زیرساخت‌های اقتصادی و اخلاقی

دکتر محمد نظری زاده محقق و کارآفرین فلاش بک اول: حدود دو سال پیش تصمیم گرفتیم که ساختمان بسیار قدیمی یک خیریه در یکی از محلات جنوبی شهر تهران را نوسازی کنیم. مساحت زمین این ساختمان کمتر از دویست متر مربع بود و طبق روال تعریف شده، در یکی از دفاتر خدمات الکترونیک شهر تهران تشکیل پرونده داده شد و شروع به پیگیری کارهای لازم برای دریافت پروانه ساختمانی جهت احداث یک ساختمان کوچک چهار طبقه کردیم؛ در حالی که هیچ‌گونه امتیاز ویژه‌ای نمی‌خواستیم، بیش از ۱۸ ماه برای دریافت پروانه ساخت انتظار کشیدیم و در این مدت با ده‌ها اما و اگر و درخواست‌های عجیب و غریب مواجه شدیم. این مساله برای من که تجربه دریافت پروانه ساختمانی برای یک پروژه چند هزار متر مربعی در خارج از ایران را داشتم بسیار عجیب و باور نکردنی بود. در تجربه خارج از کشور با مراجعه به شهرداری دفترچه‌ای در اختیار ما قرار گرفت که به روشنی و به‌طور کامل توضیح داده بود که باید چه پروسه‌ای را طی کنیم و به چه مدارکی نیاز داریم. بعد از آماده کردن مدارک برای تشکیل پرونده به شهرداری مراجعه و از طریق یک پنجره تشکیل پرونده دادیم. متصدی بعد از ثبت درخواست ما در سیستم و دریافت مدارک اولیه از ما خواست که سه روز کاری دیگر جهت دریافت اولین جواب مراجعه کنیم. در مراجعه بعدی بدون آنکه بدانیم پرونده ما نزد کدام کارشناسان است از طریق همان پنجره لیست کامل‌تری از مدارک مورد نیاز در اختیار ما قرار گرفت که از آن جمله خواسته بودند که یک گزارش تحلیلی تخصصی تهیه کنیم که چرا در این زمین و منطقه می‌خواهیم چنین پروژه‌ای بسازیم، چه اثرات شهری و محیط زیستی و ترافیکی ایجاد خواهیم کرد و بسیاری موارد دیگر. این گزارش را باید به همراه نقشه‌های فاز یک معماری ارائه می‌دادیم. دقیقا سه روز کاری بعد از هر مرحله تحویل مدارک، از همان پنجره جواب می‌گرفتیم و نهایتا در یک پروسه پنج ماهه پروانه ساختمانی صادر شد.

فلاش بک دوم:

حدود یک‌سال پیش در همین روزها از من دعوت شد تا به‌عنوان یکی از داوران مسابقه تلویزیونی ثروت آفرینان با این برنامه همکاری کنم. این برنامه بعدها از شبکه پنجم سیما پخش شد و موضوع آن این بود که مخترعان و مبتکران که عموما صاحب گواهی ثبت اختراع نیز بودند برای یک هیات داوری پنج نفره اختراع خود را با هدف جلب نظر سرمایه‌گذاران توضیح می‌دادند. داوران با بحث و طرح سوالاتی از مخترع، جنبه‌های تجاری طرح‌های آنان را ارزیابی کرده و در نهایت باید می‌گفتند که به نظرشان طرح ارائه شده برای تجاری‌سازی و سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر؟ سوالی که در بسیاری از قسمت‌های این مسابقه تلویزیونی از طرف داوران از صاحبان طرح‌ها پرسیده می‌شد این بود که آیا تاکنون طرح و اختراع خود را با دستگاه‌های دولتی یا سازمان‌های عمومی مرتبط با طرح خود مطرح کرده‌اید؟ اگر بله واکنش آنها چه بوده است؟ جواب‌ها عموما تاسف برانگیز بودند: اغلب افراد از وجود فساد در این سیستم‌ها نگران بوده و به همین خاطر حتی جرات ارائه طرح‌ها و اختراعات خود را به آنان نداشته‌اند از ترس آنکه مبادا حقوق آنان پایمال شود و اختراع و ایده آنان به نام دیگری مورد استفاده قرار گیرد.

فلاش بک سوم:

اواخر آبان ماه امسال برای سخنرانی در دانشگاه صنعتی شریف دعوت شده بودم. موضوع جلسه ارائه تجربیات کارآفرینی فارغ‌التحصیلان قدیمی دانشگاه به دانشجویان فعلی بود. برنامه در سالن کهربا در دانشکده برق برگزار می‌شد و گروهی از دانشجویان مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در سالن حضور یافته بودند. برایشان قصه زندگی و کسب‌و‌کارم را تعریف کردم و اینکه چگونه از دل یک خانواده پرجمعیت و کم‌بضاعت یک کارآفرین و ثروت‌آفرین رشد کرد و با طی کردن یک دوره ۲۵ ساله حالا در جایگاه یکی از صاحبان کسب‌وکار ایران قرار گرفته است. بچه‌ها با علاقه پای صحبت‌هایم نشسته بودند و بعد از اتمام سخنان من، پرسش و پاسخ پرشوری هم برگزار شد. آنها به من به‌عنوان یکی از معدود افرادی از نسل خودم نگاه می‌کردند که با وجود همه امکاناتی که در خارج از کشور برایش مهیا شده بود، در ایران مانده است و حالا دیگران را هم تشویق می‌کند که یا نروند یا اگر می‌روند پس از اتمام تحصیلات تکمیلی‌شان برگردند و همین جا کارآفرینی کنند. در میان انبوه سوالات یکی از دانشجویان سوالی پرسید که در جواب آن ماندم. سوال این بود که با همه استعداد و توانی که در خودمان می‌بینم و همه نیازی که کشور دارد، آیا با این فسادی که در اقتصاد ایران فراگیر شده می‌توان ماند و سالم کار کرد؟

فلاش بک چهارم:

چند هفته‌ای است که در برخی از جراید کثیرالانتشار یادداشت‌هایی پیرامون روش‌های ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد با این امید که مورد توجه دست‌اندرکاران و متولیان اصلی این امور قرار گیرد به چاپ رسانده‌ام. از جمله در همین روزنامه «دنیای اقتصاد» برخی تجربیات جهانی در این زمینه را بررسی کرده و به اختصار توضیح داده‌ام. برای خودم بسیار جالب توجه بود که حتی یک‌نفر با من به‌عنوان محققی که در این زمینه کمی کار کرده تماس نگرفت که شاید بتوانم اطلاعات بیشتری در اختیارشان قرار دهم یا کمکی هر چند جزیی در این راه بنمایم. من با مطالعه محدود برخی تجربیات جهانی اعتقاد راسخ دارم که ما می‌توانیم این وضعیت را اصلاح کنیم اما به شرط آنکه اراده جدی و کار سخت و عشق همه جانبه به هدف در قاطبه مردم و مسوولان قوای سه‌گانه وجود داشته باشد. در اواخر سال ۱۳۹۰ و اوایل ۱۳۹۱ ارزش دارایی‌های ما ایرانیان در مقابل ارزهای خارجی تنها ظرف چندماه یک سوم شد. برای این اتفاق تحلیل‌های کارشناسی بسیاری ارائه شده و کارشناسان و اقتصاددانان فراوان در تشریح علل وقوع این حادثه تلخ گفته‌اند و نوشته‌اند. ما البته موظفیم که برای پدیده‌ها توجیهات علمی بیابیم اما در همان روزها با سوالی در یکی از وبلاگ‌های شخصی برخورد کردم که هنوز ذهن من را به خود مشغول کرده است: آیا این اتفاق به نوعی تاوان گسترش روز افزون فساد اداری و مالی از یک طرف و شیوع نظام بهره‌ای و ربوی در بسیاری از مناسبات مالی ما ایرانیان از طرف دیگر، نبوده است؟

و بالاخره پنجم:

چند روز پیش دوستان عزیزم در باشگاه اقتصاددانان روزنامه وزین «دنیای اقتصاد» در نامه‌ای خواسته بودند تا در مورد راهکارهای اقتصادی مبارزه با فساد، مطلبی تهیه و ارسال نمایم. هرچه با خود اندیشیدم دیدم که باید قبل و پیش از هر چیزی به نقش اخلاق در این موضوع اشاره کنم. من هم قبول دارم که بسیاری از راهکارهایی که در همایش ملی ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد هم ارائه شدند مانند اجرای صحیح اصل ۴۴، گسترش دولت الکترونیک، جلوگیری از انحصار، حذف بوروکراسی‌های زاید، حمایت از جریان آزاد اطلاعات، توجه به نقش نهاد‌های مردمی و رسانه‌ها و... مهم و لازم هستند. اما فراموش نکنیم که مهم‌تر از همه نشر و بسط و آموزش اصول اخلاق اقتصادی و لازم‌تر از همه رعایت انصاف و اخلاق در کسب‌وکارهایمان است.

nazaryzadeh@yahoo.com