کاهش دخالت سیاسیون در ورزش
حمیدرضا فولادگر رئیس کمیسیون ویژه تولید ملی و اصل ۴۴ باشگاهداری بنگاههای اقتصادی بزرگ نزدیک به دو دهه است که در کشور رواج یافته و کارخانههای بزرگ دولتی سابق (شبه دولتی کنونی) از محل یک درصد بودجه ورزش قهرمانی خود باشگاههایی را تشکیل یا زیر چتر حمایتی خود قرار دادهاند. این بنگاهها با انگیزههای مختلف اقدام به چنین کاری کردهاند تا هم به مسوولیتهای اجتماعی خود عمل کنند و هم اینکه با استفاده از برند باشگاه، تبلیغی برای بنگاه خود در محافل عمومی انجام داده باشند. آنها دست به اقدام هوشمندانهای زدهاند چون خوب میدانند که حضور باشگاهشان در لیگ برتر فوتبال باعث میشود هفتهای یک بار نام آن باشگاه از رسانههای گوناگون ورزشی تکرار شود و از این طریق تبلیغات گسترده و مثبتی نزد عامه مردم صورت گیرد.
حمیدرضا فولادگر رئیس کمیسیون ویژه تولید ملی و اصل ۴۴ باشگاهداری بنگاههای اقتصادی بزرگ نزدیک به دو دهه است که در کشور رواج یافته و کارخانههای بزرگ دولتی سابق (شبه دولتی کنونی) از محل یک درصد بودجه ورزش قهرمانی خود باشگاههایی را تشکیل یا زیر چتر حمایتی خود قرار دادهاند. این بنگاهها با انگیزههای مختلف اقدام به چنین کاری کردهاند تا هم به مسوولیتهای اجتماعی خود عمل کنند و هم اینکه با استفاده از برند باشگاه، تبلیغی برای بنگاه خود در محافل عمومی انجام داده باشند. آنها دست به اقدام هوشمندانهای زدهاند چون خوب میدانند که حضور باشگاهشان در لیگ برتر فوتبال باعث میشود هفتهای یک بار نام آن باشگاه از رسانههای گوناگون ورزشی تکرار شود و از این طریق تبلیغات گسترده و مثبتی نزد عامه مردم صورت گیرد.
در واقع اگر به انگیزه باشگاههای ورزشی برگردیم متوجه خواهیم شد که آنها از باشگاه خود بهعنوان یک رسانه استفاده کرده و به اهداف تبلیغاتی خود با هزینه کمتری دست مییابند.
انگیزه رقابت با شرکتهای دیگر نیز عاملی است که سبب شده بنگاههای اقتصادی روی به باشگاهداری بیاورند و از طریق نوعی چشم و همچشمی به تاسیس باشگاهها بپردازند. در حقیقت باشگاهداری ابزاری است که بنگاهها از طریق آن با رقبایشان به رقابت میپردازند و سعی میکنند از این طریق از آنها جلو بیفتند.
بحث دوم این است که با توجه به اجرای قانون اصل ۴۴ باشگاهداری بنگاهها جایز است یا خیر؟ در این رابطه میتوان گفت باشگاهها مانند سایر اموال یک بنگاه اقتصادی جزو اموال آن به شمار میآیند و طبیعی است پس از انتقال مالکیت نیز مدیریت جدید میتواند برای این دارایی تصمیمهای لازم را بگیرد. یا میتواند باشگاهداری را تعطیل و مسوولیتهای اجتماعی خود را به گونهای دیگر دنبال کند یا اینکه با تقویت باشگاه خود آن را به سوی ردههای قهرمانی در ایران و میادین بینالمللی سوق دهد.در برنامه پنجم توسعه دولت نهی شده است که وارد ورزش حرفهای شود از این رو باشگاهداری بنگاههای خصوصی منافاتی با قانون و اصل۴۴ ندارد اما اگر شرکتهای دولتی اقدام به چنین کاری کنند، منع قانونی دارند. به همین دلیل مجلس تصویب کرده تا دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس هر چه زودتر واگذار شوند چراکه سهام صد در صدی آنها مربوط به وزارت ورزش است و ورود این وزارتخانه به ورزش حرفهای منع قانونی دارد.
از نظر قانون شرکتهای زیرمجموعه وزارت صنعت مانند فولاد مبارکه، ذوبآهن، مس، پیکان، سایپا و... میتوانند به فعالیتهای حرفهای ورزشی دست بزنند چرا که این شرکتها خصوصی شدهاند و سهام عمده آنان از مالکیت دولت خارج شده است.
در اینجا یک سوال باقی میماند و آن اینکه اگر روزی یکی از این شرکتها به دلیل مسائل اقتصادی، تصمیم بگیرد از این باشگاههای ورزشی حمایت نکند، سرنوشت آنان چه خواهد شد؟ این اتفاق چند سال پیش در کارخانه ذوبآهن رخ داد و مدیریت شرکت تصمیم گرفت بودجه این باشگاه را کم کند به همین خاطر باشگاه در معرض سقوط به لیگ دسته اول قرار گرفت و تعداد زیادی بازیکن و مربی را از دست داد؛ اما مدیریت جدید که روی کار آمد، دوباره این حمایتها از سر گرفته شد و امروز میبینید که ذوبآهن هم در فینال جام حذفی حضور دارد و هم در آستانه کسب سهمیه آسیایی قرار گرفته است.
به نظر میرسد برای اینکه چنین مشکلی در سالهای آینده برای این باشگاهها به وجود نیاید بهتر است باشگاهها به فکر استقلال مالی باشند تا بتوانند روی پای خود بایستند و از پس لرزههای تغییرات مدیریتی بنگاه و کاهش درآمدهای آن در امان باشند و به نیازهای مالی خود در بلندمدت پاسخ گویند.
باشگاههایی که هماکنون به بنگاههای اقتصادی متصل هستند از نظر قانون خصوصی به شمار میآیند اما از نظر مالی هنوز وابستهاند چون نتوانستهاند به درآمدزایی دست یابند. در دنیا باشگاهها خود به بنگاه بزرگ اقتصادی تبدیل شدهاند و حتی از حامیان مالیشان وضع شان بهتر شده و دیگر نیازی به حمایت آنها ندارند. باشگاههایی مانند یوونتوس، بارسلونا، رئال مادرید و... خودشان به بنگاه اقتصادی سوددهی تبدیل شدهاند که شاید سودشان از برخی صنایع کشورهایشان بیشتر باشد.
اما در ایران باشگاههای ورزشی خلاف کشورهای دیگر عمل کردهاند. بهعنوان مثال باشگاهی مانند سپاهان که تیمی ریشهای است هر چند وقت یکبار به دلیل ضعف مالی به بنگاهی واگذار میشده و هرگاه آن بنگاه از نظر مالی حمایت بیشتری کرده، باشگاه نیز موفق عمل کرده و امروز میبینیم که این باشگاه حتی در سطح بینالمللی نیز دارای نام و نشانی برای خود شده است.
یکی دیگر از آفتهای باشگاهداری بنگاههای صنعتی، دخالت برخی از مدیران سیاسی در عزل و نصبها و عملکرد باشگاهها است. البته باشگاههای صنعتی نسبت به استقلال و پرسپولیس از این نظر توانستهاند قدری از این مشکلات مصون بمانند. اما به هر حال نگاههای سیاسی در مقاطعی موثر بوده و باعث تغییر و تحول در هیات مدیره این باشگاهها شده است. این بدان سبب بوده که باشگاهها از منابع مالی بنگاهها تغذیه شدهاند و طبیعی است که برخی سیاسیون در امورشان دخالت کنند بنابراین اگر استقلال مالی پیدا کنند، طبیعتا دخالتهایی از این دست کمتر خواهد شد.
ارسال نظر