ایران و جنگ جهانی تجاری

حمید حسینی

عضو هیات نمایندگان اتاق ایران

سیاست‌های ارزی در دنیا به دوگونه قابل تشریح است. در برخی کشورها سیاست‌های ارزی تعیین‌کننده فعالیت‌های اقتصادی است، به این ترتیب که ابتدا سیاست‌های ارزی مشخص می‌شود و پس از آن سیاست‌های تجاری و اقتصادی تعریف خواهد شد، بنابراین سیاست‌های تجاری تابعی از سیاست‌های ارزی است و خط مشی را سیاست‌های ارزی تعیین می‌کند.

اما در برخی کشورها عکس این موضوع صادق است. به‌عنوان نمونه ایران در برنامه پنجم توسعه آورده است که سیاست‌های ارزی باید تابعی از سیاست‌های تجاری باشد. در این نوع سیاست‌گذاری، این صادرات و واردات است که نرخ ارز را تعیین می‌کند و بر این اساس نوع مدیریت ارز تعیین می‌شود.

اتفاقی که در چین افتاده است نیز از این دست است. در واقع چین با استفاده از تجربه ژاپن در خصوص کاهش نرخ ارز و سهم خواهی بیشتر از بازارهای دنیا، سیاست‌های ارزی در پیش گرفته را تابعی از سیاست‌های تجاری خود قرار داده است. چین به این منظور، نرخ ارز خود را کاهش داده و ارزش پول ملی خود را به منظور دستیابی به بازار‌های بزرگ دنیا پایین آورده است. برای این کار نیز هدفی بزرگ را دنبال می‌کند و آن دست یافتن به جایگاه بزرگ‌ترین تولیدکننده دنیا است.

چین سال‌هاست که نرخ ارز خود را در بازارهای جهانی افزایش نداده است. این در حالی است که سایر کشورهای دنیا در خصوص این سیاست‌گذاری ارزی چین معترض شده و خواهان آزادسازی نرخ ارز هستند. اگر نرخ ارز چین آزاد شود، یوآن با افزایش قیمت مواجه خواهد بود. اما این کشور به صورت مصنوعی نرخ یوآن را پایین نگه داشته تا بتواند تولیدات خود را افزایش دهد.

بر اساس محاسبات صورت گرفته، در صنعت نساجی، چین بی‌رقیب است به‌گونه‌ای که گفته می‌شود قیمت فروش محصولات چینی معادل قیمت مواد اولیه است. این موضوع بیانگر این امر است که دولت چین به تولیدکنندگان خود یارانه زیادی می‌دهد تا بتواند از این طریق اقتصادهای بزرگ جهان را از پا درآورد. حمایت از تولید داخل و توسعه صادرات، شعار استراتژیک چینی‌هاست که به شدت در این خصوص جدی عمل می‌کنند.

از سویی کشورهای آمریکایی و اروپایی نیز در سال‌های اخیر، بازار درآمدزایی و سرمایه‌گذاری‌های خود را از آسیا خارج کرده و به نوعی می‌توان گفت در مقابل چین قرار گرفته اند. اگر چه چینی‌ها اعلام کرده اند تا سال ۲۰۳۵ نمی‌توانند با اقتصاد آمریکا درگیر شوند، اما آمریکا نیز در این خصوص بیکار ننشسته و با همسایگان چین مذاکراتی را صورت داده است. آنها در این مدت توانسته‌اند طی مذاکراتی کره، مالزی و ژاپن را به سمت خود جذب کرده و قراردادهایی را با این کشورها منعقد کنند.

اخیرا در پی اتفاقات ارزی که در بازار سهام چین رخ داده، حدود ۳هزار میلیارد دلار ارزش سهام این بازار کاهش یافته است. برای درک این موضوع باید اشاره کنم که میزان بدهی‌های کشوری همچون یونان تنها ۱۰۰ میلیارد دلار است، بنابراین می‌توان متوجه شد که این رقم چقدر بزرگ است. این اتفاق در چین طی مدت یک هفته افتاد.

بسیاری از تحلیلگران چینی بعد از وقوع این اتفاق، اعتقاد داشتند آمریکا در این مساله دخیل بوده و این حرکت از سوی آمریکایی‌ها صورت گرفته است. به این صورت که با فروش سهام در بازار قیمت‌ها را کاهش داده‌اند. به اعتقاد آنها آمریکا به دنبال این است که سهام را با قیمت پایین خریداری کند و مالک اصلی شرکت‌های چینی شود. چراکه از این طریق می‌توانند نقش مستقیمی در اقتصاد چین ایفا کنند. البته نباید این موضوع را نیز نادیده گرفت که چینی‌ها در حال حاضر بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیارد دلار از اوراق قرضه آمریکا را در اختیار دارند و می‌توانند با این اوراق قرضه، آمریکا را تحت فشار قرار دهند. بنابراین خرید سهام از طرف آمریکا و میزان اوراق قرضه آمریکا در چین به جنگ ارزی دامن خواهد زد. از این رو به نظر می‌آید جنگ ارزی شدت خواهد گرفت و باید شاهد رویارویی دو ابر قدرت در منطقه باشیم.

حال چنانچه آمریکا بتواند توسط عقد پیمان با کشورهای همسایه چین آنها را با یکدیگر متحد سازد و به اصطلاح از امکانات نظامی دفاعی خود استفاده کند و حضور خود را در بازار‌های این کشور افزایش دهد، بعید نیست پیروز نهایی جنگ ارزی آمریکا باشد. البته سیاست‌های ضدچینی در دنیا کم نیستند. بسیاری از کشورها خاطرات خوبی از اقتصاد چین و مراودات تجاری با این کشور ندارند و امکان دارد از اتحاد با آمریکا علیه چین استقبال کنند.

اگر نگاهی به مراودات تجاری ایران با چین بیندازیم و مروری بر ۱۰ سال گذشته تا کنون داشته باشیم، متوجه می‌شویم سهم معاملات ایران با این کشور طی ۱۰ سال اخیر ۳۰ برابر شده است در حالی که با سایر کشورها حتی نتوانسته‌ایم مراودات تجاری را ۱۰ درصد افزایش دهیم. به عبارتی چینی‌ها در حال تصرف بازار ایران هستند. در خصوص جنگ ارزی و تاثیر آن در تجارت چین با دنیا باید یک نکته را یادآور شد؛ چنانچه چین تسلیم شده و مجبور شود تحت فشار سایر کشورهای دنیا یوآن خود را به قیمت واقعی عرضه کند، بخش اعظمی از قدرت رقابت را از دست خواهد داد. قطعا در این شرایط توان صادراتی چین کاهش خواهد یافت. در حال حاضر میزان صادرات چین بسیار بالاتر از میزان واردات به این کشور است و به عبارتی تراز تجاری چین مثبت است. با افزایش نرخ یوآن این رقم کاهش یافته و چنانچه کشورهای غربی نیز در این جنگ به سوی آمریکا جذب شوند و از ورود کالاهای تقلبی چین به کشورشان جلوگیری کنند، قطعا بخش قابل توجهی از بازار جهانی چین از دست خواهد رفت و آمریکا برنده این جنگ خواهد شد.