بازتعریف سیاستهای تاکتیکی تهران
اتفاقات یک سال گذشته بیانگر آن است که استراتژی و راهبرد منطقهای ایران مبنی بر پیشبرد محور مقاومت برای بازدارندگی با یکسری چالشهایی مواجه شده و نیازمند آن است که حداقل در سطح تاکتیکی یکسری از دستورکارها و سیاستها بازتعریف و بازنگری شود. در خصوص سوریه باید در ابتدا اشاره کرد که این کشور در طول دهههای گذشته نقشهای متفاوتی ایفا کرده و بعد از ناآرامیهای سال ۲۰۱۱ در این کشور، ایران به همراه سوریه تلاش کردند از تغییر رژیم در سوریه ممانعت به عمل آورند. هدف تهران این بود که سوریه همچنان به عنوان عضوی از محور مقاومت بتواند ایفای نقش کند. بعد از تحولات ۲۰۱۶، ۲۰۱۷ و سالهای پس از آن، هر چند دولت سوریه توانست تاحد زیادی کنترل خود را بر بخش بزرگی از کشور احیا کند و از پروژه تغییر رژیم ممانعت به عمل آورد، اما این باعث نشد که سوریه به سوریه قبل از سال ۲۰۱۱ بازگردد. دولت سوریه به لحاظ اقتصادی نیز در سالهای اخیر به شدت تضعیف شد و بنابراین در این شرایط سوریه اگرچه بهعنوان پل ارتباطی بین ایران، عراق و حزبالله لبنان عمل میکرد اما بهتدریج در حال از دست دادن کارکردهای گذشته خود بود.
ضمن اینکه با مشکلاتی که وجود داشت این احتمال میرفت که ممکن است در میانمدت بهرغم آنکه بشار اسد تلاش میکرد دولت خود را حفظ کند اما دچار چالشهای دوباره سیاسی، امنیتی و اقتصادی شود. در سطح دیگر دولت اسد در یکی دو سال اخیر رویکرد محتاطانه و محافظهکارانهتری داشت و به نظر میرسید سعی دارد روابط خود را با کشورهای عربی منطقه تقویت کند و حتی در صورت امکان بتواند نگاه مثبت قبل را نسبت به سوریه احیا کند که به بروز برخی شکافها بین سوریه و سایر اجزای محور مقاومت منجر شده بود. در چنین شرایطی سقوط حکومت اسد هر چند ضربهای به محور مقاومت محسوب میشود، اما شاید این مساله در یک مقطع زمانی میانمدت تا بلندمدت گریزناپذیر بود. امروز ممکن است جبهه عراق آسیبپذیرتر شود؛ زیرا سلولهای نهفته گروههای تروریستی همچون داعش ممکن است فعال شوند و مرزهای غربی عراق شاید با برخی خطرات روبهرو شود. همچنین در سناریوی تجزیه سوریه، این احتمال مطرح است که فعال شدن پرونده کردی در منطقه را در پی داشته باشد. مجموعه این مسائل نشان میدهد که ادامه سیاست منطقهای قبلی و با همان رویکرد سابق برای ایران و محور مقاومت دشوار است و به نظر میرسد که در ایران در بحث بازدارندگی باید بیشتر روی منابع داخلی تاکید داشته باشد؛ یعنی بازدارندگی به جای ائتلاف و همکاری با بازیگران منطقهای، بیشتر تکیه بر ابزارهای داخلی داشته باشد و تقویت قدرت داخلی و بدنه اجتماعی را دنبال کند.
در این بین نگاه کشورهای عربی به بحران سوریه نیز قابل بحث است؛ اگر قطر را از این کشورها جدا کنیم که از این وضعیت خشنود است، بقیه کشورها با احتیاط، تردید و نگرانی به این موضوع نگاه میکنند. عربستان و امارات به طور کلی نسبت به قدرت گرفتن گروههای اخوانی، سلفی و جهادی در منطقه نگرانی دارند. کشورهایی مانند اردن و مصر نیز نگران آن هستند که بیثباتی در سوریه و قدرت گرفتن گروههای سلفی و اخوانی این کشورها را نیز درگیر کند. هر چند ممکن است در سطوح عمیقتر به نوعی تضعیف محور مقاومت برای این کشورها مطلوب باشد اما چون وضعیت در سوریه بیثبات است و این تحولات به قدرت گرفتن ترکیه منجر میشود، بنابراین برای اعراب منطقه چنین شرایطی هم مطلوب نیست.