اندازه‌گیری توسعه اقتصادی

۱. توسعه اقتصادی چیست؟

توسعه اقتصادی یک مفهوم چندبعدی است و به مجموعه‌‌‌ای از سیاست‌‌‌ها، برنامه‌‌‌ها و فعالیت‌‌‌ها اشاره دارد که هدف آنها بهبود رفاه اقتصادی و کیفیت زندگی برای افراد و جوامع است. این فرآیندها و تغییرات شامل استراتژی‌‌‌ها و برنامه‌‌‌های مختلفی است که به منظور رشد اقتصادی، ایجاد شغل، ایجاد عدالت اجتماعی و بهبود سطح زندگی طراحی شده‌‌‌اند. همچنین، این مفهوم با انتقال از رکود به رشد پایدار و خودکفا مشخص می‌شود و توسط نوآوری، تجمیع سرمایه و تحولات ساختاری به حرکت درمی‌‌‌آید. «توسعه اقتصادی» با «رشد اقتصادی» متفاوت است. توسعه اقتصادی با تغییرات کیفی در زیرساخت‌‌‌های اجتماعی-اقتصادی همراه است. این تغییرات شامل بهبود ظرفیت‌‌‌های تولیدی، فنی و زیرساختی می‌شود و هدف آن ارتقای کیفیت زندگی مردم است. در واقع، توسعه اقتصادی، موضوعی فراتر از افزایش درآمد سرانه است و به عواملی همچون عدالت اجتماعی، کاهش فقر و ایجاد اشتغال نیز توجه دارد. رشد اقتصادی به معنای افزایش کمّی تولیدات یک کشور است، در حالی که توسعه اقتصادی به تغییرات کیفی در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی اشاره دارد. رشد اقتصادی معمولا به افزایش تولید ناخالص داخلی یا بهره‌‌‌وری اشاره دارد، اما توسعه اقتصادی بر بهبودهای پایدار در سطح زندگی، عدالت اجتماعی و رفاه جامعه تمرکز دارد. به عبارت دیگر، رشد می‌‌‌تواند نتیجه‌‌‌ای از توسعه باشد، اما لزوما معادل آن نیست. همچنین، توسعه اقتصادی شامل تولید ثروتی است که به نفع کل جامعه باشد که شامل افزایش درآمد، ایجاد شغل و بهبود کیفیت کلی زندگی برای ساکنان است.

به‌منظور دستیابی به توسعه، استراتژی‌‌‌های مختلفی وجود دارد که می‌‌‌توان به استراتژی‌‌‌های پولی که تمرکز بر بهبود علایم بازار و تخصیص منابع دارد و استراتژی‌‌‌های صنعتی که به رشد صنایع و مشاغل جدید توجه دارد یا استراتژی‌‌‌های سبز که بر پایداری محیط‌زیست تاکید دارد اشاره کرد. همچنین، به‌منظور سنجش میزان توسعه اقتصادی از شاخص‌‌‌های متنوعی استفاده می‌شود که مهم‌ترین آنها را ذکر می‌‌‌کنیم. نخست، شاخص توسعه انسانی (HDI) است که ترکیبی از طول عمر، تحصیلات و استاندارد زندگی را شامل می‌شود. شاخص بعدی، برابری قدرت خرید است که جهت مقایسه قدرت خرید در کشورهای مختلف استفاده می‌شود. شاخص نهایی نیز درآمد سرانه است که از میانگین درآمد ملی تقسیم بر جمعیت حاصل می‌شود (سوانسون، ۲۰۰۶).

در ادامه برخی از نظریات اندیشمندان و اقتصاددانان را در مورد جنبه‌‌‌های کلیدی توسعه مطمح نظر قرار می‌‌‌دهیم.

شومپیتر تاکید می‌کند که توسعه اقتصادی ریشه در نوآوری و روح کارآفرینی دارد که باعث ایجاد ترکیب‌‌‌های تولیدی جدید و پیشرفت‌‌‌های تکنولوژیک می‌شود که از آن به عنوان فرآیندهای پویا یاد می‌شود (شومپیتر، ۱۹۳۴). همچنین، در مورد مدل‌‌‌های رشد رانیز و جی‌‌‌سی (۱۹۶۱)، بیان کردند که انتقال از رکود به رشد شامل یک فاز «راه‌‌‌اندازی» است که در آن صنعتی شدن و افزایش نرخ پس‌‌‌اندازها اتفاق می‌‌‌افتد. گوارنته (۱۹۸۰) نیز در زمینه ابعاد هنجاری معتقد بود توسعه اقتصادی فقط به اندازه‌‌‌گیری‌‌‌های رشد محدود نمی‌شود؛ بلکه شامل جنبه‌‌‌های توزیع نیز می‌شود و هدف آن ارتقای سطح زندگی تمام گروه‌‌‌های اجتماعی، به‌‌‌ویژه گروه‌‌‌های کم‌‌‌درآمد است. آرندت (۱۹۸۷) نیز در زمینه چشم‌‌‌اندازهای تاریخی به تکامل تفکر توسعه اقتصادی اشاره می‌کند که اهداف و تعاریف متنوعی را نشان می‌دهد که تحت‌تاثیر زمینه‌‌‌های تاریخی از زمان جنگ جهانی دوم شکل گرفته‌‌‌اند. در مقابل، برخی انتقادات مطرح می‌کنند که تمرکز صرف بر روی رشد اقتصادی می‌‌‌تواند عوامل اجتماعی و زیست‌‌‌محیطی ضروری را نادیده بگیرد و پیشنهاد می‌دهند که به رویکردی جامع‌‌‌تر نسبت به توسعه که شامل پایداری و عدالت باشد، نیاز است.

به طور کلی اهداف توسعه اقتصادی را می‌‌‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

نخسین هدف، ایجاد شغل است. یکی از اهداف اصلی توسعه اقتصادی، ایجاد فرصت‌‌‌های شغلی از طریق حفظ کسب‌وکارها، گسترش آنها و ایجاد کسب‌وکارهای جدید است.

دومین هدف، بهبود زیرساخت‌‌‌هاست. این بهبود شامل برنامه‌‌‌هایی از قبیل توسعه زیرساخت‌‌‌هایی مانند سیستم‌های حمل‌ونقل، مدارس، پارک‌‌‌ها و خدمات ایمنی عمومی برای حمایت از فعالیت‌‌‌های اقتصادی می‌شود.

هدف سوم، آموزش و توسعه نیروی کار است. تقویت سیستم‌های آموزشی و ارائه آموزش‌‌‌های نیروی کار اجزای حیاتی هستند که به تجهیز افراد با مهارت‌‌‌های لازم برای شغل‌‌‌های موجود کمک می‌کنند. همچنین، استراتژی‌‌‌های توسعه اقتصادی را می‌‌‌توان به سه بخش اصلی تقسیم کرد:  ابتدا حفظ و گسترش کسب‌وکار و حمایت از کسب‌وکارهای موجود برای رشد و شکوفایی درون جامعه. سپس جذب کسب‌وکارهای جدید از طریق اجرای مشوق‌‌‌ها و ایجاد شرایط مناسب که منجر به جذب کسب‌وکارهای جدید به منطقه می‌شود. درنهایت تشویق کارآفرینی و ایجاد محیطی که از تاسیس کسب‌وکارهای جدید و استارت‌آپ‌‌‌ها حمایت کند. به‌طور خلاصه، توسعه اقتصادی یک رویکرد جامع است که بخش‌‌‌ها و استراتژی‌‌‌های مختلف را برای ارتقای رشد پایدار و بهبود کیفیت زندگی برای تمام اعضای جامعه ترکیب می‌کند. این فرآیند به همکاری بین نهادهای دولتی، کسب‌وکارها و سازمان‌های جامعه نیاز دارد تا به طور موثر به نیازها و فرصت‌‌‌های محلی پاسخ دهد (آکرمن، ۲۰۲۳).

۲. توسعه اقتصادی چگونه اندازه‌‌‌گیری می‌شود؟

توسعه اقتصادی از طریق شاخص‌‌‌های مختلفی که تصویری از رشد، کاهش فقر و پایداری را روشن می‌‌‌سازند، اندازه‌‌‌گیری می‌شود. معمولا از معیارهای سنتی مانند تولید ناخالص داخلی (GDP) به عنوان پایه استفاده می‌شود، اما این معیارها معمولا با اندازه‌‌‌گیری‌‌‌های جایگزین همراه می‌‌‌شوند تا نمای بهتری از پیشرفت اقتصادی ارائه دهند. یکی از شاخص‌‌‌های سنتی، تولید ناخالص داخلی است که به طور عمومی برای ارزیابی عملکرد اقتصادی استفاده می‌شود، اما محدودیت‌هایی دارد، به‌‌‌ویژه در مناطق در حال توسعه که ممکن است داده‌‌‌ها قابل اعتماد نباشند (هندرسون و همکاران، ۲۰۱۲). شاخص سنتی دیگر، متوسط درآمد است. این معیار نشان‌‌‌دهنده ارتباط قوی با کاهش فقر است، به این معنا که وقتی متوسط درآمدها افزایش می‌‌‌یابد، سطح فقر معمولا به‌‌‌طور چشمگیری کاهش می‌‌‌یابد (آدامز، ۲۰۰۳).

اما همان‌طور که بیان شد، شاخص‌‌‌های دیگری نیز وجود دارد که از آنها به عنوان شاخص‌‌‌های جایگزین یاد می‌شود. به‌عنوان مثال، داده‌‌‌های ماهواره‌‌‌ای که مطالعات اخیر پیشنهاد می‌دهند که از تصاویر ماهواره‌‌‌ای، مانند نورهای شبانه، برای تخمین رشد اقتصادی استفاده شود، به‌‌‌ویژه در مناطقی که جمع‌‌‌آوری داده‌‌‌ها ضعیف است (هندرسون و همکاران، ۲۰۱۲) یا در مثالی دیگر، شاخص‌‌‌های توسعه جهانی (WDI) که اینها شامل مجموعه گسترده‌‌‌تری از معیارها هستند؛ از جمله آموزش، سلامت و عوامل محیطی که نمای جامع‌‌‌تری از توسعه را منعکس می‌کنند (اسوانسون، ۲۰۰۶).

یک مفهوم مهم در این زمینه، توسعه پایدار است. شاخص‌‌‌های توسعه پایدار ارزیابی می‌کنند که آیا فعالیت‌‌‌های اقتصادی در بلندمدت پایدار هستند یا خیر و ابعاد زیست‌‌‌محیطی و اجتماعی را به ارزیابی‌‌‌های اقتصادی وارد می‌کنند (اتکینسون و همکاران، ۱۹۹۷). در حالی که معیارهای سنتی مانند GDP همچنان رواج دارند، ادغام شاخص‌‌‌های جایگزین و پایداری برای درک بهتری از توسعه اقتصادی ضروری است. با این حال، وابستگی به معیارهای متنوع می‌‌‌تواند مقایسه‌‌‌ها را در سراسر مناطق و دوره‌‌‌های زمانی پیچیده‌‌‌تر کند.

۳. انواع توسعه اقتصادی در سراسر جهان چگونه است؟

توسعه اقتصادی در سطح جهان تفاوت‌‌‌های زیادی دارد و با الگوهای متمایزی که تحت‌تاثیر عوامل مختلف قرار دارند، مشخص می‌شود. درک این الگوها بسیار مهم است تا بتوان به چالش‌‌‌های منحصربه‌فردی که کشورهای مختلف با آن روبه‌رو هستند، رسید. مورد اول، اقتصادهای مبتنی بر دانش است. این الگو غالب است و نوآوری و آموزش را به عنوان محرک‌‌‌های رشد تاکید می‌کند. کشورهایی که این مدل را پذیرفته‌‌‌اند معمولا کیفیت زندگی بهتری را تجربه می‌کنند و درگیری‌‌‌ها کاهش می‌‌‌یابد. مورد بعدی، اقتصادهای مبتنی بر تجارت است. پس از مدل‌‌‌های مبتنی بر دانش، اقتصادهای مبتنی بر تجارت از تجارت بین‌المللی برای تحریک رشد استفاده می‌کنند. این رویکرد همچنین به بهبود شاخص‌‌‌های کیفیت زندگی کمک می‌کند (کیم، ۲۰۱۴و ۲۰۱۷). مورد سوم، اقتصادهای مبتنی بر پس‌‌‌انداز و غنی از منابع است. این اقتصادها که معمولا به منابع طبیعی وابسته‌‌‌اند، با چالش‌‌‌هایی مانند افزایش درگیری و فقر مواجه هستند. آنها در مقایسه با مدل‌‌‌های مبتنی بر دانش و تجارت، در ترویج رشد پایدار کمتر موثرند. مورد آخر نیز تاثیرات قومی و مذهبی است. کشورهای با تفکیک قومی یا مذهبی قابل‌توجه معمولا در توسعه اقتصادی مشکل دارند که به سطوح بالاتر فقر و نابرابری درآمدی منجر می‌شود.

این الگوها علاوه بر اینکه استراتژی‌‌‌های موفق برای رشد اقتصادی را نشان می‌دهند، پیچیدگی‌‌‌ها و چالش‌‌‌هایی را که ملت‌‌‌های مختلف در مسیر توسعه خود با آن مواجه‌‌‌اند نیز برجسته می‌کنند (فریتز و کوچ، ۲۰۱۶).