نقش بازارگردان در محدودیت حجم مبنا
از منظر میکرواستراکچر، کیفیت کارآیی بازار تابع عواملی مانند عمق بازار، نقدشوندگی، سرعت کشف قیمت، هزینه معاملات و شدت نوسانات غیرضروری است. حجم مبنا در این چارچوب، یک محدودیت ایجادشده بر فرآیند کشف قیمت محسوب میشود که با مشروطکردن اعمال کامل تغییر قیمت به تحقق حداقلی از حجم معاملات، انتقال اطلاعات به قیمت را کند میکند و بهجای جذب شوکها در همان روز معاملاتی، آنها را به دورههای بعد منتقل میسازد؛ در نتیجه، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت نوسانات ظاهری کاهش یابد، اما کارآیی اطلاعاتی بازار تضعیف شده و صفسازی، تاخیر قیمتی و رانت ناشی از نقدشوندگی شکل میگیرد. اگر همین موضوع را ملاک تحلیل قرار دهیم حذف حجم مبنا منجر به تغییر کیفی مفهوم کارآیی بازار خواهد شد، به نحوی که قیمتها سریعتر و مستقیمتر به اطلاعات واکنش نشان میدهند، کشف قیمت پیوستهتر میشود و فاصله میان ارزش ذاتی و قیمت بازار در افق کوتاهمدت کاهش مییابد.
البته این افزایش کارآیی تنها در صورتی پایدار و سالم خواهد بود که زیرساختهای مکمل مانند بازارگردانی حرفهای، عمق کافی سفارشات، نظارت هوشمند و ابزارهای کنترل نوسان کوتاهمدت فعال باشند؛ در غیر این صورت، حذف حجم مبنا میتواند به افزایش نوسانهای هیجانی منجر شود که اگرچه از نظر آماری نوسان را بالا میبرد، اما الزاما به معنای کاهش کارآیی نیست. آنچه باید بر آن تاکید کرد این است که حجم مبنا در ذات خود با کارآیی اطلاعاتی بازار در تعارض است و حذف آن همراه با تقویت سایر میکرواستراکچرهای بازار میتواند بازار را از حالت کنترلشده و کند، به بازاری کارآتر، شفافتر و نزدیکتر به استانداردهای جهانی سوق دهد.
بر همین اساس میتوان گفت در صورت حذف حجم مبنا، نقش و استراتژیهای بازارگردانی دچار یک تغییر پارادایمی میشود؛ بهطوریکه بازارگردان از یک بازیگر صرفا اجرایی به یک بازیگر تحلیلی تبدیل خواهد شد. در ساختار دارای حجم مبنا، تمرکز بازارگردان عمدتا بر تامین حداقلی از حجم معاملات برای امکانپذیر شدن اعمال تغییرات قیمت پایانی است و استراتژیها بیشتر ماهیت مکانیکی دارند؛ اما با حذف حجم مبنا، هر معامله حتی با حجم کم توان اثرگذاری مستقیم بر قیمت را پیدا میکند و بنابراین بازارگردان ناگزیر است استراتژیهای خود را بر کنترل نوسان، مدیریت شکاف قیمتی، افزایش عمق مظنهها و جذب شوکهای کوتاهمدت عرضه و تقاضا متمرکز کند.
در این شرایط، بازارگردانی موثر مستلزم استفاده از الگوریتمهای پویا، سرمایه در گردش کافی، واکنش سریع به عدمتقارن اطلاعاتی و ایفای نقش فعال در فرآیند کشف قیمت است؛ بهگونهای که بازارگردان بهجای حرکتدادن قیمت، مسوول ارتقای کیفیت بازار و حفظ ثبات عملکردی نماد خواهد بود. حجم مبنا بهعنوان یکی از میکرواستراکچرهای بازار که تنها در بازار ایران عملیاتی شده بود و کارکرد داشت به نوعی به وجود آمد تا از نوسانات هیجانی سهام جلوگیری کند. اما در نهایت آنچه اتفاق افتاد در بازار صعودی منجر به احتمال خالی شدن صف یا فرسایشی شدن رشد زیاد و در بازار نزولی باعث شد بعضی سهمها چندین روز در صف فروش بمانند بدون اینکه افت واقعی قیمت کامل شود. افزایش نقدشوندگی یکی از نکات مثبت این اقدام است ضمن آنکه کاهش صفسازی مصنوعی و کشف قیمت واقعی را نیز نباید نادیده گرفت. این موارد در نهایت جذابیت بازار سرمایه را برای سرمایهگذاران حرفهای دوچندان خواهد کرد.
هرچند ممکن است در کوتاهمدت شاهد افزایش نوسان در برخی نمادها خصوصا نمادهای کوچکتر بازار باشیم و گهگاه فشار روانی سهامداران کمتجربه در این راستا مضاعف شود اما این آثار منفی کوتاهمدت نیز با عملیات بازارگردانی و همچنین آموزش بهموقع قابل مدیریت خواهد بود. چه بسا لازم است نهادهایی که متولی آموزش در این امرند، از جمله شرکت اطلاعرسانی و آموزش بورس، مرکز مالی ایران، کانونها و روابط عمومیهای درگیر در این امر به صورت منسجم در تبیین این موضوع برنامهریزی کنند.
* کارشناس بازار سرمایه