عاقبت دموکراسی ناقصالخلقه
جواد جهانگیرزاده قائم مقام مرکز پژوهشهای مجلس اولین قدم برای ورود به بحث تامین مالی احزاب پاسخ به این سوال است که آیا وجود حزب در یک نظام سیاسی ضرورت دارد یا خیر؟ اگر ضرورتی وجود دارد در مرحله بعد باید به این نکته توجه شود که حزب چگونه باید اداره شود. اگر در نظام حزبی ایران متمرکز شویم قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که احزاب جایگاه سیاسی تاثیرگذاری در تصمیمگیریهای کلان سیاسی ندارد و لابیهای سیاسی، مطبوعات و رسانهها در جامعه ما قویتر و گستردهتر از احزاب مشغول به فعالیت هستند.
باید در نظر گرفت که مباحث بسیاری پیرامون دلایل پا نگرفتن احزاب در ایران وجود دارد که باید به آن پرداخته شود.
جواد جهانگیرزاده قائم مقام مرکز پژوهشهای مجلس اولین قدم برای ورود به بحث تامین مالی احزاب پاسخ به این سوال است که آیا وجود حزب در یک نظام سیاسی ضرورت دارد یا خیر؟ اگر ضرورتی وجود دارد در مرحله بعد باید به این نکته توجه شود که حزب چگونه باید اداره شود. اگر در نظام حزبی ایران متمرکز شویم قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که احزاب جایگاه سیاسی تاثیرگذاری در تصمیمگیریهای کلان سیاسی ندارد و لابیهای سیاسی، مطبوعات و رسانهها در جامعه ما قویتر و گستردهتر از احزاب مشغول به فعالیت هستند.
باید در نظر گرفت که مباحث بسیاری پیرامون دلایل پا نگرفتن احزاب در ایران وجود دارد که باید به آن پرداخته شود. مطمئنا یکی از دلایل عمده آن این بود که دموکراسی در ایران از ابتدا ناقصالخلقه متولد شده است. به همین دلیل تمام اندامهای دموکراسی در کشور ما ناقص است. برای پاسخ به سوال نحوه کنترل و سامان اقتصادی احزاب، باید دقت شود که بسیاری از احزاب ایران در سده اخیر به ویژه در حکومت پهلوی، دستوری و دولتساخته بودهاند. این احزاب به دلیل غیر مردمی بودن، خودجوش نبودن، نداشتن پایگاههای مستقل و طی نکردن فرآیند تشکیل از پایین به بالا، انحرافی اساسی در مسیر تحزّب واقعی در ایران به وجود آورده و موجبات بیاعتمادی و بدبینی بیشتر مردم را به احزاب فراهم کردهاند.
احزاب دستوری عمدتا در تاریخ صدساله اخیر ایران در دو قالب ظاهر شدهاند: احزابی که متکی به یک شخصیت بوده و بر محور فردی شکل گرفتهاند، احزابی که با سفارش نظام حاکم سفارش یا توصیه دولتها توسط کارگزاران سرشناس حکومت بهوجود آمدهاند. احزاب دستوری یا فرمایشی که احزاب دولتساخته نیز جزو آنها هستند، به آن دسته از احزابی گفته میشود که ریشههای عمیق اجتماعی ندارند و بر حسب انگیزه فردی، طبقاتی، یا خارجی بهوجودآمدهاند یا به طریق دیگر بر اساس ضرورت زمانی به وجود آمدهاند. به طور مثال در اوایل انقلاب برخی احزاب ایدئولوژیک بودند به همین دلیل به سرعت بین مردم جا گرفتند؛ مانند حزب جمهوری اسلامی. الزاما افرادی که عضو حزب میشدند نمیدانستند که به چه دلیل عضو حزب میشوند و انگیزه اکثر این افراد حمایت از انقلاب و روحیه انقلابی بود. حزبی که بیشترین تعداد جمعیت را داشت در حال حاضر کجاست؟ آیا این امر نشان از این ندارد که برخی کانونهای موثر قدرت در ایران مانند احزاب تاثیرگذاری کافی ندارند. باور کنیم در ایران در برخی مواقع نیز رجل سیاسی به حزب اعتبار میدهند یا در اکثر مواقع رجل سیاسی تاثیرگذار علاقهمند به محدود کردن خود در یک حزب را ندارند. برخی از پایگاههای سنتی کشور هم هستند که موثرتر از احزاب عمل میکنند، مانند مساجد و تکیهها. در نتیجه نوع نگاه حزبی در ایران که یکی از بزرگترین مولفههای دموکراسی است در جامعه ما امر جاافتادهای نیست.
در مورد تامین مالی احزاب باید اشاره کرد که احزاب در کشور ما تاثیرگذاری جدی و کارآمدی کافی را ندارند و در چنین شرایطی تمرکز روی منابع مالی احزاب خیلی موجه نیست. به همین دلیل ورود به این مسائل اگر چه ضروری است اما در حال حاضر انحرافی است. با نگاهی به لیست احزاب ثبتنامی وزارت کشور، مشاهده میشود احزاب بسیار گمنامی وجود دارند که بهطور کل دلیل وجود این احزاب مشخص نبوده یا بهطور مثال، شخصی در چندین حزب عضویت دارد. مطمئنا مرامنامه و چارچوب دو حزب دقیقا مانند یکدیگر نخواهند بود یا در مجلس فعلی تعدادی نماینده وجود دارند که در فراکسیونهای مختلف عضویت دارند و این امر نشان دهنده عدم تعهد جدی افراد به یک حزب و مرام نامه و جهت گیریهای آن است.
این مباحث اولیه بسیار مهمتر از تامین مالی احزاب هستند، حزب در کشور ما مانند خردسالی است که هنوز به سن مدرسه رفتن و تحصیل نرسیده است و در حال حاضر تردید اساسی وجود دارد که این کودک توانایی اداره کردن نیازهای اولیه خود را دارد یا خیر؟ در واقع این کودک باید به سنی برسد که بتوان در مورد هزینههای تحصیل او نگران شد.
یکی از اتفاقاتی که باعث شده تا تمرکز بر کنترل نظام مالی احزاب جلب شود ماجرای پولهای کثیف و داستان فریادهایی است که گاهی با اهداف خاص و با صداییهای تنظیم نشده نواخته میشود. بهطور مثال، توزیع پول به وسیله یکی از مقامات دولت قبلی که اثبات شده است و دادگاه در خصوص آن حکم صادر کرد. آیا بروز این رفتار امری سیاسی نیست؟ آیا برای تخریب یک جریان یا جناح خاصی صورت نمیگیرد؟
حال با در نظر گرفتن اینکه در محرومترین مناطق و کوچکترین حوزههای انتخاباتی، هر کاندیدا برای انتخابات چه میزان پول هزینه میکند و با در نظر گرفتن تمام این هزینهها برای یک انتخابات و مقایسه با مبلغ عنوان شده که به هر نماینده تعلق گرفته است، با توجه به واقعیات اجتماعی به نظر میرسد پول پرداخت شده به وسیله آن مقام نباید خیلی موثر باشد. اگر چه هرگونه پولی که خارج از قاعده وارد جریان انتخابات شود، قطعا باید با آن برخورد شود و دقت و حساسیت روی اینگونه مسائل ضروری است، اما گاهی انسان گمان میکند اهداف دیگری مد نظر است نه سالمسازی فضای کشور به هر ترتیب سوال اصلی اینجا است که این قاعده در کدام قانون تعریف شده است. در کجای قانون انتخابات مشخص شده است که از چه کسانی میتوان پول گرفت که خارج از قاعده نباشد. باید مشخص شود که از دست چه کسی پول را گرفتن کثیف محسوب میشود و چه میزان پول گرفتن ، پول کثیف نامیده میشود. اگر پول از طریق کمکهای مردمی اخذ شود، کثیف است؟ اگر از طرف دولت باشد چطور؟ اگر از جریان سیاسی، منابع مالی نامزدها تامین شود کثیف است؟ حدود و چارچوب این کثیف و ناسالم بودن مبالغ به طور کل مشخص نیست. تا این تعریفها مشخص نباشد این اطلاقها درست نیست. این مشکلات و ادعاهای بیپایه اساس باعث آسیب زدن به نظم سیاسی کشور خواهد شد. نمایندگانی که بنده با آنها آشنایی دارم غالبا انسانهای بسیار پاک دستی هستند. این ادعا به این معنا نیست که از متخلف حمایت کنیم اما چنین رفتاری بدون محاسبات دقیق چوب حراج زدن بر سرمایه اعتماد اجتماعی خواهد بود که بسیار گران و سخت به دست آمده است، نهایتا آنکه در خصوص موضوعات مالی احزاب نیز باید دقت کافی به خرج دهیم و مراقب باشیم بلایی که بر سر افراد میآوریم متوجه احزاب سیاسی که از ضرورتهای یک دموکراسی پایدار است، نیاوریم.
ارسال نظر