اروپا نیازمند تحکیم بازار واحد
تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس مترجم: مجید اعزازی اما نمیتوان از پیروزیهای حزب استقلال بریتانیا و جبهه ملی فرانسه و موفقیت احزاب مخالف شرایط کنونی در سراسر قاره اروپا چشم پوشی کرد. این پیروزیها به تشویشی عمیق، بیاعتمادی و از خود بیگانگی نسبت به فلسفه اصلی اروپا اشاره میکنند. از این رو، اینک اتحادیه اروپا باید به دقت درباره چند نکته فکر کند؛ اینکه به کجا میرود، چگونه با دغدغههای شهروندانش دوباره ارتباط برقرار میکند و چگونه این اتحادیه میتواند ایدهآلهای خود را در جهان در حال تغییر بهتر محقق کند.
تونی بلر نخست وزیر سابق انگلیس مترجم: مجید اعزازی اما نمیتوان از پیروزیهای حزب استقلال بریتانیا و جبهه ملی فرانسه و موفقیت احزاب مخالف شرایط کنونی در سراسر قاره اروپا چشم پوشی کرد. این پیروزیها به تشویشی عمیق، بیاعتمادی و از خود بیگانگی نسبت به فلسفه اصلی اروپا اشاره میکنند. از این رو، اینک اتحادیه اروپا باید به دقت درباره چند نکته فکر کند؛ اینکه به کجا میرود، چگونه با دغدغههای شهروندانش دوباره ارتباط برقرار میکند و چگونه این اتحادیه میتواند ایدهآلهای خود را در جهان در حال تغییر بهتر محقق کند. رضایت از خود در شرایطی که اکثریت طرفدار اروپا باقی میماند، خطرناک است. حتی حامیان دوآتشه اروپا به لزوم تغییر اروپا میاندیشند. عوامل بسیاری در افزایش تعداد پیچیدگی چالشهایی که اروپا با آنها مواجه است، به همراه نبود اطمینان و غیرقابل پیشبینی بودن توانایی اروپا در دستیابی به آنها دخیل هستند. جاهطلبی زیادی برای ارز واحد و نقصهای ذاتی در طراحی آن ؛ مرگ بحران مالی و پیامد آن و پیوند میان این دو در حاکمیت بحران بدهی وجود داشته است. همچنین گسترش اتحادیه اروپا از ۱۵ دولت عضو به ۲۸ دولت عضو در یک دهه رخ داده است. در چارچوب منطقه یورو، اتحادیه اروپا به ناگهان از صرف اهمیت داشتن، در جایگاه تعیین بودجههای آینده کشورها و سایر سیاستهای اقتصادی قرار گرفت. در واقع، با توجه به درد و رنج کاهش عمیق هزینهها بدون انعطاف در تنظیم نرخ ارز، شگفتی واقعی این است که فریاد شهروندان بلندتر نبوده است. در یک جهان به شدت چند قطبی که در آن تولید ناخالص داخلی و جمعیت به طور روز افزونی همبستهتر میشوند، منطق اروپا بیش از همیشه قویتراست. افزون بر این، مردم اروپا میتوانند از نفوذ واقعی خود بهره ببرند. در کنار این، اهمیت نسبی آنها در طی زمان افت خواهد کرد. نظم جهان قرن بیست و یک به شدت از نظم قرن بیستم متفاوت خواهد بود. امروز، منطق اروپا صلح نیست؛ قدرت است.
اگر قرار است ما توان بالقوه اتحادیه اروپا را به فعلیت برسانیم و از کنارهگیری بریتانیا از این اتحادیه جلوگیری کنیم، باید دوباره به بازتعریف و بازسازی ارکان تعادل میان اتحادیه اروپا و دولتهای عضو آن بپردازیم. از بازتعریف اصول اولیه تا طراحی دوباره نهادهای اروپایی به منظور مسوولیتپذیرتر کردن و نزدیکتر کردن این نهادها به کسانی که بر آنها حکومت میکنند، ضروری است. قابل درک است که دولتهای ملی تضعیف شده اروپا که در حال مبارزه با ضعفهای اقتصادی - و تحت فشار سیاسی برای موفقیت - هستند، در حال حاضر، هیچ تمایلی به پرداختن به چنین بحث پردامنهای ندارند. از این رو، ضروری است میان اقدام فوری و اقدام در دراز مدت تمایز قائل شویم. چالش فوری کسب بیشترین تغییر ممکن در چارچوب پیمانها و نهادهای اروپایی موجود است. دستیابی به این هدف مستلزم رویکردی جدید و دستورالعملی جدید است. پارلمان اروپا اقدامهای ضروری را به بحث خواهد گذاشت و براساس نتایج آن قانونگذاری خواهد کرد. اینجا، شورا و کمیسیون اروپا باید روی یکصدایی اروپا کار کنند و روشی از همکاری با پارلمان وتعهد به آن را بپذیرد. تعهداتی که کمیسیونرهای منفرد معلق در باد را - وقتی مورد حمله واقع میشوند- تنها نمیگذارد. دستور کار اصلاح باید به موضوعهایی جامع بپردازد. موضوعهایی که دولتهای عضو اتحادیه اروپا درجریان حداکثرسازی منافع خود، از پرداختن به آنها ناتوان هستند. در چارچوب منطقه یورو، این به معنی یک مدیریتی مجزا است. مدیریتی که طی آن در برابر استمراردولتهای عضو و تعمیق اصلاح ساختاری، انعطافپذیری مالی و اقدام سیاستی- پولی بزرگتر با هدف زمینهسازی برای رشدی قویتر و اجتناب از انقباض پولی ایجاد خواهد شد. اصلاح ساختارفروش در صورتی که بخشی از یک چانهزنی بزرگ باشد - که در آن رنج و گنج به گونهای متعادل تقسیم میشود - برای هرعضو اتحادیه اروپا آسانتر خواهد بود. اتحادیه اروپا به عنوان یک کل، نیازمند پیشرفت در تحکیم بازار واحد به ویژه در بخش خدمات است. افزون براین، بهترین ایدههای مرتبط با زیرساخت و برنامه مشاغل اروپا باید دراین «دستور کار تغییر» مشارکت داده شوند. همچنین، سیاست انرژی هماینک نه تنها برای رقابتپذیری اروپا بلکه به عنوان نتیجهای برآمده از رویدادهای اروپای شرقی و اوکراین اهمیت حیاتی دارد. اتحادیه اروپا هرگز یک سیاست انرژی عمومی را با قدرتی که نیاز دارد پیگیری نکرده است. سرانجام، اگر اروپا تمایل داشته باشد که قدرت را متناسب با وزن اقتصادی خود به کار ببرد، باید ظرفیت لازم را برای ایفای نقش هم در عملیات نظامی و هم در ساخت بخش امنیتی شرکای بالقوه - که از میان برخورد و نزاع و آشفتگی در حال ظهور هستند- فراهم کند. این مساله تنها به بحث هزینه مرتبط نیست، بلکه به سینرژی نیز ارتباط دارد. می خواهم منظورخودم را از این دستور کار اصلاح اروپا روشن کنم. منظورم این نیست که نتایج معمولی شورای اروپا در آخرین دقیقه یک نشست عادی را روی هم بگذاریم. منظورم یک برنامه دقیق و مناسب - بخوانید مانیفستی برای تغییر- است که آنچه کمیسیون باید به طور دقیق انجام دهد و از کمیسیونرها حمایت لازم را صورت دهد، به ما میگوید.
ارسال نظر