۹۲سال پیش وقتی آلدوس هاکسلی در رمان درخشان خود «دنیای قشنگ نو» از تحقق رویای سعادت و خوشبختی همه انسانها با کمک علم نوشت، بسیاری با دیده تردید به این رمان علمی-تخیلی نگاه میکردند و رهایی بشر از شر، فقر و رنج را غیرممکن میدانستند. اما با گذشت زمان، موفقیت و شکست جوامع و تلاش دانشگاهیان برای فهم زمینهها و علل توسعه و فقر، جهان را با بینشهای روشنی درباره نحوه دستیابی به کامیابی روبهرو کرد؛ تا جایی که برخی از معادلات مهم و پیچیده توسعه در قرن ۲۱ حل شد.
دارون عجماوغلو، سیمون جانسون و جیمز رابینسون به دلیل تحقیقات برجسته خود درباره نقش نهادها و تاثیرات آنها بر رفاه و توسعه اقتصادی، برنده جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۴ شدند. این جایزه بهدرستی به آنها اعطا شد، اما مهمتر از آن، پیام این پژوهشها برای کشورهایی مانند ایران است که به دنبال راهی برای عبور از شرایط فعلی و قرار گرفتن در مسیر توسعه هستند.
یکی دانشگاه را ترک کرده و وکیل و وزیر میشود و سر از چاه درمیآورد، یکی بر آن است در دانشگاه بماند و در جستوجوی راه باشد. طی روزهای گذشته، نکات فراوانی در مورد جناب دارون عجماوغلو، اقتصاددان ارمنیتبار ترکیه و استاد دانشگاه ام.آی.تی منتشر شد. رسانهها با ذکر جزئیات، به دنبال پاسخی برای این پرسش رفتند که عجماوغلو و دو پژوهشگر همکار او چه ایدههایی داشتهاند که جایزه نوبل سال ۲۰۲۴ میلادی را نصیب آنان کرده است. من در این یادداشت، از زاویهای دیگر به فعالیت علمی عجماوغلو مینگرم و در یک سناریوی فرضی، دنبال طرح این موضوع میروم که اگر عجماوغلو به جای کار و فعالیت در حوزه پژوهش و دانش، به دنبال پست و مسوولیت دولتی میرفت، سر از کجا درمیآورد. اما بگذارید بگویم که ایده و الهام اصلی این داستان از کجا آمده است.