مهندسان در «بلند مدت» موفقترند
دکتر علی مزیکی
عضو هیات علمی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی
ورود مهندسان و به طور کلی افرادی که با پیشزمینه تفکر ریاضی و سیستمی وارد رشتهای چون اقتصاد میشوند میتواند پیامدهای مثبتی در زمینه تربیت نیروهای کارآمد برای نظام کارشناسی و مدیریتی کشور وهمچنین پرورش نخبگانی درعلم اقتصاد به دنبال داشته باشد. اقتصاد یک علم سیستمی است و به ویژه سطوح پیشرفته آن تا حد زیادی با مسائل تکنیکی و ریاضی درآمیخته است و ازاین رو به خصوص در چند دهه اخیر ضرورت آشنایی با روشها و تکنیکهای ریاضی و آماری به منظور کسب درک عمیقی از رویدادهای اقتصادی، حیاتی به نظر میرسد.
دکتر علی مزیکی
عضو هیات علمی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی
ورود مهندسان و به طور کلی افرادی که با پیشزمینه تفکر ریاضی و سیستمی وارد رشتهای چون اقتصاد میشوند میتواند پیامدهای مثبتی در زمینه تربیت نیروهای کارآمد برای نظام کارشناسی و مدیریتی کشور وهمچنین پرورش نخبگانی درعلم اقتصاد به دنبال داشته باشد. اقتصاد یک علم سیستمی است و به ویژه سطوح پیشرفته آن تا حد زیادی با مسائل تکنیکی و ریاضی درآمیخته است و ازاین رو به خصوص در چند دهه اخیر ضرورت آشنایی با روشها و تکنیکهای ریاضی و آماری به منظور کسب درک عمیقی از رویدادهای اقتصادی، حیاتی به نظر میرسد.
بنابراین افرادی که با اصول و قواعد ریاضی به حد کافی آشنایی دارند گرچه در ابتدای ورودشان به اقتصاد به دلیل عدم آشنایی با نظریات و مسائل عمومی مطرح در آن تا حدودی دچار مشکل میشوند اما در بلندمدت میتوانند ضمن درک اصول و قواعد حاکم بر آن، به موفقیتهای قابل توجهی چه در حوزه آکادمیک و چه در بحثهای مدیریتی و کارشناسی دست یابند. به منظور ارائه تصویر بهتری از چگونگی کارآیی این افراد بد نیست به روند تکاملی علم اقتصاد توجه کنیم.
اولین نظریات و تحلیلهای اقتصادی را افرادی چون آدام اسمیت و قرنها پیش از آن، ابن خلدون مطرح کردند که هر کدام از آنها در زمینه علومی مانند فلسفه، اخلاق، منطق یا تاریخ فعالیت میکردند و در نتیجه بر اساس نوع دیدگاه و رویکرد خود به تجزیه و تحلیل مسائل میپرداختند. در واقع این افراد با توجه به روش و جریان حاکم بر چنین علومی که بیشتر مبتنی بر استدلالهای کلامی و تجربی بود نظریات خود را در رابطه با پدیدهها ارائه میکردند و به این ترتیب چنین رویکردی زیربنای استدلالها و تفسیرهای اقتصادی را رقم زد و حتی تا نزدیک به دو قرن پس از آن، رویدادها و مسائل علمی اقتصادی به همین روشها ارائه و تجزیه و تحلیل میشدند. اگرچه کورنو، مارشال و اجورث در کتابهای خود تا حدودی بحثهای ریاضی را وارد کردند اما عملا در اواسط و اواخر قرن بیستم بود که افرادی چون کنت ارو و جرارد دبرو بهگونهای دیگر و از طریق استدلالهای ریاضی به تحلیل موضوعات اقتصادی پرداختند بهویژه دبرو که در کتاب «تئوری ارزشها»ی خود بهطور کامل مسائل اقتصادی را به صورت کاملا رسمی و ریاضیوار مطرح کرده و نگرش جدیدی را در استدلال پدیدههای اقتصادی به وجود آورد که امروزه جریان اصلی تحلیلهای پایهای علم اقتصاد را شکل میدهد.
فرمولهای ریاضی گرچه نمیتوانند همه آنچه را که در واقعیت رخ میدهند بیان کنند اما به دلیل ماهیت مشخص و دقیقی که دارند میتوانند یک چارچوب، زبان و ابزار مناسب برای دستیابی به نتایج قابل اعتماد در مورد موضوع به کار رفته باشند. چراکه ذهن ما در درک مفاهیم دچار نقص بوده و ممکن است اشتباه کند و اظهار نظرهای ناسازگار ارائه دهد اما البته چنین نقصی بر زبان ریاضی وارد نیست. آنچه امروز در علم اقتصاد شاهد هستیم ترکیب جداییناپذیر نظریات اقتصادی و روشها و تکنیکهای ریاضی است؛ در واقع علم اقتصاد توانسته است از سویی با بهکارگیری تکنیکهای ریاضی و آماری در تشریح مسائل، چارچوب و ساختار منظم و روشنی به تحلیلهای اقتصادی بدهد و از سوی دیگر با استفاده از همین روشها و تحلیلهای نرمافزاری برای حل مدلها و مسائل مطرح شده، پاسخ دقیق و روشنی برای انواع رویدادهای اقتصادی پیدا کند.
از این رو به نظر میرسد مهندسان و به ویژه کسانی که با تکنیکهای ریاضی آشنا هستند با ورود خود به علوم نظری و از جمله اقتصاد میتوانند تحول عظیمی در بدنه علمی و اجرایی کشور رقم بزنند. همچنین در مسیر تجربه افرادی که متخصص اقتصاد شدهاند میتوان اهمیت دانش ریاضی را مشاهده کرد. البته این دانش گرچه بسیار لازم است اما کافی نیست. برای متخصص اقتصادی شدن از دو مسیر میتوان حرکت کرد؛ اول اینکه ابتدا مطالب مجرد ریاضی را بیاموزیم و سپس مفاهیم اقتصادی. دوم اینکه ابتدا به مفاهیم پرداخته و هرجا به مطالب ریاضی نیاز داشتیم به کنکاش در آن مورد بپردازیم. به نظر میرسد روش اول بهتر باشد اما با توجه به اینکه افرادی در هر دسته مشغول به فعالیت هستند پیشنهاد معقول این است که این دودسته با هم همکاری کنند و البته میتوانند ترکیب بسیار خوبی باشند؛ چراکه دسته اول در تکنیک و مدلسازی و دسته دوم در تحلیل و طبقهبندی مطالب مزیت نسبی دارند.
از سوی دیگر در کشور ما یک نوع علاقه کاذب نسبت به رشتههای مهندسی وجود دارد و باعث میشود بسیاری از نخبگان و دانشجویان برتر بدون داشتن اطلاعات کافی و تنها بر اساس قضاوت عموم به سمت این رشتهها گرایش پیدا کنند که نتیجه آن فزونی عرضه فارغالتحصیلان این رشتهها است که با توجه به نیازهای بازار کار، در یافتن شغل مناسب دچار مشکل میشوند و این موضوع باعث شده در رشتههای علوم انسانی از جمله اقتصاد با کمبود نیروی متخصص و نخبه مواجه باشیم. با نگاهی به عملکرد دانشگاهها و مراکز آموزشی کشورهای پیشرفته نیز درمییابیم که بهترین و کارآمدترین دانشجویان جذب رشتههای نظری از جمله اقتصاد میشوند و این موضوع ضرورت فرهنگسازی و طراحی مکانیزم برای ترغیب نخبگان و یا حداقل تسهیل شرایط برای ورود دانشجویان رشتههای مهندسی به تحصیل در این رشتهها را نمایان میکند.
بررسی تجربه افرادی که در سالهای اخیر چنین مسیری را پیمودهاند نشان میدهد بسیاری از آنها به موفقیتهای قابل توجهی در بعد اجرایی و کارشناسی دست یافتهاند و نیاز کشور را به کارشناسان اقتصادی در دستگاههای دولتی و بخش خصوصی تا حدودی برطرف کردهاند. در بعد علمی نیز بسیاری از این افراد ضمن اخذ پذیرش از دانشگاههای معتبر دنیا و آشنایی با مباحث پیشرفته اقتصادی توانستهاند با ارائه مقالات علمی در مجلات علمی شناخته شده، پشتوانه مناسبی برای نیازهای بخش دانشگاهی و آکادمیک کشور فراهم کنند.
ارسال نظر