌ها با کاهش کار و مشکلات مالی عدیده روبه‌رو‌ شده‌اند.

از سوی دیگر به‌رغم اجرای چند ده میلیون تن کارخانه‌های فولاد‌سازی در کشور، شرکت‌های توانمند شناخته شده و بین‌المللی، برای صادرات خدمات مهندسی و صنعتی در ایران شکل نگرفته تا جایی که شرکت‌های با سابقه در این امر نیز به طرف متلاشی شدن پیش رفته‌اند. شاید بتوان یکی از بزرگ‌ترین‌ عوامل ایجاد این مشکلات را روند برگزاری مناقصات دولتی عنوان کرد. روش انتخاب پیمانکار در مناقصه درنیم قرن گذشته در ایران بر پایه حفظ منافع ملی و بهترین روش خرید‌های دولتی طراحی شده بود؛ اما آیا خرید کالا با ایجاد یک کارخانه تولیدی و انتقال تکنولوژی پیشرفته از طریق برگزاری مناقصه امروزه پاسخگو است. باید اذعان کرد که امروز انجام مناقصات به چالشی نامناسب در انتخاب پیمانکاران صنایع بزرگ تبدیل شده است که نتیجه حداقلی آن در یک دهه گذشته کندی انجام پروژه‌ها، دوباره کاری‌ها،تاخیرات اجرای پروژه وانتخاب شرکت‌های پیمانکاری کم‌توان و تکنولوژی‌های ناکارآمد بوده و آثار آن به خوبی قابل مشاهده است. در واقع هدف از برگزاری یک مناقصه تامین یک کالا یا خدمات با کیفیت مورد نظر با پایین‌ترین قیمت ممکن در بازار است بنابراین به‌نظر می‌رسد که حداقل ۶ شرط زیر لازمه برگزاری یک مناقصه مطلوب است:

الف) شفافیت و روشن بودن خدمات و کالا‌های مورد نیاز

ب) همتراز بودن شرکت‌کنندگان یا تامین‌کنندگان کالا

ج) شفاف بودن محدوده کار

د) قابل پیش‌بینی بودن هزینه خدمات

ه) داشتن قیمت پایه مناسب

ز) زمان مناسب

فرض براین است که تمام شرکت‌کنندگان یک مناقصه برای دستیابی به پروژه تلاش می‌کنند پایین‌ترین سود قابل پذیرش را برای ارائه خدمات و کالا پیشنهاد و از حداکثر ظرفیت خود برای کاهش قیمت خرید کالای سازنده اصلی استفاده کنند بنابراین باید انتظار داشت با توجه به این روند کاری در پروژه‌های بزرگ نباید اختلاف چند برابری در قیمت‌های پیشنهادی دیده شود ولی در عمل این‌طور نیست.چون شرایط برگزاری مناقصه به درستی رعایت نمی‌شود. کارفرمایان با انتخاب پایین‌ترین قیمت در حقیقت وارد کارزاری می‌شوند که انتهای آن برای پیمانکار و کارفرما هر دو ناشناخته است یا به عبارتی با شعار‌های امروزی با یک بازی برد-برد فرسنگ‌ها فاصله دارد. این وضعیت در بخش معدن صنایع فولادی بسیار بدتر است. این روش مناقصه شرکت‌های پیمانکاری ایرانی را در جهت کوچک‌تر شدن، دورشدن از اندوختن دانش فنی و به کارگیری نیروهای ناکارآمد سوق می‌دهد. برای یک مثال به این مورد توجه کنید.

در یک پروژه استخراج وتولید زغال‌سنگ در کشور در سال ۱۳۸۶، شرکتی که تنها انجام‌دهنده پروژه مشابه در کشور بود با بیش از هزار نفر پرسنل مهندسی و کارگر آموزش‌دیده مستقر در سایت کناری این پروژه در مقابل با شرکتی کوچکتر با نیروی کمتر از صدنفر و با ادعای همکاری یک شرکت چینی و در حالی که هیچ پروژه مشابهی در گذشته در کارنامه نداشت،توانست پروژه را به دلیل اختلاف قیمت زیاد در پیشنهاد به‌دست آورد. نتیجه آنکه شرکت پیمانکاری تواناتر و بزرگ‌تر‌ با ده‌ها مهندس آموزش‌دیده که با دستمزدها و استاندارد‌های شرکت برنده نمی‌توانستند کار بکنند یا تغییر شغل دادند یا مهاجرت کردند. در عمل این تصمیم‌گیری سبب شد که نه تنها دانش اندوخته شده، از دست برود بلکه پروژه مذکور با ده‌ها تغییر در تصمیمات کارفرما هیچگاه شروع به کار نکند.

از دیگر مشکلاتی که سبب آشفتگی در بازار کار و در نهایت دردسر برای شرکت‌های پیمانکار شده است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

۱- در گذشته بسیاری از پروژه‌ها از گزارش‌های فنی اقتصادی مطلوب که توسط شرکت‌های مشاور توانمند داخلی و خارجی تهیه می‌شد برخوردار بودند؛ بنابراین تکنولوژی انتخابی و قیمت پایه، حدود کار و هدف کارفرما برای اجرای پروژه کاملا مشخص بود.

۲- شرکت‌های دولتی به برگزاری مناقصه مطلوب حساس بودند ولی امروزه این حساسیت در شرکت‌های شبه‌دولتی یا شرکت‌های بزرگ داخل بورس کمتر شده است.

۳- ‌به کارگیری کارشناسان و مشاوران باسابقه و مطمئن برای برگزاری مناقصه یک حساسیت برای کارفرمایان بود. اما امروز انتخاب مشاوران کم‌توان به پایین‌ترین قیمت و گماردن کارشناسان کم‌تجربه برای بررسی و انتخاب طرح‌های بزرگ یکی از مشکلات اجرای پروژه‌ها است.

۴- تکیه بر بازی برد - باخت به معنی انتقال کلیه مسوولیت‌ها از دوش کارفرمایان به مشاوران و مشاوران به پیمانکاران سبب باخت- باخت برای همه عوامل پروژه شده است.

مشکل جدیدی که در بازار کار پیمانکاری به مشکلات قبلی افزوده شده است وجود ده‌ها مجوز صادره در صنعت فولاد برای پروژه‌های فولادی است. این مجوزها که هیچ‌گونه منابع مالی معینی برای اجرای پروژه ندارند سبب سردرگمی در بازار کار و عدم اطمینان برای شرکت‌های معتبر داخلی و شرکت‌های خوش‌نام خارجی برای ورود به بازارکار شده است به‌طوری‌که دیگر دریافت یک پیشنهاد خوب میسر نیست. ده‌ها درخواست کار به پشتوانه فاینانس چین یا حمایت صندوق توسعه ملی در بازار کار پیمانکاران در حال چرخش است.

دریافت یک پیشنهاد چند صدمیلیاردی نیاز به هزینه و تامین تضامین بانکی دارد. شرکت‌های پیمانکار داخلی با همکاران خارجی خود صدها ساعت وقت می‌گذارند تا یک پیشنهاد مناسب برای کارفرمایانی که مجوزهای لازم را در دست دارند و گاهی حمایت‌های مدیران محلی را نیز با خود به همراه دارند، تهیه کنند. آنان (پیمانکاران) در یک زمان فشرده سه تا چهارماه شبانه‌روز کار می‌کنند و به سازندگان همکار خارجی قول می‌دهند که پروژه در یک دوره کوتاه فعال خواهد شد. اما گاهی پس از دو یا سه ماه بعد از دریافت پاکت‌های پیشنهاد، کارفرما اعلام می‌کند که از انجام پروژه منصرف شده است و هیچ خسارتی به پیمانکاران پرداخت نمی‌شود و حتی هزینه‌های مستقیم تحمیلی مانند خرید اسناد مناقصه یا هزینه بانک گارانتی نیز بازپرداخت نمی‌شود یا در مواردی نیز برنده مناقصه را انتخاب کرده، سپس اعلام می‌کنند که پیمانکار برنده خود به فکر تامین مالی نیز باشد.

آنچه گفته شد بخش کوچکی از مشکلات کاری پیمانکاری در صنعت فولاد و در تعاملات کاری بین کارفرمایان و پیمانکاران است. اگر به این مشکلات، مشکلات عمومی تنگناهای مالی و اقتصادی پیمانکاران و مشکلاتی که بر تحکیم و توسعه نیروی انسانی و توسعه سخت‌افزاری و نرم‌افزاری اثر‌گذار است را نیز بیفزاییم، خواهیم دانست که پیمانکاران این حوزه روز‌به‌روز کم‌توان‌تر شده و باید در انتظار ازمیان رفتن بدنه کارشناسی و دانش فنی بنشینند.

آیا این امکان به‌وجود خواهد آمد که پس از صدها میلیون دلار و میلیاردها تومان هزینه صرف شده در این سال‌ها، در به وجود آمدن و شکل‌گیری این پیمانکاران راه روشن و نور امیدی در رفع این مشکلات پیش روی پیمانکاران حوزه فولاد و از جمله بزرگ‌ترین‌ و با‌سابقه‌ترین آنها یعنی شرکت ایریتک قرار گیرد یا اینکه باید از نظر دانش فنی به سه دهه قبل بازگردیم و همه اندوخته‌های این حوزه را به باد فنا بسپاریم؟ تاریخ نشان داده است که تلاش و دانش ما با حمایت‌های راهگشای دولت و مسوولان می‌تواند صنعت فولاد را از این مشکلات نجات دهد.