نبود ظرفیت تولید رقابتی
دکتر پویا ناظران
اقتصاددان
در اینجا باید گفت کار اقتصاد آمریکا را قیاس از خود مگیر، گرچه باشد در نبشتن شیر، شیر. وقتی در سال ۲۰۰۸ صنعت بانکی آمریکا بحرانی شد و اقتصاد سقوط کرد، شوک منفیای در تقاضا ایجاد شد که میزان قابلتوجهی نقدینگی را از اقتصاد خارج کرد. با توجه به وجود ظرفیت تولید در سمت عرضه و وجود مصرفکننده در سمت تقاضای بلندمدت، دولت بستهای طراحی کرد که پول به بازار تزریق کرده و تقاضای کوتاهمدت را تحریک کند که تا عادی شدن شرایط قدری زمان بخرد.
دکتر پویا ناظران
اقتصاددان
در اینجا باید گفت کار اقتصاد آمریکا را قیاس از خود مگیر، گرچه باشد در نبشتن شیر، شیر. وقتی در سال ۲۰۰۸ صنعت بانکی آمریکا بحرانی شد و اقتصاد سقوط کرد، شوک منفیای در تقاضا ایجاد شد که میزان قابلتوجهی نقدینگی را از اقتصاد خارج کرد. با توجه به وجود ظرفیت تولید در سمت عرضه و وجود مصرفکننده در سمت تقاضای بلندمدت، دولت بستهای طراحی کرد که پول به بازار تزریق کرده و تقاضای کوتاهمدت را تحریک کند که تا عادی شدن شرایط قدری زمان بخرد. در واقع خلائی ایجاد شده بود که موقتا پر شد تا سقف نریزد. این بسته از وام خودرو در خود داشت تا سیاستهای حمایتی از بازار پولی. منظورم بسته ۲۰۰۸ آمریکا است، نه بسته ۲۰۱۵ ایران. شباهتشان غلطانداز است؟
اگرچه وضع امروز اقتصاد ایران از شرایط آن روز اقتصاد آمریکا بدتر است اما این شیر نه آن شیر است. مشکل ایران نبود ظرفیت تولید رقابتی است، با تحریک تقاضا که تولید مولد نمیشود! برعکس باعث بهرهوری پایین مزمن میشود. به دور خود نگاه کنید. چرا صنعت خودرو، یا الکترونیک، یا ماشینسازی، نمیتواند نه با چینی که کارگر آن ارزان است و نه با آلمانی که کارگرش گران است رقابت کند؟ مردم چون پول ندارند، پراید نمیخرند یا چون کیفیت طلب میکنند؟ مشکل تقاضا نیست که بخواهد تحریک شود، مشکل ساختار است. مشکل بهرهوری در صنایع و شرکتها را داریم. آمریکا در سال ۲۰۰۸ مشکل بهرهوری نداشت. صنعت بانکیاش دچار یک بحران اعتمادی شده بود که چندماه زمان لازم داشت تا رفع شود، لذا دولت آنچنان کرد که باید میکرد.
مشکل بهرهوری ایران با یک ماه و یک سال رفع نمیشود. این مشکل را پارسال و ده سال پیش هم داشتیم. آنچه یک شرکت و بالطبع یک صنعت را مولد میکند نوآوری است. نوآوری توسط مهندسان و با استفاده از ابزار صورت میگیرد. تامین ابزار و استخدام مهندسان تا نوآوری را به فعلیت برسانند، زمانبر و هزینهبر است لذا مدیری نیاز است که به دنبال تامین نقدینگی برود. اینجاست که زنجیره کارآفرینی در ایران پاره میشود. مهندس و ابزار را داریم، تامین نقدینگی امر جا افتادهای نیست. چند نوع نقدینگی داریم: ۱- بدهی؛ ۲- سرمایه سهامی عام؛ ۳- سرمایه سهام بازار ثانویه؛ ۴- سرمایه خطر پذیر سری جیم (Series C Venture Capital)؛ ۵- سرمایه خطرپذیر سری باء؛ ۶- سرمایه خطرپذیر سری الف؛ ۷- سرمایه فرشته (Angel Investing)؛ ۸- سرمایه هستهای(Seed Funding). اولین نوع مذکور، کمریسکترین برای سرمایهگذار است. سپس و به ترتیب ریسک سرمایه افزایش مییابد تا در مورد هشتم ریسک بیشترین است. در مورد هفت و هشت محتملترین خروجی از دست دادن کل سرمایه است، اما از سوی دیگر اگر موفقیت حاصل شود و سرمایه به سوددهی برسد سود آن بسیار بالا خواهد بود. در مورد پنج و شش محتملترین اتفاق پس گرفتن اصل سرمایه پس از چند سال و بدون ریالی سود است اما اگر موفقیت حاصل شود، سود آن قابلتوجه خواهد بود. به همین نحو در مورد سه و چهار ریسک کمتر و سود کمتر است تا سرمایهگذاری نوع بدهی که کمترین ریسک و کمترین سود را برای سرمایهگذار دارد.
زمانی که بندر بوستون برای تعمیر بسته شد و بندر نیویورک قطب دریانوری شد، آنچه نیویورک را نیویورک کرد اسکلهها و انبارهای متعددش نبود. برای سرویس دادن به تجار، بانکها تاسیس شدند و بازار بدهی شکل گرفت. چندی بعد پنج نفر روبهروی ساختمان شماره ۶۸ خیابان Wall زیر یک درخت جمع میشدند و سهام سرمایهای معامله میکردند. رفته رفته جمع آنقدر بزرگ شد که با حمایت وزیر اقتصاد وقت بورس نیویورک در ساختمان مجاور تاسیس شد. در حالی که بازار بدهی و بازار سهام بزرگ میشدند، بازار ثانویه شکل گرفت و بعد رفته رفته سرمایهگذارانی که استطاعت ریسک داشتند وارد سرمایهگذاری خطرپذیر venture capital شدند. آنچه نیویورک را نیویورک کرد داشتن توسعهیافتهترین بازار تامین نقدینگی دنیا بود. اما نیویورک امروز در تقلاست تا با یک اقتصاد دیگر رقابت کند و آن اقتصاد دره سیلیکون است.
آنچه دره سیلیکون را تبدیل به پدیدهای جهانی کرد مهندسان نرمافزار نبودند. علت رشدش مدیرانی چون زاکربرگ، جابز یا گیتس نیز نبود. در دره سیلیکون برترین ساختار تامین نقدینگی دنیا حاکم است. شبکهای برای تامین نقدینگی ایجاد شده که فوج فوج مهندسان و کارآفرینان را جذب خود میکند تا با افزایش بهرهوری رقابتپذیری آمریکا را افزایش دهند؛ این است قواعد بازی. اگرچه نیویورک برای سرمایه های نوع اول تا سوم بازار توسعهیافتهتری دارد، در مورد سرمایههای نوع چهار تا هشتم دره سیلیکون پیشتاز است. بازار تامین نقدینگی، مشکل ماست. تنها نوع تامین سرمایهای که در ایران موجود است نوع دوم، سوم و هشتم است. بانکها تحت سیاستهای دستوری مجبور شدهاند که با اعطای وامهای خرد خلأ سرمایههای نوع چهار تا هفت را پرکنند و حاصل شده بانکهای نیمه ورشکسته. حالا بروید تقاضا را تحریک کنید!
ارسال نظر