دردهای کوتاهمدت کاهش تورم
ایران کشوری است که سالها با تورم دورقمی و عوارض آن دست به گریبان است. میانگین تورم در چهار دهه گذشته ۲۰ درصد بوده است و این عدد در اذهان مردم نقش بسته است. انتظارات مردم و سایر اجزا و ساختارهای مختلف نظام اقتصادی کشور نیز بر اساس همین تورم ۲۰ درصد شکل گرفته است تا جایی که سیاستگذاران بانک مرکزی نیز به تزریق پول با نرخ سالانه حدود ۲۳ درصد عادت کردهاند. این پول بدون پشتوانه به صورت مالیات پنهان تزریق شده است.
میتوان اقتصاد ایران را به بیماری تشبیه کرد که گرفتار درد مزمنی شده است و به جای جراحی و درمان قطعی گاهی مسکنی برای وی تجویز شده است که نمونه بارز آن بسته خروج از رکود است.
ایران کشوری است که سالها با تورم دورقمی و عوارض آن دست به گریبان است. میانگین تورم در چهار دهه گذشته ۲۰ درصد بوده است و این عدد در اذهان مردم نقش بسته است. انتظارات مردم و سایر اجزا و ساختارهای مختلف نظام اقتصادی کشور نیز بر اساس همین تورم ۲۰ درصد شکل گرفته است تا جایی که سیاستگذاران بانک مرکزی نیز به تزریق پول با نرخ سالانه حدود ۲۳ درصد عادت کردهاند. این پول بدون پشتوانه به صورت مالیات پنهان تزریق شده است.
میتوان اقتصاد ایران را به بیماری تشبیه کرد که گرفتار درد مزمنی شده است و به جای جراحی و درمان قطعی گاهی مسکنی برای وی تجویز شده است که نمونه بارز آن بسته خروج از رکود است. تمام آن چیزی که تصور میشود بانک مرکزی و به تبع آن سایر بانکها میتوانند با استفاده از چنین تسهیلاتی به وضعیت تولید و اشتغال کمک کنند، توهمی است که نتیجه آن طی دهههای مختلف تجربه شده و ارمغانی جز تورم نداشته است. علاوه بر این باعث شده است برخی فعالیتهای اقتصادی مولد غیرسودآور یا با ریسک بالا شده و یکسری فعالیتهای غیرمولد نیز سودآور شدهاند.
درمان تورم بهطورکلی مشخص است؛ اما هنگامی که تورم تبدیل به یک مساله مزمن شد حل مساله تورم با مشکلاتی مواجه خواهد بود. کاهش تورم به بعضی از آحاد اقتصادی در کوتاهمدت آسیب وارد میکند و در نتیجه یک فشار اجتماعی بر سیاستگذار وارد خواهد کرد که نتواند تورم را پایین بیاورد. از سوی دیگر همزمانی آن با رکود نیز شرایط درمان را دشوارتر میکند. به نظر برخی کارشناسان نباید انتظار داشت میزان تورم تک رقمی شود؛ زیرا این موضوع باعث شدت رکود خواهد شد و باید نگران عواقب آن نیز بود. این کارشناسان هزینه کاهش تورم را که در اقتصاد به نرخ فداکاری مشهور است بالا میدانند. تجربه کشورهای زیادی که تورمهای بالا و مزمن (از ۱۰ درصد به بالا و حتی تا ۴۰ درصد) داشتهاند، نشان میدهد معمولا زمانی کنترل چنین تورمهایی میسر شده که این کشورها با بحرانهای جدی و ابرتورمها مواجه شدهاند. این ابرتورمها نوعی عزم ملی، حرکت و تقاضای اجتماعی را در این کشورها ایجاد میکرده است که بخواهند معضل تورم را حل کنند. در این زمانها بوده که سیاستگذاران مقتدر که با سیاستهای جدیدشان قدم به عرصه مینهادند، میتوانستند انتظارات تورمی را بشکنند و معضل تورم را حل کنند.
این پدیده را به خوبی میتوان در کشور ترکیه مشاهده کرد که با آمدن کمال درویش در سال ۲۰۰۲، تورم بسیار بالای ترکیه، به تورم زیر ۶ درصد در سال ۲۰۰۵ تبدیل شد. مثال دیگر کشورهای آمریکای لاتین مانند شیلی، آرژانتین و برزیل است که اتفاقهای مشابهی در آنها رخ داده است. همچنین کشورهای اروپایی که پس از جنگ جهانی اول دچار ابرتورم شدند، مثالهای دیگری از این موضوع هستند. تجربه بسیاری ازکشورها در کنار ادبیات نظری و تجربی اقتصاد، نشان داده است که کاهش تورم آنقدرها هم دشوار نیست، بلکه ایستادگی اذهان مردم نسبت به سیاستگذاران «بد شهرت» است که موجب این دشواری میشود.
مردمی که سابقهای طولانی از سیاستگذاران خود داشتهاند و میدانند که تورمی معادل ۲۰ درصد پذیرفته شده است بر این اساس انتظارات خود را شکل خواهند داد. در حال حاضر، یک فرصت طلایی برای اقتصاد ایران به وجود آمده است تا مجموعه سیاستگذاران، از جمله دولت، بتوانند از فرصتی که در آن انتظارات تورمی شکسته شده، استفاده کنند و بتوانند معضل تورم را حل کنند که قطعا درمان این بیماری با دردهایی توام خواهد بود. در ادامه به بررسی تجربه کشورهای برزیل، ترکیه و شیلی در زمینه هدفگذاری تورم خواهیم پرداخت و مشکلاتی را که در پی اتخاذ چنین سیاستهایی در پیشرو داشتند، مورد بررسی قرار میدهیم.
ارسال نظر