اثر مهاجرت نخبگان بر افزایش دستمزد
کوین شی دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا مترجم: علی حاتمیان روند مهاجرت به ایالاتمتحده طی دهههای اخیر افزایش چشمگیری یافته است. اما با آنکه فضای رسانهای و افکار عمومی اغلب بر مهاجرت غیرقانونی نیروهای غیرمتخصص متمرکز است، دادهها نشان میدهند که میان مهاجران، افرادی از هر دو سوی طیف آموزشی و با سطوح متفاوت تخصصی به چشم میخورد. در یک سوی این طیف، تعداد مهاجران دارای مدرک دیپلم و پایینتر، از ۵ درصد کل کارگران در سال ۱۹۷۰ به ۸/۲۰ درصد در ۲۰۱۰ افزایش یافته است. در سوی دیگر نیز تعداد شاغلان مهاجر و دارای مدارک دانشگاهی از ۳/۷ درصد به ۲/۱۸ درصد در مدت مشابه رسیدهاست.
کوین شی دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا مترجم: علی حاتمیان روند مهاجرت به ایالاتمتحده طی دهههای اخیر افزایش چشمگیری یافته است. اما با آنکه فضای رسانهای و افکار عمومی اغلب بر مهاجرت غیرقانونی نیروهای غیرمتخصص متمرکز است، دادهها نشان میدهند که میان مهاجران، افرادی از هر دو سوی طیف آموزشی و با سطوح متفاوت تخصصی به چشم میخورد. در یک سوی این طیف، تعداد مهاجران دارای مدرک دیپلم و پایینتر، از ۵ درصد کل کارگران در سال ۱۹۷۰ به ۸/۲۰ درصد در ۲۰۱۰ افزایش یافته است. در سوی دیگر نیز تعداد شاغلان مهاجر و دارای مدارک دانشگاهی از ۳/۷ درصد به ۲/۱۸ درصد در مدت مشابه رسیدهاست. بر این اساس، درک تاثیر مهاجرت افراد متخصص روی اقتصاد آمریکا برای اقتصاددانان و سیاستگذاران ضرورتی بسیار دارد. در چارچوب الگوی محوری تحلیل اقتصادی (که بر تحلیل عرضه و تقاضا استوار است) افزایش عرضه نیروی کار به طور طبیعی دستمزدها را کاهش خواهد داد و از همین رو مهاجرت نیز باید به کاهش میزان دستمزد نیروهای بومی بینجامد. اما شواهد و قرائن چنین افتی، در خصوص مشاغل تخصصی و آکادمیک اندکی پیچیدهتر است. برای مثال برخی پژوهشگران تاثیر مهاجرت را در این حوزه منفی میدانند، در حالی که برخی دیگر چنین ارزیابی را نمیپذیرند. این تفاوت برداشت در کنار ناکارآمدی تحلیل عرضه و تقاضا در خصوص این مساله، با پیچیدگی بیشتر بازار نیروی کار نسبت با سایر بازارها (کالاهای معمول) قابل توضیح است. در واقع مکانیزمهایی وجود دارند که افراد و شرکتهای بومی میتوانند با کمک آنها، آثار ناشی از مهاجرت نیروی متخصص را کنترل کرده و از کاهش سطوح دستمزد و اشتغال پیشگیری کنند. بهعلاوه مهاجرت ممکن است تاثیرات مثبتی نیز بر منافع نیروهای بومی بر جای گذارد.
نخستین گام در درک صحیح خصوصیات بازار نیروی کار، شناخت تفاوتهای نیروی کار بومی و خارجی است. در حقیقت باور عمومی که مطابق آن «ایالات متحده دچار کمبود نیروی متخصص است» به هیچ عنوان روش مناسبی برای مواجهه با این مساله نیست و باید تفاوت نیروهای بومی و مهاجر در هر تحلیلی مورد توجه قرار گیرد. در شکل مقابل، این مساله از طریق ارائه تعداد دارندگان مدرک کارشناسی در رشتههای مختلف بررسی شده است. با نگاهی به این نمودار آشکار میشود که مهاجران متخصص به نحو نامتناسبی (۵/۴۵ درصد کل نیروی کار متخصص مهاجر) دارای مدرک دانشگاهی مرتبط با ع.ت.م.ر (علوم، تکنولوژی، مهندسی، ریاضی) هستند، در حالی که تعداد متخصصان بومی در این حوزه تنها ۲۸ درصد است. البته در مقابل، تعداد متخصصان متولد آمریکا در زمینههایی چون آموزش و علوم اجتماعی حدود ۲ برابر نیروهای مهاجر است.
توجه به چنین تفاوتهایی برای درک چگونگی واکنش نیروهای بومی به جریان مهاجرت نیروهای متخصص بسیار حیاتی است. براساس نمودار فوق، مهاجران از مزیت نسبی و تخصصی در ع.ت.م.ر برخوردارند و از این رو، انتظار آن است که نیروهای بومی با تخصص یافتن در سایر حوزهها، به روند مهاجرت این متخصصان پاسخ دهند. البته این مزیت نسبی و تخصصیابی تنها به بازار نیروی کار آموزشدیده محدود نمیشود و پژوهشگران، رفتار مشابهی را میان کارگرانی با مدرک دیپلم و پایینتر نیز گزارش کردهاند. با این حال، اهمیت تخصص نیروهای مهاجر در علوم و مهندسی شایسته توجه ویژه است. در حقیقت، اقتصاددانان دیرزمانی است که اهمیت خلاقیت و نوآوری را در رشد اقتصادی یادآور شده و نقش دانشمندان و مهندسان را در پرورش چنین دانشی مورد توجه قرار دادهاند. از این رو، به سبب تاثیر فرآیند خلاقیت بر رشد اقتصادی، کارگران متخصص خارجی در علوم و مهندسی میتوانند با افزایش ذخیره علمی کشور، بهرهوری کلی اقتصاد را افزایش دهند.
برای سادهتر کردن تحلیل، میتوان نقش متخصصان مهاجر خارجی را در بهرهوری آمریکا با کمک دو شاخص تعیین کرد. در این چارچوب، مطابق برآوردها ۵۰ درصد بهرهوری کل عوامل(TFP) ایالات متحده در دهههای اخیر با فعالیت دانشمندان و مهندسان در ارتباط است. بهعلاوه تعداد کارگران متخصص در ع.ت.م.ر از ۹/۲ کل اشتغال کشور در ۱۹۹۰ به ۷/۳ در ۲۰۱۰ رسیده است، در حالی که کارگران خارجی به تنهایی مسوول ۸۰ درصد این افزایش هستند. حال میتوان با ترکیب نقش مهاجران در رشد اشتغال در حوزه ع.ت.م.ر و نقش آنها در رشد بهرهوری کل، نتیجه گرفت که ۴۰ درصد رشد مجموع بهرهوری در مدت مورد بحث، ناشی از فعالیت کارگران خارجی متخصص در این چهار رشته بوده است. از این رو با تحلیل اطلاعات مجموع میانشهری، آشکار میشود که بهرهوری ناشی از افزایش یک درصدی اشتغال این متخصصان، به افزایش ۷ تا ۸ درصدی دستمزد کارگران متخصص بومی و ۳ تا ۴ درصدی کارگرانی با سطوح پایینتر تحصیلی میانجامد.
در تحلیل علل این واکنش باید به تاثیر چند عامل توجه کرد: نخست آنکه کارگران متخصص در این چهار رشته از دهه ۱۹۸۰، میان شهرهای آمریکا پراکنده و به کار مشغول شدند. بهعلاوه برنامه ویزای کاری غیرمهاجرتی (H-۱B) که روش اصلی ورود مهاجران به آمریکا از آغاز دهه ۱۹۹۰ بوده است، تعداد مهاجران متخصص را در کشور تغییر داده و این تغییر از چشمانداز [سکونت] شهری نیز بهخوبی قابلمشاهده است. نکته دیگر اینکه مهاجران جدید عموما بهسوی مکانهایی جذب شدهاند که جوامع مهاجران پیشتر در آنجا استقرار یافته است. بر این اساس، میتوان با تحلیل سیاست اسکان شهری و ملی در دهه ۸۰ ، تعداد مهاجران متخصص در ع.ت.م.ر را در هر شهر محاسبه کرد. این تحلیل (که با نحوه صدور ویزا نیز مرتبط است) شاخص مناسبی را برای برآورد تعداد متخصصان مهاجر و بومی این رشتهها در دهههای آتی در اختیار ما قرار میدهد. با این حال، این تحلیل با شرایط اقتصادی شهر در طول دهههای آتی ارتباط مستقیمی ندارد. از این رو، میتوان با این ابزار، رشد واقعی نیروی کار این چهار زمینه را برای ارزیابی تاثیر آنها بر دستمزد و اشتغال نیروی متخصص و غیرمتخصص بومی مورد استفاده قرار داد. در واقع با آنکه از چشمانداز الگوی عرضه و تقاضا، نسبت مثبت میان عرضه کار خارجی و دستمزد بومی تا حدودی عجیب به نظر میرسد، اما با توجه به تاثیر این متخصصان بر رشد و بهرهوری اقتصادی قابل توجیه است. تحلیلها نشان میدهند که نقش کارگران خارجی متخصص در این چهار حوزه، ۳۰ تا ۶۰ درصد بهرهوری کل عوامل (TFP) را میان سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ توضیح میدهند.
تاثیر گسترده و مثبت اشتغال نیروهای متخصص مهاجر (درعلوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی) بر بهرهوری و دستمزد نیروهای بومی، توجه به دو مساله را ضروری میکند: نخست آنکه، با وجود چنین مزایایی، دلیل ارزیابی منفی برخی مطالعات از مهاجرت متخصصان چیست؟ برای مثال، بورجیاس در تحقیق خود بیان کرده است که مهاجرت میان سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ به کاهش ۲/۳ درصدی دستمزد نیروهای کارشناس و ۱/۴ درصدی نیروهایی با سطوح تحصیلی پایینتر انجامیده است. او در موردی دیگر نیز تاثیر مهاجرت ریاضیدانان شوروی را پس از فروپاشی آن، بر بهرهوری نیروهای آمریکایی منفی ارزیابی کرده است. برای تفسیر این تفاوت تحلیلی، باید این نکته را مدنظر قرار داد که تحلیل ارائه شده در این نوشتار با توجه به تاثیرات مثبت و مکمل خلاقیت و نوآوری ارائه شده است. درواقع تحلیلهایی که از تنظیمات شغلی غفلت میورزند، تاثیر مکمل مهاجرت را بر مهارت گروهی دست ِکم میگیرند و از محاسبه تاثیرات مثبت آن ناتوان هستند، احتمالا منافع برآمده از مهاجرت نخبگان را نادیده میگیرند.
دومین مساله ناظر به این امر است که با توجه به توانایی ایالات متحده در تولید نیروهای متخصص بومی، آیا نیازی به واردات متخصصان وجود دارد؟ البته این امر درمجموع بهرهای از حقیقت دارد؛ اما باید در بررسی آن سه نکته را مدنظر قرار داد: نخست آنکه در این تحلیل، مهاجران متخصص خلاقیت و بهرهوری مجموع متخصصان علوم تکنولوژی، مهندسی و ریاضی را بدون افزایش جمعیت آنها ارتقا میبخشند. از این رو، درصورت نیاز میتوان عرضه نیروهای متخصص خارجی و داخلی را بهسادگی افزایش داد. بهعلاوه، مهاجران در قیاس با نیروهای داخلی کارآفرینتر و خلاقترند و از این جهت، به تکمیل سطح بهرهوری داخلی یاری میرسانند. در کنار این دو مورد، توسعه بیشتر فرآیند تربیت متخصصان علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی به سرمایهگذاری بسیار زیادی نیازمند است، در حالی که سیاست مهاجرت میتواند به کاهش چنین هزینههای انجامیده و راه مناسبی را برای تولید نیروی کار کشور در این حوزه پیش روی تصمیمگیرندگان قرار دهد. با نظر به این مباحث، قانون اصلاح نظام مهاجرت ایالات متحده در مجلس سنا، که تعداد ویزای کاری(H-۱B) را به ۵۰ هزار در سال افزایش میدهد، تاثیرات مثبت بلندمدتی را بر خلاقیت و سطح دستمزدها در ایالات متحده بر جای خواهد گذارد.
ارسال نظر