ضرورت تحقیق بیشتر در اقتصاد اسلامی
احمد محمدی دانشآموخته اقتصاد نظری دانشگاه مفید در این یادداشت با استناد به نظرات برخی کارشناسان دلایل تحقق نیافتن اقتصاد اسلامی بحث و بررسی شدهاست: ۱- عدهای نبود قوانین و مقررات کافی برای اجرای اقتصاد اسلامی را علت عدم موفقیت آن میدانند؛ بهطوریکه این دسته از افراد بر این باور هستند که در ایران خبرگانی که قانون اساسی را تدوین کردهاند درصدد تحقق اقتصاد اسلامی بودهاند؛ اما در عمل بخشهایی از اقتصاد اسلامی را دنبال کردهاند. سیاستگذاریها، عملکردها و برنامهریزیها، در مقام اجرا، دقیقا با قوانین عادی اقتصادی مطابق نیست.
احمد محمدی دانشآموخته اقتصاد نظری دانشگاه مفید در این یادداشت با استناد به نظرات برخی کارشناسان دلایل تحقق نیافتن اقتصاد اسلامی بحث و بررسی شدهاست: ۱- عدهای نبود قوانین و مقررات کافی برای اجرای اقتصاد اسلامی را علت عدم موفقیت آن میدانند؛ بهطوریکه این دسته از افراد بر این باور هستند که در ایران خبرگانی که قانون اساسی را تدوین کردهاند درصدد تحقق اقتصاد اسلامی بودهاند؛ اما در عمل بخشهایی از اقتصاد اسلامی را دنبال کردهاند. سیاستگذاریها، عملکردها و برنامهریزیها، در مقام اجرا، دقیقا با قوانین عادی اقتصادی مطابق نیست. به عبارت دیگر یعنی از جهت نظری اقتصاد اسلامی بهصورت قانون اساسی و احیانا قوانین مدنی و عادی داریم؛ ولی سیاستمداران ما خط دیگری را دنبال کردهاند. ۱ به این نکته نیز باید توجه کرد که وجود قوانین اقتصادی بهتنهایی کافی نیست و باید ضمانت اجرایی نیز داشته باشد که این ضمانت اجرایی با تنظیم نهادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وجود میآید.
۲-گروهی دیگر معتقدند که اقتصاددانان ایران دانشآموخته مکاتب سرمایهداری هستند (فرهاد دژپسند، دنیایاقتصاد، ۱۶/۰۶/۹۱). بنابراین با توجه به اینکه در زمینه اقتصاد اسلامی هنوز مطالعه جدی انجام نشده است، هنوز نتوانستهایم در موضع نظریهپردازی قرار بگیریم و حتی هیچگونه ارزشی نیز برای نظریهپردازی قائل نیستیم. همچنین این دسته از افراد معتقدند که بسیاری از مباحث قانون اساسی به وسیله مبانی حقوق اقتصاد اسلامی سازمان پیدا کرده است. کارشناسی دقیق در حوزههای تصمیمگیری اقتصاد قبل از همه مستلزم تربیت کارشناسان آگاه به جوهره اسلام و نگرش اقتصاد اسلامی است؛ اما واقعیت این است که بهرغم وقوع انقلاب فرهنگی در ایران و اصلاح سرفصلهای درسی رشته اقتصاد در عمل سرفصلهای مرتبط با مباحث ارزشی اسلامی در واحدهای آموزشی رشته اقتصاد جدی گرفته نشده و به جز چند درس خاص مرتبط با مباحث فقهی اقتصاد اسلامی و نظام اقتصاد صدر اسلام در سایر دروس نظیر دروس اقتصاد خرد و کلان و بخش عمومی هیچگونه توجهی به سرفصلهای اقتصاد اسلامی نمیشود.
به عبارت دیگر متصدیان اقتصادی ما دانشآموختگان اقتصاد لیبرالی بودهاند و همان را که خواندهاند، پیاده کردهاند. طبعا نمیتوان از آنان انتظار داشت که پیادهکننده اقتصاد اسلامی باشند یا اینکه مفاهیم اقتصاد اسلامی را بشناسند و آنقدر ریزهکاریهایش را بدانند که بتوانند در عمل آنها را محقق کنند؛ زیرا مفهوم اقتصاد اسلامی توسط علمای اسلامی آن چنان تبیین نشده است که اینها بتوانند آن را در مقام عمل محقق کنند و به همین دلیل میروند سراغ چیزی که پیش از این رایج و شایع بوده است. بنابراین برای جستوجوی اقتصاد اسلامی باید از نظام آموزش و پرورش ابتدایی آغازکرد. باید نسلی را تربیت کنیم که دغدغه زندگی دینی داشته باشد و احکام شریعت را مورد توجه قرار دهند. پس از اینکه رفتارهای اقتصادی دینی شد، آنگاه میتوانیم رفتارهای اقتصادی را بررسی کنیم و براساس عملکرد دینی افراد درباره اقتصاد اسلامی نظریهپردازی و در مراحل بعد سیاستگذاری کنیم. ۲ به نظر میرسد این دیدگاه مخالف دیدگاه اولی است. زیرا طبق دیدگاههای ایشان ما از لحاظ نظری اقتصاد اسلامی بهصورت قوانین اساسی نداریم و مشکل در مسوولان نیست. درحالیکه گروه اول عدم اهتمام مسوولان به اجرای قوانین اساسی را علتهای اصلی شکل نگرفتن اقتصاد اسلامی میدانند. در ادامه باید متذکر شویم که کلا نظریه پردازی کار سختی است. اما سوالی که باید بکنیم این است که چرا نظریهپردازی نشده است؟ آیا مشکلی در این زمینه نداشتیم یا مشکل بوده است و ما متوجه آن نبودهایم؟ کسانی که در زمینه اقتصاد اسلامی کار کردهاند فکر میکردند که اقتصاد اسلامی همان مباحث حقوقی و فقهی است. حتی عده زیادی هم فکر میکردند که اصلا اقتصاد اسلامی نداریم به همین خاطر بوده است که وارد جزئیات نمیشدند.
۳- عدهای نیز وجود طیفهای چپ و راست را علت عدم تحقق اقتصاد اسلامی میدانند. سوالی که به نظر میرسد این است که آیا دیدگاههای شفافی در مورد اقتصاد اسلامی وجود داشته و افراد بدون در نظر گرفتن آن، گرایش چپ و راست داشتند؟ یا اینکه اصلا دیدگاههای شفافی وجود نداشته است؟ که واقعیت این است که دیدگاههای شفافی در این زمینه وجود نداشته است. در جواب اینکه چرا این دیدگاه شفاف وجود نداشته است، ما معتقدیم که کلی گویی در اقتصاد اسلامی اتفاق افتاده است. نظیر شعار، انشا و گزارههای ادیبانه درباره کرامت انسانی و... زیرا نه جزئیات اقتصاد اسلامی و نه پیگیری مباحث عملی این اقتصاد و نه اصلا به واقعیتهای علمی به نام علم اقتصاد توجه شده است. همچنین ادبیات اقتصاد اسلامی پیش از انقلاب اسلامی برونزا محسوب میشد که نمیتوانست مشکلات اقتصادی را حل کند بلکه باید به ادبیات اقتصادی درونزا توجه میشد (صادق زیباکلام، دنیایاقتصاد، ۳۰/۰۶/۹۱).
۴-عدهای نیز بر این باور هستند که مشکلات اقتصاد ایران که مرتبط با موضوع حکمرانی است این است که تخصصگرایی جایگاه لازم را در ساختارهای اجتماعی به معنای کامل ندارد. به طوری که اگر تاکنون اقتصاد اسلامی اجرا نشده است به این دلیل بوده که باور این کار در مسوولان نبوده است یا قدرت اجرای آن را نداشتند. متاسفانه کسانی که دانش اقتصاد اسلامی را دارند، کم هستند و هیچگاه اقتصاد در دست آنها نبوده است. بنابراین میتوان مشکل کل اقتصاد ایران را علمی اداره نشدن آن دانست. اگر اقتصاد اسلامی علمی اداره شود، برخلاف کلاسیکها که فقط رشد داشتهاند، هم رشد خواهیم داشت و هم عدالت (علی دینی، دنیای اقتصاد، ۱۳/۰۷/۱۳۹۱) میتوان این طور برداشت کرد که اقتصاد ایران یک اقتصاد سیاستزده است. (عزتی، مرتضی، دنیای اقتصاد، ۱۹/۰۵/۱۳۹۱) در هر نظام اقتصادی غیرکارآ یا نامطلوب، منافع افراد و گروههایی تامین است که با تغییر آن نظام، از بین میرود. چنین افراد و گروههایی در برابر هرگونه تغییر که منافع آنها را محدود کند، از راههای گوناگون، مستقیم و غیرمستقیم مقاومت خواهند کرد. بدون شناخت این افراد و گروهها و روشهای مقاومت آنان و خنثی کردن آن، تحول نظام اقتصادی، امکانپذیر نیست. (حسین نمازی، فصلنامه اقتصاد اسلامی، شماره ۵، ۱۳/۰۳/۱۳۸۹). بنابراین یکی از ریشههای عدم تحقق اقتصاد اسلامی، اندیشه حاکم بر صاحبنظران و سیاستگذاران و مدیران ارشد اقتصادی است. این عامل موجب شده است که اگر در قانون اساسی یا قوانین عادی مفاهیمی از اقتصاد اسلامی مطرح شده باشد، عملا به چیز دیگری تبدیل شده باشد؛ چرا که آن اندیشه حاکم بر اقتصاد، فرهنگ مناسب خودش را در جامعه اشاعه خواهد داد. مثلا قرضالحسنه فعلی با قرضالحسنه مورد نظر اسلام. پس از انقلاب افراد زیادی به دنبال گسترش اقتصاد اسلامی در ایران بودند، اما بسیاری از آنها در چنبره مدیریتهای اجرایی کشور افتادند و تا مدتها فرصت توجه به این جریان را نیافتند. درحالیکه انتظار میرفت اقتصاد اسلامی گرهگشای مشکلات کشور باشد، بهدلیل درگیری کشور با مسائل اجرایی، مدتی جریان اقتصاد اسلامی به فراموشی سپرده شد.
نتیجهگیری
با مقایسه صحبتها ودیدگاههای افراد مذکور، به نظر میرسد که هنوز اقتصاد اسلامی در بین اندیشمندان و متفکران نتوانسته جایگاه متناسب به خود را پیدا کند و علاوهبر این به یک اتفاق نظر و اجماع کلی در مورد اقتصاد اسلامی نیز نرسیدهایم و نوشتهها و تحقیقات علمی مربوط به اقتصاد اسلامی بسیار اندک است. بنابراین به نظر میرسد که مسوولان مربوطه، با وجود مشکلاتی که در دو مکتب سرمایهداری و سوسیالیستی وجود داشته است، در این زمینه کوتاهی لازم را عمل داشتهاند. زیرا تا زمانی که ما احساس مشکل در زمینهای نکنیم به دنبال راهحل و رفع آن مشکل قدم بر نخواهیم داشت. بنابراین هنوز بسیاری از جنبههای اقتصاد اسلامی ناشناخته است. پس از دوران جنگ، مسوولان روند اقتصادی کشور را به تأسی از نهادهایی که در دنیا هستند بهگونهای برنامهریزی کردند که آن برنامهریزیها، دغدغه مفاهیم دین را نداشت. از آنجا که در آن دوران کشور با مشکلات زیادی روبهرو بود مسوولان ترجیح میدادند از راههای آمادهای که وجود داشت استفاده کنند و این موضوع را کمتر در نظر گرفتند که آیا از طریق بهکارگیری آن راهها در نهایت معنویات دینی هم در اقتصاد تعقیب خواهد شد یا خیر. دلیل اصلی این مساله این است که هنوز به مجموعهای منسجم از دستورالعملها، نهادها و نقشه راههای نظام اجتماعی اسلام نرسیدهایم. نظام اقتصادی اسلام هم بهمنزله زیرمجموعهای از نظام اجتماعی اسلام هنوز کامل نشده است.
[۱]: مصباحی، فصلنامه اقتصاد اسلامی، شماره ۵، ۱۳/۰۳/۱۳۸۹
[۲]:- سبحانی، حسن، سایت خبری فردا نیوز، ۱۷/۱۰/۱۳۹۱
ارسال نظر