احزاب سیاسی و طرحهای جمعیتی
علیرضا وزیریزاده
کارشناس توسعه شهری
تمرکززدایی از تهران موضوعی است که سابقه آن به برنامههای توسعه پیش از انقلاب برمیگردد. بیش از ۵۰ سال است که گسترش شهر تهران وضعیت نامتناسبی به خود گرفته و این شهر مرکزی فرصتهای توسعه را از دیگر شهرها سلب میکند.
به این ترتیب برنامهها و طرحهای مختلفی طی این مدت برای مقابله با تمرکز جمعیت و فعالیت در تهران ارائه شده که مهمترین آنها طرح انتقال پایتخت یا طرح انتقال وزارتخانهها به شهرهای دیگر بوده است. این طرحها تا به امروزیا عملیاتی نشده یا در عمل ناکام ماندهاند.
علیرضا وزیریزاده
کارشناس توسعه شهری
تمرکززدایی از تهران موضوعی است که سابقه آن به برنامههای توسعه پیش از انقلاب برمیگردد. بیش از ۵۰ سال است که گسترش شهر تهران وضعیت نامتناسبی به خود گرفته و این شهر مرکزی فرصتهای توسعه را از دیگر شهرها سلب میکند.
به این ترتیب برنامهها و طرحهای مختلفی طی این مدت برای مقابله با تمرکز جمعیت و فعالیت در تهران ارائه شده که مهمترین آنها طرح انتقال پایتخت یا طرح انتقال وزارتخانهها به شهرهای دیگر بوده است. این طرحها تا به امروزیا عملیاتی نشده یا در عمل ناکام ماندهاند.
برای بررسی ابعاد موضوع تمرکززدایی از شهر تهران، در ابتدا توجه به چند نکته ضروری است:
الف- وضعیت تمرکز جمعیتی و فعالیتی در شهر تهران در مقایسه با سایر کشورهای در حال توسعه، وضعیت بسیار بغرنجی نیست. در سلسله مراتب جمعیتی شهرهای ایران بعد از تهران مشهد با بیش از ۲ میلیون جمعیت و بعد از آن شهرهای تبریز، اصفهان، شیراز، اهواز، قم و کرمانشاه با جمعیتی بیش از یک میلیون نفر قرار دارند. در بسیاری از کشورهای درحال توسعه نظیر مصر، مکزیک، برزیل، نیجریه و ترکیه همین وضعیت حتی با شدت بیشتری بهچشم میخورد. بررسی وضعیت شهرنشینی در کشورهای درحال توسعه این واقعیت را آشکار میسازد که در اغلب کشورهای پرجمعیت، یک شهر مرکزی که در آن جمعیت و فعالیتهای اصلی کشور متمرکز شدهاند وجود دارد.
ب- در بسیاری از کشورهای توسعه یافته نیز نظیر فرانسه و انگلستان پدیده تمرکز جمعیت و فعالیت در شهر مرکزی به چشم میخورد. فاصله بین لندن و پاریس باسایر شهرهای رتبه بعدی نظیر بیرمنگام و منچستر و مارسی امری کاملا مشهود است، به گونهای که مقابله با این وضعیت در موضعگیری احزاب سیاسی این کشور طنینانداز شده است. معمولا با قدرت گرفتن احزاب چپگرا در این کشورها سیاستهای مقابله با تمرکز در شهر مرکزی شدت میگیرد و بالعکس احزاب راستگرا بهطور سنتی مخالف مقابله با این روند هستند.
ج- امروزه پدیده ظهور کلانشهرها در جهان، خصوصا در آسیا، به امری فراگیر تبدیل شده است. تعداد شهرهای بیش از پنج میلیون و ۱۰ میلیون از مرز ۵۰ شهر فراتر رفته و این تعداد در حال گسترش است. به این ترتیب وجود یک کلانشهر در ذات خود را نمیتوان بهعنوان یک امر غیرعادی بهشمار آورد. در واقع وجود کلانشهرها مظهر پدیده شهرنشینی در قرن معاصر است. توسعه روزافزون فعالیتهای خدماتی و سودآوری نسبی بیشتری که این فعالیتها ایجاد میکنند از یک طرف، و از طرف دیگر ارزشافزودهای که از همجواری این فعالیتها ناشی میشود علت اصلی گسترش و توسعه روزافزون کلان شهرها در دنیا است.
د- بررسی آمارهای سرشماری دورههای گذشته در کشور نشان میدهد که رشد جمعیتی شهر تهران روند کاهشی قابل ملاحظهای داشته است. اگر همین روند ادامه پیدا کند، میتوان انتظار داشت تا در آینده روند افزایش تمرکزگرایی در شهر تهران متوقف شود.
نکات ذکر شده معطوف به وضع موجود کشور و مقایسه آن با کشورهای دیگر در جهان است. در خصوص با مساله تمرکز جمعیتی و فعالیتی در یک شهر خاص معمولا دو رویکرد وجود دارد. رویکرد اول این اتفاق را روندی طبیعی که متاثر از جریان اقتصادی و برهمکنش نیروهای اجتماعی و سیاسی است، قلمداد میکند. بر این اساس طرفداران این رویکرد هرگونه سیاستی راکه به مقابله با این روند منجر شود، محکوم به شکست در برابر جریان اقتصاد بازار میداند. از طرف دیگر این افراد به نقش مهم شهر مرکزی در جریان اقتصادی کشور اشاره میکنند و تضعیف موقعیت این شهر را در اصطلاح به «سر بریدن غازی که تخم طلا میگذارد» تشبیه میکند. در واقع طرفداران این رویکرد تاحد زیادی به توان رقابتی این شهرها بهعنوان «شهر جهانی» اشاره میکنند و سیاستهای تمرکززدایی را در عمل موجب کاهش توان رقابتی شهر در عرصه جهانی بهشمار میآورند که میتواند بر کل اقتصاد کشور تاثیرات منفی برجای بگذارند.
از طرف دیگر در مقابل مخالفان این رویکرد به تاثیرات منفی (خصوصا اجتماعی) تمرکزگرایی اشاره میکنند. تبدیل شدن یک شهر به مرکز و سایر شهرهای کشور به حاشیهای که در زیر سایه سنگین سلطه اقتصادی و در نتیجه اجتماعی و فرهنگی شهر مرکزی قرار دارد، باعث ایجاد شکاف بین گروههای جمعیتی در کشور میشود که نتایج نامطلوبی را در بلندمدت برای کشور بهبار میآورد. علاوه بر این تمرکز جمعیتی و فعالیتی در یک شهر، خود آن شهر را نیز از درون گرفتار تعارضات متعدد میکند که از جمله میتوان به دو قطبیشدن شهر به محلات فرادست و فرودست، عدم توانایی محیط طبیعی و بروز مشکلات محیط زیستی، اشاره کرد.
نتیجه آنکه اتخاذ هر سیاستی برای تمرکززدایی از شهر تهران امری بسیار دشوار است و داشتن اراده سیاسی و در اختیار داشتن منابع مالی به تنهایی برای اجرای آن کافی نیست. این امر به خاطر تعارضات برشمرده متعددی است که گریبانگیر اجرای این سیاستها میشود. بههمین دلیل رعایت نکات زیر باید در سیاست گذاریهای مرتبط مورد توجه قرار بگیرد:
نکته اول، تمامی جنبهها و ابعاد تاثیرات اقتصادی و اجتماعی هر سیاست باید به درستی مورد دقت نظر قرار گیرد و برای مقابله با اثرات منفی آن لازم است سیاستهای متقابل همزمان و موازی برنامهریزی شود.
نکته دوم، پدیده تمرکزگرایی امری مزمن است که طی سالها شکل گرفته، در نتیجه برای مقابله با آن باید برنامه بلندمدت داشت. سیاستهای مقطعی و کوتاه مدت قطعا سرنوشت اسلاف خود را دنبال خواهند کرد. از طرف دیگر با برنامههای بلند مدت میتوان شدت اثرات منفی را در طول زمان تخفیف دهد.
نکته سوم، سیاستهای تمرکززدایی از تهران نباید مانع اجرای برنامههای توسعهای این شهر باشند. در حال حاضر باید برای حل معضلات متعددی که تهران با آن مواجه است چارهاندیشی شود که این موضوع نیازمند برنامه، منابع کافی و مدیریت کارآمد است. رها کردن این شهر و نادیدهگرفتن مشکلات آن بخش بزرگی از اقتصاد کشور را تحت تاثیر قرار میدهد.
و نکته آخر اینکه، لازم است سیاستهای اجرا شده طی دورههای مشخصی مورد ارزیابی قرار بگیرند و اصلاح شوند. مسلم است که اتخاذ هر سیاستی بدون نقص نیست؛ اما میتوان این نواقص را بهتدریج و طی مدت اجرا تخفیف داد و برطرف کرد.
ارسال نظر